تیم 130نفره نجات
این روزها هنوز خبر کشتهشدن پنج فرد ثروتمند که برای دیدن باقیمانده کشتی تایتانیک رفته بودند، در صدر اخبار است و البته رسانهها به دلیل بیتوجهی به غرقشدن کشتی مهاجران با 700 نفر نیز مورد شماتت قرار گرفتند.
این روزها هنوز خبر کشتهشدن پنج فرد ثروتمند که برای دیدن باقیمانده کشتی تایتانیک رفته بودند، در صدر اخبار است و البته رسانهها به دلیل بیتوجهی به غرقشدن کشتی مهاجران با 700 نفر نیز مورد شماتت قرار گرفتند. هرچند کودتا در روسیه به مدت 24 ساعت توانست باعث سقوط این خبر به پله دوم شود. در این میان، ماجرای گمشدن کودکان نجاتیافته از سقوط یک هواپیما هنوز مرکز توجه است؛ بهخصوص که تیمی 130نفره برای نجات آنها تلاش کرده بود. هفت مسافر هواپیمای سسنا 206 پس از سقوط در جنگلهای کاکوتا در کلمبیا کشته شدند که در این میان مادر سه کودک نیز وجود داشت. آنها از بومیان «ئویتوتو» بودند که از حمله گروههای مسلح کلمبیایی منطقه محل زندگیشان فرار میکردند. پس از آن جستوجوگران 40 روز به دنبال این کودکان که 13 تا یکساله بودند، گشتند. پیداشدن آنها از سوی رئیسجمهور کشور کلمبیا بهعنوان یک «شادی همگانی» نامیده شد. سیانان در گفتوگویی با پدر این کودکان و چند امدادگر کلمبیایی، سعی کرده گزارشی از چگونگی زندهماندن آنها ارائه دهد. این کودکان با میوهها، دانهها و آب توانستند در جنگلهای آمازون زنده بمانند. امدادگران در هنگام نجات متوجه چیزی در بین دندانهای «لزلی» بزرگترین کودک جمع شدند. الیسر مونوز، یکی از چهار نگهبان بومی که اولین تماس را با بچهها برقرار کرد، گفت: «ما متوجه شدیم چند دانه بین گونهها و استخوان فکش قرار دارد. دانههای یک درخت خرمای بومی آمازون که سرشار از چربی است و قبایل آمازون از آن برای تهیه روغن گیاهی استفاده میکنند، اما دانههایی که لزلی در دهانش داشت هنوز نارس بودند. او آنها را نگه میداشت تا گرمای دهانش دانهها را باز کند و بتواند پالپ آن را به خواهر و برادرهای کوچکترش بدهد». درواقع «اینطوری آنها زنده ماندند».
از زمانی که کودکان به خانه آورده شدند، خبرنگاران و کارشناسان در تلاش بودند به این سؤال پاسخ دهند که چگونه این کودکان که کوچکترین آنها فقط یک نوزاد بود، توانستند برای مدت طولانی در قلب جنگلهای آمازون زنده بمانند؟ تیمی متشکل از 130 کماندوی نیروی ویژه و حدود 60 نفر از ماهرترین راهنمایان بومی کشور برای یافتن آنها تلاش کردند. آنان در جنگلی ناپدید شده بودند که یکی از دورافتادهترین و غیرمیهماننوازترین جنگلهای کلمبیاست؛ جایی با پوشش گیاهی فشرده که حیوانات وحشی مانند جگوار و آناکوندا و حشرات سمی فراوان هستند، باران میتواند بیش از 15 ساعت در روز ببارد و گاهی محدوده دید افراد به 10 متر محدود میشود.
لزلی و خواهر و برادرش وقتی بالاخره پیدا شدند به طرز ناراحتکنندهای لاغر شده بودند. آنان بیش از یک ماه بدون بزرگسال و مراقبی توانسته بودند زنده بمانند. یکی از وظایف سنتی زنان بومی این است که از خواهر و برادر خود بهگونهای مراقبت کنند که گویی آنها فرزندان شما هستند. یک خواهر بزرگتر اساسا یک مادر دوم است و به نظر میرسد لزلی دقیقا اینگونه عمل کرده است. آنها با میوههای وحشی و سه پوند آرد کاساوا و یکی از صدها بسته کمکی که در هواپیما بود، توانستند زنده بمانند. البته در طول جستوجو، امدادگران میوههای دور ریختهشدهای مانند آویچر و دانههای میلپسوس را نیز پیدا کرده بودند. همچنین به نظر میرسید برای کودک 11ماهه نیز بستههای شیرخشکی از هواپیما برداشته بودند. وقتی بچهها پیدا شدند، بطریهایی داشتند که برای جمعآوری آب از نهرها یا باران استفاده میکردند. هرچند بسیاری معتقد بودند اگر این کودکان اطراف هواپیمای ساقطشده میماندند و آن منطقه را ترک نمیکردند، امکان نجات سریعترشان بود. با این وجود حدود 17 روز طول کشید تا بقایای هلیکوپتر پیدا شود و پس از پیداکردن آن حدس زده شد این کودکان زنده هستند.
بومیان کلمبیا معتقدند فقط کسی که دانش عمیقی از جنگل و انعطافپذیری درخور توجهی داشته باشد میتواند بیش از یک ماه در آنجا زنده بماند.
اکثر مردم کلمبیا که داستان این کودکان را دنبال میکردند، اطلاعی از مهارت آنها نداشتند و تنها عمویشان به آنها ایمان داشت و معتقد بود همچنان زنده هستند و حالا این حرف او ثابت شده است. این کودکان هنوز علنی صحبت نکردهاند و در بیمارستان نظامی مرکزی کلمبیا در بوگوتا زیر نظر پزشک هستند. درواقع نجاتشان دانش گیاهشناسی و آیندهنگری آنان را نشان داد.
تلفیق آموختههای بومی و فناوری
این نجات تبدیل به یک دستاورد افتخارآمیز برای جامعه بومی آمازون کلمبیا شد. یکی از امدادگران گفت «به لطف این بچهها، ما بر فناوری پیروز شدیم. با تشکر از بچهها متوجه شدیم که ما، بومیان، هنوز مهم هستیم». بدون شک دانش سنتی لزلی، فرزند بزرگتر در این میان بسیار مؤثر بود؛ همانطور بومیان همراه گروه نجات که توانستند اولین بار آنها را مشاهده کنند. لزلی، نهتنها به خاطر زندهماندن خود، بلکه تلاش برای زندهماندن خواهر و برادر کوچکترش مورد تحسین بسیار قرار گرفت. اما برادر کوچک چهارساله به محض پیداشدن گفت: «مادر من مرده است». ارتش از فناوری جیپیاس و ارتباطات رادیویی پیشرفته برای جستوجوی این کودکان استفاده کرد و بیش از 400 ساعت پرواز بر فراز جنگل انجام داد.
جستوجوگران بومی به سربازان یاد دادند که چگونه آهنگها را بخوانند و در جنگل حرکت کنند. بزرگان بومی با استفاده از گیاهان سنتی مانند تنباکو، کوکا و یاگه، گیاه مقدس و توهمزایی به نام آیهواسکا، تلاش کردند تا پیوند معنوی با کودکان برقرار کنند.
در پایان، این ترکیب فناوری و اعتقاد بود که این کودکان را در حالی که تقریبا بیجان شده بودند، پیدا کرد. آنها توانستند در عرض چند ساعت با هلیکوپتر نظامی بلک هاوک از جنگل خارجشان کنند. این هلیکوپتر در ارتفاع ۶۰متری در هوا باقی ماند و نتوانست فرود بیاید و کودکان به داخل آن آورده شدند. در حالی که بلندی درختان و تاریکی، عملیات را دشوار میکرد، این کودکان از مادرشان مهارتهایی را آموخته بودند که به آنها کمک کرد تا زنده بمانند.