|

مالیات و پزشکان

این روزها مثل هر سال صحبت مالیات پزشکان داغ است. قطع‌نظر از زیاد و کم مالیات یک نکته همیشه در بحث مالیات مغفول است و برای پزشکان هم اگرچه بسیار مهم است؛ اما خودآگاه درباره آن صحبتی نمی‌کنند. این نکته مهم چیزی نیست جز نحوه خرج‌کردن و به مصرف رساندن مالیات دریافتی. پزشکان قطع‌نظر از میزان درآمد و کم و زیاد آن جزء اقشار روزمزد محسوب می‌شوند. این سرمایه پزشکان نیست که درآمد تولید می‌کند؛ بلکه تمام درآمد آنها دستمزد است. سهام بیمارستان خصوصی درآمد ندارد و هیچ‌کس هیچ زمانی هزینه‌های جاری پزشکان و سرمایه آنها در کار سلامت را مستقل از دستمزدشان محاسبه نکرده است. درآمد آنها برخلاف بسیاری مشاغل دیگر وابسته به حضور شخص ایشان است. بد یا خوب مردم به مؤسسات پزشکی مراجعه نمی‌کنند؛ بلکه به شخص پزشک مراجعه می‌کنند. وقتی که به هر دلیل کار نکنند، درآمد نخواهند داشت. در چنین شرایطی است که پزشکان می‌خواهند بدانند و حق دارند بدانند که بخش مهمی از این جان کالاشده که به‌ اجبار اخذ می‌شود، به چه مصرفی می‌رسد و از سوی چه کسانی استفاده خواهد شد؟ بسیاری از پزشکان روزمزد درآمد سرشاری دارند؛ اما اکثریت مطلق ایشان نسخه‌نویسان و طبیبانی هستند که با تعرفه‌ای چنددهم متوسط بین‌المللی، اگر امکانش را داشته باشند (که اکثرا ندارند) با ساعات طولانی و عذاب‌آور امورات می‌گذرانند. به عبارت دیگر خود را نه‌تنها در معرض خستگی و زوال کیفیت حیات بلکه مهم‌تر از آن در معرض خطا و عذاب وجدان قرار می‌دهند. در بخش دانشگاهی آموزش پزشکی و تحقیقات از طرف پزشکان بدون دریافت مزد صورت می‌گیرد و تنها دریافتی ایشان بابت کار درمان است که برای نسخه‌نویسان و حتی جراحان به‌تازگی به شکل مبالغی باورنکردنی در فضایی سوررئالیستی درآمده است. مثلا ویزیت متخصص 20 هزار تومان که از قیمت یک بسته آدامس هم کمتر است؛ با‌این‌همه شمشیر داروغه برای مالیات (که در اینجا پلکان نام دارد) از پیش آماده جداکردن است. کار در چنین محیطی خود مالیات است. اعطای این جان کالاشده خود مالیاتی است در راه سلامت. مالیات جان در کار سلامت به انحای مختلف بارها بیشتر است از آن مالیاتی که اداره دارایی درخواست می‌کند با این تفاوت که اولی را طبیب به کاری معلوم و واقعا مفید می‌اندازد؛ اما نحوه خرج دومی را نمی‌توان معلوم و واقعا مفید به شمار آورد. پزشکان به‌عنوان انسان‌هایی دانش‌بنیان با پوست و گوشت خود شاهدند که بدیهی‌ترین قوانین اقتصاد در سیستم سلامت رعایت نمی‌شود. شاهدند که جامعه پزشکی، گروه‌های آموزشی و انجمن‌های علمی کوچک‌ترین نقشی در توزیع منابع اقتصادی در سیستم سلامت کشور ندارند، شاهدند که حداقل منابع به سیستم سلامت حتی به بخش‌های دولتی که اقشار محروم مراجعه می‌کنند، اختصاص نمی‌یابد. می‌توانند نتیجه بگیرند و حتی شاهدند که در سایر بخش‌ها و به‌ویژه بخش‌هایی که مسئول برنامه‌ریزی اقتصادی هستند، چه ازهم‌گسیختگی و ندانم‌کاری‌های عظیمی وجود دارد و چگونه اقتصاد که شیرازه توزیع منابع میان محرومان است، دچار چه نابسامانی و بلاتکلیفی‌هایی‌ است؟ چند سکه‌ای که مرد روستایی با کار گل در طول سال فراهم آورده، تحویل ساده‌لوح‌ترین فرد دهکده داده می‌شود تا به شهر رفته و هرچه می‌خواهد بخرد یا نخرد و هیچ توضیحی هم به کسی ندهد.

موضوع تنها این نیست که منابع مالی‌ای که در اختیار قرار می‌گیرد، به چه مصرفی خواهد رسید؛ بلکه مهم‌تر از آن مسئله آن است که چگونه و از سوی چه کسانی؟ اگر در سیستم‌های اقتصادی هم مثل سیستم سلامت آنان که اطلاعات و تجربه دارند، تصمیم‌گیر نیستند که نیستند، چگونه انتظار دارند دستمزدی که ذره‌ذره و با کار روزمره و گاه به بهای پشیز جمع شده، به دست کارگزارانی سپرده شود که شاهدیم چگونه منابع مالی را حیف‌و‌میل می‌کنند و چگونه بی‌محابا گاه رانت در اختیار می‌گذارند و نه‌تنها این بلکه بزرگ‌ترین ذخایر مالی کشور یعنی نفت را هم به غیراقتصادی‌ترین روش‌ها آن هم به دست کسانی که آشکارا منکر دانش یگانه اقتصاد هستند، استفاده می‌کنند.

بنابراین به‌ جای تحریک احساسات عمومی علیه پزشکان اتحاد تاریخی با تندترین منتقدان علیه پزشکان و تصویب قوانین غلاظ و شداد و گذاشتن انواع سیستم‌های نظارتی متعدد برای این‌جانبان و فراریان بالفطره که خون مردم را در شیشه کرده‌اند، یک راه دیگر برای جمع‌آوری مالیات در راهی سوای راه «داروغه ناتینگهام» آن است که نحوه مصرف مالیات را به‌ طور شفاف دائما توضیح دهند و قابل رؤیت کنند یا بهتر از آن با تصویب قوانینی مالیات دریافتی پزشکان را تنها به سیستم سلامت تحت نظارت جامعه پزشکی اختصاص دهند. آن‌گاه و در این فرض نسبتا محال خواهند دید که پزشکان نگران مبالغ نبوده‌اند؛ بلکه دغدغه نحوه مصرف آن را دارند.