چه کسانی زنجیر بستهاند بر دست و پای این انجیر؟
نابودی سلسلهوار درختان ارزشمند «انجیر معابد» که ریشه در فرهنگ، تاریخ، جغرافیا و باورهای عامه مردم جنوب دارند پس از بلوچستان اینک به قشم رسیده در هرمزگان؛ و باز درخت کهنسال ۶۰۰ - ۷۰۰ ساله دیگری ریشه برکند از این خاک سینهچاک! هیهات!
محمد بلوچزهی
نابودی سلسلهوار درختان ارزشمند «انجیر معابد» که ریشه در فرهنگ، تاریخ، جغرافیا و باورهای عامه مردم جنوب دارند پس از بلوچستان اینک به قشم رسیده در هرمزگان؛ و باز درخت کهنسال ۶۰۰ - ۷۰۰ ساله دیگری ریشه برکند از این خاک سینهچاک! هیهات!
واقعا چه شده است ما را که اینچنین نسبت به تاراجِ تاریخِ ارزشمند و نیز زوال میراث غنیِ معنویِ خویش غفلت میورزیم چنانکه حتی در فقدان این حیات نبات گرانبهای درختان تاریخی و معنوی نه تنها اشک نمیریزیم بلکه نیز به کوشش سایر ملل در صیانت و حفاظت از ارزشها و داشتههای غنیشان رشک نمیورزیم!
چه شده است ما را واقعا! به کدامین سو میرویم چنین شتابان که بر رنجِ و زوال هر گنج خویش بیتفاوت شدهایم و حتی خم به ابرو نمیآوریم و دم فرو! دریغا. متأسفانه این گونه نقصانها و خبطها و سهلانگاریها و اهمالکاریها چنان بسیار گشته و فراوان در این سرزمین که نه تنها برای متولیان و بانیان یا همان حافظان میراث و ارزشهای مادی و معنوی ملت دیگر عادی شده بلکه برای ما مردم نیز اهمیت خویش را از دست داده و حال دیگر بیتفاوت شدهایم و هیچ توجه نمیداریم که چه بر سر میراث فرهنگی، تاریخی و معنوی ارزشمندمان آورده شده و میشود! وای بر ما.
اجازه بفرمایید اوج این بیتفاوتی مورد بحث و نیز شرح درد چشمفروبستن بر رنج خویش را از نگاه کنایهآمیز فرهنگ عامه بلوچان مصداق بیاوریم به موجز و مختصر و نیز ملموس اینچنین: در ادبیات عامیانه مردم بلوچ گفتارهای هست با این مضمون: «مگر مرگ بسیار گردد و فراوان تا اشک نایاب شود و زاری سخت و ناآسان!» اکنون حکایت ما نیز همین است؛ چنان بلا و مصیبت و درد و رنج از زمین و آسمان بر سرمان میبارد که دیگر این نقصانها و زوالها به گریه نمیاندازد ما را. به قول زاهدان سبحانالله.
بله؛ درست است که خبطها و خطاها و اهمالکاریها و بیتدبیریها نسبت به میراث باارزش اما زخمخورده ما چنان بسیار شده که دیگر این همه خسارت و ویرانی عادی شده پیش پای چشمهایمان اما باور بفرمایید با این رویه داریم سخت تیشه میزنیم به ریشههای پناهگرفته در خاک پاک خویش و نیز در این وقت چشمفروبستن و دم فرونیاوردن بر زوال ارجمندترین داشتههای فرهنگی، تاریخی و معنوی روا نیست به خدا؛ به همان خدایی که در باورهای عامه محلی مردمان جنوب این درختِ انجیر معابد را درمانگر و محترم و مفید یگانه آفرینش پدید آورده و دمی آسودن زیر سایه سترگش و بهمراقبهنشستن بر بارگه بزرگش را روحبخش و آرامشآفرین و معجزهگون میخوانند.
از قدیمالایام بلوچان اعتقاد داشته و دارند که درخت انجیر معابد همواره گوش شنوا و سنگ صبور همه درددلها و شکواییهها و گله و زاریهایشان بوده و مرهمی نیز بر رنجها و مصیبتهای ایشان؛ بنابراین اگر متولیان امر را ککی نمیگذرد بابت زوال سلسلهوار انجیرهای معابد رهاشده به حال خود، لااقل ما نسبت به سنگ صبوران خویش بیتفاوت نباشیم.
یادمان باشد همین بیتفاوتیها زمینه را برای نابودی بیشتر میراث کهنمان به دست فرصتطلبان و سوءاستفادهگران فراهم خواهد آورد و راه را بر آنان هموار. مگر یادمان رفته که سالها پیش همین غفلتها و سهلانگاریها درخت کهنسال انجیر معابد نیکشهر را چگونه خشکانید و زمینه را برای ویرانی انجیر معابدهای دیگر در چابهار و قصرقند و سرباز فراهم کرد؟
اکنون باید برای سایر درختهای انجیر معابد نه تنها در بلوچستان بلکه در اقصا نقاط ایران که بدون مراقبت و صیانت و حفاظ و حفاظت به حال خود رها شدهاند کاری کرد. درختان کهنسالی که همواره چشم طمع زمینخواران به آنها دوخته شده و هر آن ممکن است آنچه امروز بر سر انجیر معابد قشم آورده شد فردا روز نیز دوباره بر سر انجیر معابدهای دیگر در چابهار، در قصرقند، در سرباز، در قشم و کیش، در بوشهر یا در هرجای دیگر که این درختان تاریخی و معنوی ریشه دواندهاند، آورده شود. زنهار.
یادمان بماند که همواره سودجویان و سوءاستفادهگران و زمینخواران از غفلت ما بسیار بهره برده و میبرند و صدالبته نیز از بیتفاوتی عجیب متولیان و همین رفتارها بوده و هستند که چنین زنجیر شدهاند بر دست و پای این انجیرها! صد حیف.