گفتوگو با علیرضا رئیسیان درباره فرازونشیبهای این روزهای سینمای ایران
حیات طبیعی سینمای ایران رو به افول است
اصلا درخواستی برای مجوز ساخت فیلم فرهنگی و اجتماعی وجود ندارد که سانسورشود یا خیر
شرایط اقتصادی سینمای ایران مطلوب نیست؛ این تحلیل بسیاری از کارشناسانی است که همواره تولیدات و اکران سینماها را رصد میکنند. علیرضا رئیسیان کارگردان و تهیهکننده نیز معتقد است: «حدود 80 درصد فیلمهای سینمای ایران در اکران حتی به پول و سرمایهای که برای ساخت آنها گذاشته شده نمیرسند». از سویی بسیاری تنوع و تکثر در تولیدات سینمایی را امری جدی و حیاتی میدانند؛ اتفاقی که به نظر میرسد در سینمای ما کمتر رخ میدهد. در ادامه گفتوگوی ما با علیرضا رئیسیان درباره شرایط این روزهای سینمای ایران را میخوانید.
شرایط اقتصادی سینمای ایران مطلوب نیست؛ این تحلیل بسیاری از کارشناسانی است که همواره تولیدات و اکران سینماها را رصد میکنند. علیرضا رئیسیان کارگردان و تهیهکننده نیز معتقد است: «حدود 80 درصد فیلمهای سینمای ایران در اکران حتی به پول و سرمایهای که برای ساخت آنها گذاشته شده نمیرسند». از سویی بسیاری تنوع و تکثر در تولیدات سینمایی را امری جدی و حیاتی میدانند؛ اتفاقی که به نظر میرسد در سینمای ما کمتر رخ میدهد. در ادامه گفتوگوی ما با علیرضا رئیسیان درباره شرایط این روزهای سینمای ایران را میخوانید.
در ماههای گذشته نظرات بسیاری درباره شرایط اقتصادی سینما در سال جدید مطرح شده است. تحلیل شما از اقتصاد سینمای ایران در ماههای اخیر چیست؟
اگر صرفا با جریانهای فرهنگی بهصورت محتوایی برخورد کنیم، قطعا به دلیل اختلاف سلیقه و دیدگاه به نتیجه مطلوبی نمیرسیم. به نظرم بهتر است تحلیلی کلی از آرایش اقتصادی در سینمای ایران داشته باشیم. برای این کار باید به آمار صدور پروانه ساخت در دو سال اخیر نگاه کنیم و خروجی آنها را با فیلمهای ساختهشده ببینیم. به گزارش نمایندگان صنوف تهیهکنندگان و کانون کارگردانان که در شورای پروانه ساخت حضور دارند، پروانه ساخت مربوط به حوزه مستقل فکری و جریان فرهنگی سینما که به فیلمهای اجتماعی و حوزه اندیشهورزی ارتباط دارد، تقریبا به صفر رسیده است. یعنی در چند ماه و چند هفته اخیر تعداد درخواست مجوز ساخت بسیار پایین آمده و خروجی آن هم صرفا به فیلمهای کمدی مرتبط است که ظاهرا نقطه اتکای تمام مدیران همین آمار و ارقام فروش است. اینکه سینما به یک گونه از فیلم برای اکران متکی باشد و گونه دیگر مربوط به فیلمهای سفارشی و تبلیغاتی بدون مخاطب باشد که نمونه آن را در جشنواره دیدیم، به نظرم اساسا نسخه شفابخشی برای سینمای ایران نیست. کمااینکه نتیجه این نوع فیلمسازی را در اکران سال گذشته و امسال دیدیم. از عید نوروز به بعد سه، چهار فیلم از این نوع ساخته شده است و میتوان نتیجه گرفت که حدود 80 درصد فیلمهای سینمای ایران در اکران حتی به پول و سرمایهای که برای ساخت آنها گذاشته شده نمیرسند. وقتی این اتفاق رخ میدهد نشان دهنده این است که سینما مقرونبهصرفه نیست. سینمای ما ورشکسته است. از نظر علم اقتصاد سینمایی که ورشکسته است، طبیعتا در آن درخواستی برای تولید فیلمهای فرهنگی هم وجود نخواهد داشت. وقتی این درخواست وجود نداشته باشد، تولیدی هم صورت نمیگیرد. وقتی تولید صورت نگیرد، تنوع و تکثر که از بایدهای حیات طبیعی سینماست اتفاق نمیافتد. اگر فقط چند فیلم در طول سال فروش چشمگیری داشته باشند و سالنهای سینما ضرر و زیان زیادی ندهند، نشاندهنده این نیست که صنعت سینمای ما در حال رونق است. اگر 80 درصد محصولات سینمایی ما در گیشه شکست میخورد، قطعا میتوان نتیجهگیری کرد سیاستهای جاری ناموفق است. برنامهریزیهای بسیار ابتدایی و غیرعلمی نتیجهای غیر از این نخواهد داشت. بنابراین با دوگانهسازی سینما یعنی تولید فیلمهای سفارشی کاملا دولتی و فیلمهای صرفا عامهپسند بهظاهر کمدی نتیجه درخشانی برای سینمای ایران حاصل نمیشود؛ علاوه بر اینکه تولید چنین فیلمهایی پیش از انقلاب هم وجود داشت. حتی آن زمان فیلمهای فرهنگی و هنری با حمایت جریانهای دولتی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تل فیلم یا وزارت فرهنگ و هنر تولید میشدند. سینمای قبل از انقلاب هم سال 56 به دلیل همین ورشکستی اقتصادی کاملا از بین رفت. نکاتی که به آن اشاره میکنم، پشتوانه مطالعات علمی دارد؛ چراکه تخصص و تحصیلات من سینماست. مهمترین دلیل ورشکستی سینما و تمامشدن حیات طبیعی آن پیش از انقلاب، ورشکستی اقتصادی بود. الان هم همین اتفاق تکرار میشود و بهزودی نتایج آن نشان داده خواهد شد. اینکه صرفا سیاستگذاران در وزارت ارشاد پشت فروش چهار، پنج فیلم در سال سنگر میگیرند، نگاه درستی نیست. این نمیتواند صنعت بزرگی مثل سینمای ایران را که در دنیا موقعیت و در ایران هم مخاطب خوبی داشت، راضی کند. کافی است به آمار مخاطبان سینمای ایران از دهه 60 به امروز مراجعه کنید. در همین چند سال گذشته میبینید هنوز پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران که الان هم یکی از آنها (فسیل) در حال اکران است، آمار فروشش در فهرست 10 فیلم پرمخاطب سینمای بعد از انقلاب هم قرار نمیگیرد. برای مثال فیلم «عقابها» که در صدر این فهرست است، در دهه 60 با توجه به میزان جمعیت در مجموع اکران خود چیزی بالای هشت میلیون نفر بیننده داشت و با همین مثال میتوان متوجه شد که همچنان چقدر فاصله زیاد است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که حیات طبیعی این سینما رو به افول است. در حوزه تئاتر، موسیقی، مطبوعات، هنرهای تجسمی، کتاب و... هم چنین مواردی را میبینیم و نشان میدهد عزم و جزم تصمیمگیرندگان در وزارت ارشاد بر نوعی فشار بیش از حد، بدون داشتن منطق فرهنگی و اقتصادی بر هنرهای متصل به این وزارتخانه است. آیا مأموریت اصلی وزارتخانه میداندادن به پدیدههای مبتذلی که به اسم هنر شایع شده، است؟
البته سینما در بسیاری از کشورهای دنیا با حمایت دولت به حیاتش ادامه میدهد؛ اما به نظر میرسد حیات طبیعی سینمای ایران دچار مشکلات زیادی شده است.
بله. سینما در همه جای دنیا با حمایت دولت بهصورت مادی و معنوی به حیات خودش ادامه میدهد. به همین دلیل یکی از مهمترین فاکتورها برای ارزش بالارفت شاخصهای فرهنگی، رشد سینماست. سینمای ایران جزء 10 کشور اول تولید فیلم در دنیا بوده و در فهرست پنج کشور اول در حضورهای فرهنگی، جشنوارهای و دریافت جوایز بینالمللی است. الان هر دو این موارد به دلیل سوءمدیریت دچار اختلال وحشتناک شده است. بنابراین اتفاقاتی از این دست را در حوزه تئاتر، موسیقی و سایر رشتههای فرهنگی هم میبینیم. انگار نوعی مسابقه برای شکستن رکوردها شروع شده است. فیلمی کمدی رکورد میزند و یک فیلم کمدی دیگر با نامی متفاوت رکورد قبلی را میزند. اصلا رکوردها برای شکستهشدن هستند نه برای ثابتماندن؛ ولی این دردی را دوا نمیکند. کمااینکه قبلا هم چاره کار نبوده است؛ نه در ایران و حتی قبل از انقلاب و نه در کشورهای دیگر. فکر میکنم سینما تا تنوع لازم و تکثر در نوع مخاطب را مدنظر قرار ندهد و از شکلی که فعلا هست بیرون نیاید، سالنها هم ضرر خواهند کرد و آن وقت دیگر آنها هم هیچ بهانهای که چرا همراهی با جریان اصیل سینمایی نکردند، نخواهند داشت.
به نظر میرسد درحالحاضر بسیاری از فیلمهای اجتماعی در مرحله گرفتن پروانه ساخت دچار حواشی بسیاری میشوند. نگاه شما به آینده این سینما چیست؟
اصلا درخواستی برای مجوز ساخت فیلم فرهنگی و اجتماعی وجود ندارد که سانسور شود یا خیر. به دلیل اتفاقاتی که در دو سال اخیر تجربه کردیم، وقتی به آمار صدور پروانه ساختها نگاه میکنیم، اصلا درخواستی وجود ندارد؛ برای اینکه برنامهریزی در این حیطه اصلا عاقلانه نیست. فکر میکنم این موضوع هم به برنامههای مجموعه وزارت ارشاد برمیگردد. حتی فارابی هم به نظرم زیر سؤال است؛ چراکه فکر میکنم در موقعیتی است که بود و نبودش هیچ تفاوتی ندارد. اصلا بودنش ضرر بیشتری برای سینمای ایران دارد. رفتارهایی بدون پشتوانه علمی، اقتصادی وحتی بدون پشتوانه فرهنگی باعث شده تا ناکارآمد باشد. این موارد نشان میدهد کارکرد فعلی رفتار هنری در عموم رشتهها منجر به رکودی در هنر شده است. به تئاتر نگاه کنیم. مدتهاست به ندرت نمایش خوب روی صحنه میبینیم. در موسیقی شرایط به مراتب بدتر است. کنسرتها پر از مخاطب است ولی آیا واقعا این موضوع نشاندهنده رشد موسیقی در پایههای خودش است؟ در حوزه هنرهای تجسمی و کتاب هم همین موارد را میبینیم.
مدتی قبل وقتی در مورد موضوعات و مشکلات صنفی سینماگران صحبت میکردیم و از شرایط حال حاضر سینماگران حرف میزدیم، اشاره کردید که وضعیت فرهنگی و هنری کشور را رو به یک شاخص پیشرفت نمیبینید. شما یکی از چهرههای تأثیرگذار در انجام امور صنفی سینمایی هستید؛ ارزیابیتان از تصمیمات و رویکرد تازه خانه سینما چیست؟
از شروع کرونا به بعد و در دو دوره گذشته مجموعه هیئتمدیره و مدیرعامل خانه سینما تمام تلاششان در مسیر فراهمآوردن امکانات مالی بود. این امکانات مالی برای گرفتاریهای متعدد چه به لحاظ معیشتی و چه درمانی و بیکاری بچههای سینما و خصوصا صنفهایی که آسیبپذیرتر بودند، در نظر گرفته شد. علاوه بر این، هیئتمدیره دو دوره گذشته جنبههای نگاه استراتژیک به موضوعات صنفی، تغییر ساختار خانه سینما و تغییر اساسنامه در دستور کارشان را جدی نمیگرفتند. همه میدانیم که مواردی که به آن اشاره کردم حتما باید حاصل شود؛ یعنی اساسنامه خانه سینما باید یک بار برای همیشه بهروز شود و مسائل مربوط به بودجه و تخصیص اعتبارات باید از دولت منفک شود. به هر حال باید تبصره و بودجهای جداگانه برای خانه سینما که مهمترین، قدیمیترین و موفقترین نماد صنفی مملکت است اتفاق بیفتد. جریان سادهای است. بودجه آنچنانی هم نمیخواهد. به نظرم دولتها عموما مشتاق هستند که سینما را از همه جهت تحت کنترل خودشان داشته باشند و با استفاده از اهرم بودجه همیشه سعی میکنند خواستههای خودشان را به جریان صنفی تحمیل کنند و در مسیری که خودشان میخواهند صنوف و خانه سینما را قرار میدهند. در دوره جدید بیشترین تلاش دوستان هیئتمدیره و اخیرا مدیرعامل خانه سینما رفع گرفتاری هنرمندانی شد که در قوه قضائیه یا مراکز دیگر پروندههای مربوط به اظهارنظرهای اجتماعی و فرهنگی داشتند. این مورد اصلا توجیه ندارد که چرا وقتی هنرمندان راجع به مسائل اجتماعی صحبت میکنند، بلافاصله به دادگاه احضار میشوند. فضایی که ایجاد شده تقریبا در کشورهای دیگر از نظر فرهنگ اجتماعی مرسوم نیست. به هر حال بیشترین تلاش خانه سینما در این دوره صرف موانع همین پرونده و رفع مشکلات فیلمسازان شد.
انصافا باید از اعضای هیئتمدیره و مدیرعامل خانه سینما تشکر کرد. کارگروهی که این موارد را دنبال میکنند، کار پیچیده و سختی انجام میدهند. باید به تصمیمگیرندگان اجرائی توصیه کرد که رابطه جریانات سیاسی با مسائل فرهنگی نباید به این صورت اتفاق بیفتد. این وضعیت به نفع هیچکدام از طرفین نیست و طبیعتا نمیتوان هنرمندان را از اظهارنظرهای شخصی در مورد مسائل اجتماعی و فرهنگی منع کرد. باید در یک فضای گفتوگو و تعامل این مسائل به بحث گذاشته و نتیجهگیری شود.
اینطور که پیداست یکی از مشکلات خانه سینما در حال حاضر مشکلات مالی است.
به هر حال تا زمانی که خانه سینما بودجه مستقل نداشته باشد و نتواند به یک استقلال میانهای از نظر مالی دست پیدا کند، وضعیت همینگونه است. راهکار رفع مشکلات بودجهای خانه سینما هم مشخص است؛ خانه سینما باید ردیف بودجهای مستقل داشته باشد و اساسنامهاش تغییر کند. در این دو فاکتور تردیدی نیست. من که از اولین روزهای تشکیل خانه سینما و صنف کارگردانان و بعد تهیهکنندگان درگیر مسائل صنفی بودم و مسئولیت داشتم، قاطعانه میگویم راه دیگری وجود ندارد. بودجه خانه سینما باید مستقل از دولت شود. به این دلیل که همواره همه دولتها مایل هستند که به نحوی از طریق اهرم فشار بودجه خواستههای خودشان را به نهاد صنفی منتقل کنند و مرتب میبینیم در یک بازی طنابکشی با خانه سینما حضور دارند و این فقط منوط به دولت فعلی هم نیست. تمام دولتها کموبیش دچار این عیب بزرگ در دیدگاه بودن نهاد صنفی هستند. خانه سینما باید یک نهاد مدنی غیرسیاسی و غیرانتفاعی باقی بماند و به هر شکل باید ارتباطش را با بدنه خودش طراحی کند. ساختارش را خودش تغییر بدهد و بودجه لازم را هم باید دولت با پیشنهاداتی که وجود دارد و دوستان تدوین کردند، راجع به آن تصمیم بگیرد و این اقدامات اگر اتفاق نیفتد، فکر نمیکنم بهبودی در وضعیت صنوف خانه سینما صورت بگیرد و نهایتا همین روزمرگی که یک روز بحث معیشت است، یک روز درگیریهای قضائی و روز دیگر بحث بیمه و بیکاری ادامه خواهد داشت. به دوستانی که در صنوف مختلف ماههاست بیکار هستند مدام اضافه میشود و باید برای این موارد فکری کرد. در این موارد میتوان به موضوعات بنیادین رسید و این نیاز به همراهی وزارت ارشاد دارد که در حال حاضر بنا بر گفته مدیرعامل خانه سینما ظاهرا هوا ابری است.
و صحبتهای پایانی...
به عنوان حرف نهایی فکر میکنم من و خیلی از دوستان دیگری که به نوعی انگیزه تلاش فرهنگی و هنری درونمان وجود دارد، به مدیران تصمیمگیرنده اصلی توصیه میکنیم برای مدیریت وزارت ارشاد و صداوسیما حتما به فکر تغییرات جدی باشند. برای اینکه آسیب آن هم برای دستگاههای فرهنگی و اجرائی زیاد است و هم مردم. در حال حاضر رابطه فرهنگی بین هنرمندان و مسئولین بسیار زیاد است. این اتفاق هر چه زودتر رخ دهد، به نفع کل مملکت خواهد بود. اشکالی هم ندارد اگر مدیریت در جایی ضعیف است، تغییر کند. نه اینکه بدتر شود، حتما باید بهبود پیدا کند و از این حالت فعلی خارج شود. این توقفی که بین مجموعه هنرمندان و مدیریت این دو ارگان فرهنگی است، تا جایی پیش رفته است که به نظرم راهی جز تغییرات اساسی ندارد. این فشارها شاید باعث واکنشهای بیشتری هم بین هنرمندان شده و در فضای مجازی مرتب اظهارنظرها در مورد این دو ارگان را از طرف هنرمندان میبینید. فشار بیشتر به آنها وارد نکند، بلکه سعی در حل مسائل آنها داشته باشد. وقتی دو ارگان مهم مثل صداوسیما و وزارت ارشاد در عملکردشان ضعیف هستند، چه اصراری هست همچنان بهاصطلاح در روی یک پاشنه بچرخد؟ چیزی که عنوان میکنم تحلیلم از شرایط اکنون است.