حضور نیروهای سیاسی در انتخابات
برای ارتقا و افزایش مشارکت مدنی، رقابت بین دو گفتمان متفاوت اساسی و ضروری است؛ گفتمانهایی که همدیگر را در زیر ذرهبین تیزبین، نقد و بررسی میکنند و برنامههای مناسب خود را برای پیشبرد اهداف خود و جامعه ارائه میدهند. اگر قرار باشد همه جناحها، احزاب و نهادهای مدنی مانیفست یکسانی ارائه بدهند و مروج گفتمان یکسانی باشند، اولا نیازی به انتخابات نیست، در ثانی فاز رقابت که مهمترین عنصر نظامهای مردمسالار است، بیمعنی میشود.
کیکاوس پورایوبی
برای ارتقا و افزایش مشارکت مدنی، رقابت بین دو گفتمان متفاوت اساسی و ضروری است؛ گفتمانهایی که همدیگر را در زیر ذرهبین تیزبین، نقد و بررسی میکنند و برنامههای مناسب خود را برای پیشبرد اهداف خود و جامعه ارائه میدهند. اگر قرار باشد همه جناحها، احزاب و نهادهای مدنی مانیفست یکسانی ارائه بدهند و مروج گفتمان یکسانی باشند، اولا نیازی به انتخابات نیست، در ثانی فاز رقابت که مهمترین عنصر نظامهای مردمسالار است، بیمعنی میشود. این گفتمانهاست که به جدال با هم برمیخیزند تا در پژواک صدای آن چرخش نخبگان در جامعه محقق شود. نمیشود انتظار داشت آمار مشارکت در انتخابات بالا باشد؛ درحالیکه صداهای مختلف دارای تابلوی متفاوتی نباشند و تصورات مختلفی را نمایندگی نکنند. در اینجاست که نخبگان جامعه در دو قطب متضاد اما در چارچوب قانون در درون یک فعالیت مدنی روبهروی هم میایستند و زورآزمایی میکنند.
اساسیترین اصل دراینمیان اجرا و عملیاتیکردن آن گفتمان است که قبلا درباره آن مانورهای لازم داده شده و بهمنظور اجرائیشدن آن اصل مشارکت لازم انجام گرفته و مردم با اکثریت به پای صندوقهای رأی آمدهاند و برای تحقق آن رأی دادهاند. حاکمیت نیز تضمین میکند تا نمایندگان اکثریت مطابق قانون اساسی سیاستهای خود را مصوب و اجرا کنند. سرخوردگی نخبگان، احزاب سیاسی و تودههای مردم زمانی حاصل میشود که ببینند نمایندگان یا نماینده آنان جنبه تشریفاتی بیش ندارد و قادر به تأمین نیازهای آنان نیستند. مشارکت و حضور در انتخابات همراه رقابتهای سیاسی یعنی پذیرش اصل قانون اساسی هر کشور، قانون کشور که فصلالخطاب تمام سلیقهها و جریانات اجتماعی است؛ بنابراین پرشوربودن انتخابات، با خطونشان کشیدن و ترسیم نقشه راه برای رقیب سیاسی به دست نمیآید. رقبای سیاسی پروژههای متفاوتی تعریف و تبیین میکنند که نیاز به تشکیلات و سازماندهی دارند. انگزدن و خارجکردن از میدان مبارزه با شیوههای بداخلاقی سیاسی و غیرقانونی و فاقد عقلانیت برازنده جامعه دیندار، مسئولیتپذیر و مردمسالار نیست.
یک دایره و حلقه متصله وجود دارد که اپوزیسیون داخلی و وفادار به نظام و قانون اساسی را از گروههای برانداز و اپوزیسیون خارج از نظام جدا میکند. فراموش نکنیم که در علم سیاست اپوزیسیون داخل نظامها با گروههای متعارض و پیکارجو متفاوتاند. اپوزیسیون داخلی خواستار تحول و تغییر در وضع موجودند. قطعا در نظامی که قریب به نیمقرن از حاکمیت آن میگذرد، گروهی سخت طرفدار وضع موجود و گروهی اصلاحطلب حتی گاهی اوقات اصلاح ساختاری را برای ادامه بقای آن لازم و ضروری میدانند؛ اما نمیتوانند برانداز باشند. در ساختار براندازانه بازی باخت-باخت بین همه جناحها و گروههای فکری مختلف رخ میدهد؛ پس این بازی را کسی قبول ندارد.
ساختاری که معیوب است، باید اصلاح شود، بخشهایی که فریز و منجمد شدهاند، باید از دل یخها خارج شوند، صندوقهای رأی و تعداد آرای در آن اصلی اساسی برای نظام مردمسالار است. در خاتمه یادآوری میشود که اصل مقایسه امروز چیزی است که مرتبا ذهنها به طرف آن سوق پیدا میکند. در منطقهای زندگی میکنیم که فقر و غنا بر آن حاکماند. همان اندازه که کشورهایی سیر قهقرایی طی میکنند، کشورهایی با رشد اقتصادی و سازماندهی، شتابان درحال تاختن هستند، برای تحولی اساسی و امکانات زیست جدید استارت کار باید بهسرعت زده شود. انتخابات یک نمونه آن است تا خونی تازه به رگهای جامعه تزریق شود.