|

نگاهی به پدیده طلاق عاطفی در جامعه و خانواده

یکی از مهم‌ترین و پراهمیت‌ترین پدیده‌های اجتماعی که در هر جامعه‌ای وجود دارد و اثرات منفی زیادی هم بر خانواده‌ها می‌گذارد، پدیده اجتماعی طلاق عاطفی است. تعاریف زیادی از طلاق عاطفی تاکنون ارائه شده است اما به زبان ساده، طلاق عاطفی مکانیسم روان‌شناختی است که وقتی زوجین در زندگی مشترک خود آن طراوت و شادمانی اولیه را از دست می‌دهند یا خلأهای عاطفی و روحی بین آنها ایجاد می‌شود، معمولا ‌به سبب این مسائل زندگی مشترک خود را در نقطه پایان می‌بینند که برای رهایی از این وضعیت، در‌نهایت اقدام به طلاق قانونی و جدایی از همدیگر می‌کنند.

نگاهی به پدیده طلاق عاطفی در جامعه و خانواده

امیرحسین صفدری، پژوهشگر علم حقوق: یکی از مهم‌ترین و پراهمیت‌ترین پدیده‌های اجتماعی که در هر جامعه‌ای وجود دارد و اثرات منفی زیادی هم بر خانواده‌ها می‌گذارد، پدیده اجتماعی طلاق عاطفی است. تعاریف زیادی از طلاق عاطفی تاکنون ارائه شده است اما به زبان ساده، طلاق عاطفی مکانیسم روان‌شناختی است که وقتی زوجین در زندگی مشترک خود آن طراوت و شادمانی اولیه را از دست می‌دهند یا خلأهای عاطفی و روحی بین آنها ایجاد می‌شود، معمولا ‌به سبب این مسائل زندگی مشترک خود را در نقطه پایان می‌بینند که برای رهایی از این وضعیت، در‌نهایت اقدام به طلاق قانونی و جدایی از همدیگر می‌کنند.

طلاق در لغت به‌معنای گشودن گره و رهاکردن است و در فرهنگ لغت حقوقی هم به‌معنای انحلال رابطه زناشویی در عقد نکاح دائم، خواه به قصد و رضای زوج باشد خواه به وسیله نماینده قانونی زوج، تعریف شده است. حتی برخی از استادان حقوق فرانسه نیز در تعریف طلاق گفته‌اند: طلاق قطع رابطه زناشویی به حکم دادگاه، در زمان حیات زوجین، به درخواست یکی از آنان یا هر دو است. در زندگی زناشویی هم طلاق یعنی از‌بین‌رفتن اعتماد، وفاداری، آرامش، صداقت، تعهد و... و پدیدار‌شدن تنش‌های روحی و روانی برای همسر و فرزندان در یک زندگی مشترک‌.

خانواده به لحاظ قدمت، ابتدایی‌ترین و از لحاظ گستردگی، جهان‌شمول‌ترین نهاد اجتماعی است. پژوهشگران معتقدند‌ خانواده از نخستین نظام‌های نهاد عمومی و جهانی است که برای رفع نیازی‌های حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد. روابط مناسب در جامعه بر اساس روابط مناسب در خانواده شکل می‌گیرد و هر اندازه روابط درون خانواده مناسب‌تر باشد، خانواده و به تبع آن جامعه از ثبات و استحکام بیشتری برخوردار هستند.

به‌صراحت می‌توانم بگویم که طلاق عاطفی یا همان طلاق خاموش، خطرناک‌ترین و مهم‌ترین نوع طلاق در جامعه است؛ چرا‌که در خانواده‌هایی که دچار طلاق عاطفی می‌شوند، اکثر مواقع یک تنش روانی و جدال عاطفی بین زن و مرد یا حتی فرزندان آن خانواده وجود دارد. متأسفانه باید بگویم نبود آمار دقیق از میزان طلاق عاطفی نشان می‌دهد که این پدیده تا چه اندازه مهم است و نباید این پدیده را در جامعه و خانواده نادیده بگیریم.

نکته مهم درخصوص طلاق عاطفی، این است که در خانواده‌هایی که دچار طلاق عاطفی می‌شوند، اوضاع نابسامانی وجود دارد و معمولا زن در این نابسامانی‌ها انزواطلبی اختیار کرده و خود را شریک زندگی نمی‌داند و تنها به دلیل شرایط اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و... به زندگی مشترک خود ادامه می‌دهد. باید بگویم که هیچ جامعه‌ای بدون داشتن خانواده سالم نمی‌تواند ادعای سلامت کند؛ چرا‌که هر جامعه‌ای از خانواده‌های آن جامعه ساخته شده و تأثیر می‌گیرد و وقتی اعضای خانواده دچار آسیب‌های روحی و عاطفی شوند، بدون شک این مسئله بر جامعه هم تأثیر می‌گذارد و نمی‌توان اثرات منفی آن را نادیده گرفت.

علائم طلاق عاطفی در خانواده‌ها متفاوت است، اما‌ علائم مشترکی که در اکثر خانواده‌هایی که دچار طلاق عاطفی شده‌اند، مشاهده می‌شود. بی‌توجهی به خواسته‌های همسر، مخدوش‌شدن نقش اعضای خانواده، سرکوب‌شدن نیازهای عاطفی و احساسی، بحث و مقصر جلوه‌دادن یکدیگر، فرار از خانه، تمرکز روی نقاط ضعف یکدیگر، بی‌اعتمادی، بدبینی و بدگمانی به یکدیگر، بی‌توجهی به نیاز جنسی، توهین و هتک حرمت نسبت به هم و... که این رفتارها از‌جمله علائمی است که در خانواده‌هایی که دچار طلاق عاطفی شده‌اند، به‌شدت دیده می‌شود.

با توجه به اینکه طلاق عاطفی نقش مهمی در به خطر انداختن سلامت خانواده و جامعه دارد و با در‌نظر‌گرفتن این نکته که تاکنون علی‌رغم توجه به طلاق قانونی، مسئله طلاق عاطفی در جامعه و خانواده‌های ما کمتر مرکز توجه قرار گرفته است، باید بگویم در طلاق عاطفی، زن و شوهر بدون اینکه به‌طور رسمی و قانونی از هم جدا شوند، احساسات خود را از هم پنهان می‌کنند و دیگر اعتماد و احساسی بین آنها نمایش داده نمی‌شود. زن و مرد با اینکه در یک خانه و زیر یک سقف زندگی می‌کنند، با هم غذا می‌خورند، با هم کار می‌کنند و... در اصل دو انسان بی‌تفاوت و بی‌احساس نسبت به هم هستند و سر هر‌کدام‌شان به مسائل و امور خود گرم می‌شود که ادامه این شکل زندگی‌کردن می‌تواند آنها را به سمت ازدواج سفید و شروع یک رابطه دیگر سوق بدهد.

اگر طلاق عاطفی را در خانواده‌ها نادیده بگیریم و برای جلوگیری از آن تلاشی نکنیم، بدون شک خانواده‌ها و به تبع آن جامعه دچار آسیب‌های زیادی می‌شوند که از‌جمله آن آسیب‌ها می‌توانم به این موارد اشاره کنم: 1. افزایش فرار زنان و دختران از خانه و ناگزیری این افراد برای زندگی با افراد معتاد، مجرمان باسابقه، افراد شرور یا افراد بی‌بندوبار. 

2. بالا‌رفتن آمار طلاق در بین زوجین جوان. 3. عدم تمایل زنان و دختران مطلقه پس از طلاق برای شروع یک زندگی جدید. 

4. افزایش جرائم و بزهکاری در سطح جامعه. 5. افزایش کودکان کار و پناه‌بردن نوجوانان و جوانان به مواد مخدر یا مصرف مشروب و... . این موارد از‌جمله آسیب‌های طلاق عاطفی است که گاهی جبران‌پذیر نیز نیستند.

متأسفانه پیامد‌های منفی طلاق عاطفی فقط زن و مرد را قربانی نمی‌کند بلکه آثار و عوارض منفی طلاق عاطفی برای فرزندان بیشتر از والدین آنهاست. در فرزندانی که پدر و مادرشان دچار طلاق عاطفی شده‌اند، بروز بسیاری از اختلالات رفتاری، روحی و روانی دیده می‌شود و آنها زندگی فردی و اجتماعی خود را در خطر می‌بینند.

متأسفانه بروز افسردگی، اضطراب، پرخاشگری در نوجوانان، حسادت، سوء‌ظن و بدبینی نسبت به دیگران، ترک تحصیل و افت تحصیلی، ضعف اعتماد‌به‌نفس، اختلال هویت شخصیتی، احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع‌ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونت‌های اجتماعی از‌جمله آثار منفی طلاق عاطفی برای فرزندان هستند.

پس از تحقیق و پژوهش در حوزه حقوق خانواده می‌توانم به‌صراحت بگویم که طلاق عاطفی اولین مرحله در فرایند طلاق قانونی است که طلاق عاطفی بیانگر رابطه زناشویی رو به زوال بین زن و شوهر است. در طلاق عاطفی دو نفر به لحاظ فیزیکی از هم جدا نمی‌شوند بلکه کنار هم زندگی می‌کنند و شرایط موجود خانواده بر روابط آنها حاکم است؛ درحالی‌که در طلاق قانونی این شرایط وجود ندارد. طلاق عاطفی می‌تواند به‌صورت یک‌طرفه یا دو‌طرفه به مرور زمان رخ دهد و دو طرف به‌تدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش احساسی، علاقه و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشته‌اند، در بین آنها رنگ باخته است.

در ایجاد طلاق عاطفی بین زوجین دلایل و عوامل زیادی وجود دارد اما از مهم‌ترین آن عوامل و دلایل که سبب ایجاد طلاق عاطفی بین زوجین جوان در کوتاه‌مدت می‌شود، می‌توانم به این موارد اشاره کنم: 1- عدم تأمین نیاز‌های روحی و عاطفی. 2- بی‌توجهی مرد و زن نسبت به هم. 3- عدم همدلی و همراهی. 4- رفتار‌های خشونت‌آمیز مرد و زن نسبت به‌ هم. 5- عدم گذران وقت با یکدیگر. 6- اختلال در روابط عاطفی، شناختی و جنسی بین زوجین توأم با عدم درک متقابل. 7- اعتراض‌های مکرر به رفتار‌های یکدیگر. 8- مشکلات ارتباطی و کلامی. 9- فقدان توان مهارت‌های زندگی مشترک. 10- توجه زیاد زوجین به شبکه‌های اجتماعی. 11- بی‌احترامی و بی‌ادبی مکرر زوجین نسبت به هم. 12- اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی.

گاهی اوقات هم آمادگی‌نداشتن افراد برای ازدواج یا به زبان ساده‌تر کودک‌همسری که نقض بارز حقوق کودکان است، سبب ایجاد طلاق عاطفی می‌شود؛ چرا‌که این افراد هنوز به بلوغ کامل عقلی و عاطفی نرسیده‌اند و به عبارتی ساده‌تر هنوز مهارت‌های لازم برای ازدواج و تشکیل یک زندگی مشترک را یاد نگرفته‌اند که همین مسئله سبب می‌شود نیاز‌های همدیگر را نشناسند و نتوانند آن نیاز‌ها را رفع کنند.‌ گاهی هم متأسفانه ازدواج اجباری یا ازدواج از روی جهل و نا‌آگاهی به ایجاد طلاق عاطفی کمک می‌کند. باید بگویم زندگی بدون عشق و دوست‌داشتن‌ واقعی دقیقا مثل این است که شما از پرنده بال‌هایش را بگیرید؛ شاید آن پرنده زنده بماند اما هرگز طعم شیرین زندگی را احساس نمی‌کند.

در پایان به‌عنوان یک محقق در علم حقوق باید بگویم پس از تحقیق و پژوهش میدانی و کتابخانه‌ای درباره پدیده اجتماعی طلاق عاطفی در جامعه خودمان، بهتر است این کارها را انجام بدهیم تا از بروز طلاق عاطفی در زندگی مشترک خود جلوگیری کرده باشیم: 1. فرهنگ‌سازی و آگاهی‌دادن صحیح و علمی والدین و مراکز آموزشی به جوانان قبل از ازدواج، از ضررهای پنهان و آشکار این پدیده اجتماعی، مهم‌ترین و بهترین کاری است که ما می‌توانیم در سطح جامعه برای جلوگیری و کاهش پدیده طلاق عاطفی انجام بدهیم. 

2. درک متقابل در زندگی مشترک و عدم قضاوت‌کردن یکدیگر. 3. توجه ویژه به عواطف و احساسات یکدیگر. 4. توجه‌کردن، محبت‌کردن، دادن هدیه و تشکر از زحمات یکدیگر در زندگی مشترک. 5. ارتباط کلامی در روز و دادن پیام‌های عاطفی به یکدیگر. 6. ادب‌داشتن و احترام‌گذاشتن به عقاید و احساسات یکدیگر. 7. متعهد‌بودن، وفادار‌بودن و مسئولیت‌پذیر‌بودن زوجین نسبت به یکدیگر. 8. ازدواج آسان و عدم تجمل‌گرایی. 9. حل مشکلات اقتصادی و ایجاد شغل برای جوانان توسط مسئولان. 10. عدم کنجکاوی زیاد در گذشته یکدیگر. 11. هرگز با همسرتان وارد جنگ قدرت و زورگویی نشوید و به‌جای این کار سعی کنید با گفت‌وگوی منطقی، به توافقی برای حل مشکلات خود برسید. 12. سعی کنید نسبت به همه ابعاد زندگی مشترک خود دید مثبت داشته باشید و از بدبینی و بدگمانی نسبت به زندگی و همسرتان اجتناب کنید.

موارد یادشده از‌جمله عوامل مهمی هستند که از طلاق عاطفی بین زوجین جلوگیری کرده و به بهبود روابط درون خانواده کمک می‌کنند. به این طریق ما می‌توانیم یک جامعه سالم‌تر‌ داشته باشیم.