قصه تکراری، غصه تکراری
هنرمند خوب، هنرمند مرده است. هنرمندی است که درباره وقایع خاموش مینشیند، دم نمیزند تا با کسی شاخبهشاخ نشود. دم نمیزند مبادا واکنشی برانگیزاند.
نسیم قاضیزاده
هنرمند خوب، هنرمند مرده است. هنرمندی است که درباره وقایع خاموش مینشیند، دم نمیزند تا با کسی شاخبهشاخ نشود. دم نمیزند مبادا واکنشی برانگیزاند. این تصویر مطلوبِ نهتنها هنرمند ما، بلکه انسانی است که در جامعه ما میزید. رباتی به نام انسان که اعتراضهایش میتواند در حد شارژ باتریاش برای بقا باشد. هر برنامهای به او بدهند اجرا میکند، کور و کر است و بنایی برای آنکه بیش از برنامه سفارشیاش فهمی را رقم بزند، ندارد. از آن طرف هم رباتی که به برنامههایش عمل نکند، ربات دورانداختنی است. رباتی است که نیازمند بهروزشدن برنامههایش یا جایگزینشدن با رباتهای دلخواه است؛ حتی اگر سالها خدمت کرده باشد. در آخرین فیلم مارتین مکدونا، «بنشیهای اینیشری» پیرمرد آهنگساز به دوست چوپانش که دیگر علاقهای به ادامه دوستی با او ندارد، میگوید وقتی برای تلفکردن ندارد. پادریک با بازی کالین فارل در نقش چوپان سؤالی عمیق از دوست آهنگسازش میپرسد که انسان خوببودن مهمتر است یا هنرمندبودن؟
حالا داستان تکراری و نخنماشده ممنوعالکاری اهالی موسیقی هم شبیه به سؤال پادریک است. هنرمند در وهله اول، انسانی است که به ماجراهای اجتماع پیرامونش واکنش نشان میدهد و در وهله دوم هنرش را به کار میگیرد؛ اما ممنوعالکاری برای هنرمندان ایرانی شبیه سایه آنهاست. همیشه در معرض آن هستند. پایشان را کج بگذارند ممنوعالکار میشوند، بدون آنکه روحشان هم از ماجرا خبر داشته باشد، خبر ممنوعالکاریشان را به طرق مختلف و زیرزمینی میشنوند. تصمیم میگیرند کنسرتی برگزار کنند؛ آنهم با خواهش وزیر مملکت، اما ناگهان به مشکل برمیخورند! چون ماهیت کارشان از برگزاری کنسرت گرفته تا انتشار قطعات و آلبوم، به داشتن مجوز برمیگردد، همیشه گردنشان زیر ساطور است. همان وزارتخانهای که دو ماه پیش از هنرمندان خواست تا لطف کنند و به صحنه بیایند، خودش کمیتهای را به نام «کمیته پیگیری وضعیت چهرهها» تشکیل داد که هنرمندان معترض را ممنوعالکار اعلام کرد؛ آنهم نه به صورت مدون و مشخص و قانونی، بلکه به شکل موردی، هرکدام از هنرمندان با این مقوله مواجه شدند. رضا صادقی، محسن یگانه، بابک جهانبخش، امید حاجیلی و امیر مقاره خواننده ماکانبند، در میان این اسامی بودند. خوانندگانی که تمام عمر هنریشان را در این مرزوبوم سپری کردهاند. در واقع حالا یک کمیته به سبک کمیتههای دهه 60 که اگر کسی در ماشینش نوار روشن میکرد، به وجود آمده که طبق گفته محمد اللهیاری، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد، واکنشی «بدیهی» به فعالیت موسیقی برخی از هنرمندان نشان میدهد. دلیلش چه بوده؟ اعتراض. علاجش چیست؟ مراجعه هنرمندان به دفتر موسیقی معاونت هنری وزارت ارشاد. نام این اتفاق چیست؟ به گفته او «در هر برهه زمانی ملاحظهای وجود داشته باشد، با خواننده و تهیهکننده مربوطه در میان گذاشته خواهد شد». همینقدر عجیبوغریب و...! هر زمانی هر واقعهای خلاف خواسته ما پیش بیاید، کارتان پیش ما گیر است. از کجا بفهمیم واقعه خلاف خواسته شما چیست؟ پیش که بیاید به شکلی که خودمان میدانیم خبردار میشوید! اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم حالا بعد از گذشت دو هفته از انتشار خبر ممنوعالکاری خوانندهها و واکنش آنها به این اتفاق، بهتازگی گفته است این موضوع را باید شبکه رسانهای ما بررسی کند که چطور امکان دارد تصمیمی که گرفته نشده رسانهای میشود! این موضوعات مقررات خاصی در وزارتخانه دارد و بررسی آن بر اساس ترتیبات روشنی صورت میگیرد و اگر مشکلی باشد به افراد اعلام میشود. بعد هم ادامه داده که در موضوعات اینچنینی مخفیکاری وجود ندارد. در آخر صحبتهایش هم گفته عدهای از آرامش ناراحت هستند و نانشان در ایجاد التهاب است و از اساس این شایعهسازیها را رد کرده است. این در حالی است که رضا صادقی که به نظر میآید طبق نظر وزیر آدم آرامی نیست و همه این سالها در جستوجوی التهاب بوده است، بعد از مواجهه ناگهانی با ممنوعالکاریاش گفت: «وقتی یکباره به هنرمندی که بیش از دو دهه با پذیرش همه کمبودها و سلیقههای عجیب باز هم به فعالیت خود ادامه داده، اعلام میشود که ممنوعالفعالیت شده و برای کنسرت اعلامشده و مجوزدار سمنان، سایت بلیتفروشی او بسته میشود، دیگر چه باوری برای تولید هنر در او باقی میماند؟ اصولا واژهای به اسم «ممنوعیت» در شأن هنر نیست». خواننده ناآرام دیگر امید حاجیلی هم صریحا ممنوعالکاریاش را تأیید کرده و امیر مقاره هم که علاوه بر ممنوعالکاری، ممنوعالخروج نیز شده است. اما بخش دیگری از گفتههای وزیر صریحتر است. او فخرِ هنر موسیقی را در «سلام فرمانده» میداند و واضحا اعلام کرده است که این اثر جهانی شده و نمونه یک اثر فرهنگی فاخر است. در ادامه صحبتهایش هم از پرهیز از پرداختن به حواشی در رسانهها و فضای مجازی، تسهیل و تسریع در فرایندهای پاسخگویی و گفتوگو برای تکریم هنرمندان و رفع سوءتفاهمها و افزایش نشاط هنری و اجتماعی صحبت کرده است که هرکدام از این عبارات برای اهالی هنر، سالهاست که تبدیل به لطیفههایی شدهاند که بهسختی میتوان به آنها خندید. علیایحال قصه تکراری، غصه تکراری دارد. برویم سراغ کنسرتهای موجود و خوانندههای غیرممنوع امروز که دارد نشاط هنری و اجتماعیمان دیر میشود. بشتابید... بشتابید...