|

شاهدی علیه کشتار

جنگ به عنوان تجربه‌ای هولناک موضوع بخشی مهم از آثار ادبیات جهانی است و در این میان رمان مشهور «در جبهه غرب خبری نیست» اثر اریش ماریا رمارک از کلاسیک‌های مدرن ادبیات ضدجنگ به شمار می‌رود. رمارک در رمانش از منظری انتقادی به توصیف وحشت و کشتار و عبث‌بودن جنگ پرداخته است. جنگ جهانی اول دستمایه او برای نوشتن این رمان بوده که اولین‌بار در سال 1929 به زبان آلمانی منتشر شد و خیلی زود شهرتی گسترده پیدا کرد.

شاهدی علیه کشتار

شرق: جنگ به عنوان تجربه‌ای هولناک موضوع بخشی مهم از آثار ادبیات جهانی است و در این میان رمان مشهور «در جبهه غرب خبری نیست» اثر اریش ماریا رمارک از کلاسیک‌های مدرن ادبیات ضدجنگ به شمار می‌رود. رمارک در رمانش از منظری انتقادی به توصیف وحشت و کشتار و عبث‌بودن جنگ پرداخته است. جنگ جهانی اول دستمایه او برای نوشتن این رمان بوده که اولین‌بار در سال 1929 به زبان آلمانی منتشر شد و خیلی زود شهرتی گسترده پیدا کرد. این اثر در همان سالِ نخستین انتشارش به آلمانی، به شهرتی فراتر از مرزهای آلمان دست یافت و به 26 زبان ترجمه شد و همچنین در سال 1930 اولین اقتباس سینمایی از آن به نمایش درآمد. این اقتباس که یک فیلم آمریکایی ساخته‌شده براساس کتاب «در جبهه غرب خبری نیست» بود، برنده دو جایزه اسکار شد. به‌تازگی نیز براساس کتاب «در جبهه غرب خبری نیست» یک اقتباس سینمایی دیگر ساخته شده است. این اقتباس جدید در سال 2022 اکران شده است. کتاب علاوه بر اقتباس‌های سینمایی، دستمایه اقتباس‌های تلویزیونی، رادیویی و تئاتری هم بوده و حتی در ساخت اپرا هم از آن استفاده شده است.

بااین‌حال پس از انتشار این رمان در آلمان خشم نازی‌ها برانگیخته شد و البته این موضوع عجیبی هم نبود، چراکه موضوع کتاب علیه چیزی بود که ناز‌ی‌ها برایش تبلیغ می‌کردند. «در جبهه غرب خبری نیست» به همراه دیگر کتاب‌های رمارک تنها بخشی از کتاب‌هایی بودند که در جریان کتابسوزان ناز‌ی‌ها به آتش سپرده شدند. رمارک مثل بسیاری دیگر از نویسندگان هم‌عصرش در نوشتن این رمان از تجربیات شخصی خودش درمورد جنگ بهره گرفته است اگرچه تمام وقایع رمان ارتباطی با زندگی و تجربیات نویسنده ندارند و نمی‌توان آن را رمانی اتوبیوگرافیک دانست. راوی اول شخص رمان به جبهه غرب می‌رود و به عنوان سرباز در جنگ حضور می‌یابد و شاهدی است بر مصایب و ویرانی‌های ناشی از جنگ. او نخست با تشویق‌های مدیر مدرسه‌اش و با تصورات شورانگیز و حماسی که از جنگ دارد، عازم جبهه‌های جنگ می‌شود اما وقتی به عرصه نبرد می‌رسد توهماتش درباره جنگ از دست می‌رود و جای حماسه‌ای که پیش‌تر در ذهن داشت صحنه‌های فجیع کشتار می‌نشیند. نویسنده کتاب، اریش ماریا رمارک داستان‌نویس و روزنامه‌نگار قرن بیستمی آلمانی است و به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان ضدجنگ شناخته می‌شود. رضا جولایی این رمان را به فارسی برگردانده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. جولایی در سال‌های اخیر به‌خصوص با داستان‌های تاریخ‌محورش شناخته می‌شود. این اثر پیش از این در نشر جویا منتشر شده بود. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «ما در پنج کیلومتری پشت جبهه در حال راحت‌باشیم. دیروز مرخص شدیم و حالا شکم‌هایمان انباشته از گوشت گوساله و لوبیاست. راضی و خشنودیم. هر نفر یک یقلاوی پر هم برای شامش نگه داشته، علاوه بر آن جیره مضاعفی از نان و سوسیس داریم. این جیره اضافی همه را سر حال آورده. مدت‌ها بود چنین اقبالی نصیبمان نشده بود. آشپز با آن کله درازش التماسمان می‌کند که باز هم بخوریم؛ او به هرکس که از جلوش می‌گذرد با ملاقه تعارف می‌کند که بیشتر غذا بردارد. نمی‌داند چطور دیگش را برای تهیه قهوه خالی کند. تیادن و مولر دو کماجدان تهیه کرده و آنها را از لوبیا و گوشت انباشته‌اند. تیادن اعتقاد دارد این کار شکم‌چرانی است اما مولر این کار را عاقبت‌نگری می‌داند. اینکه تیادن این همه غذا را می‌خواهد کجا جا بدهد معمایی است، چون مثل ترکه نازک است. از اینها مهم‌تر توزیع جیره مضاعف دخانیات است. برای هر نفر ده سیگار برگ، بیست سیگار معمولی و دو مشت تنباکوی جویدنی منظور شده؛ و این عادلانه است. من تنباکو را با سیگارهای کاتچینسکی عوض کردم. یعنی حالا چهل سیگار دارم. این برای یک روزم کافی است. البته ما استحقاق چنین بذل و بخششی را نداریم. پروسی‌ها این همه دست‌ودل‌باز نیستند. باید از اشتباهی  در محاسبه ممنون باشیم».

در جبهه غرب خبری نیست، اریش ماریا رمارک، ترجمه رضا جولایی، نشر چشمه