|

زبان نارسای دولت

رهبری در دیدار هیئت دولت، با انتقاد از ضعف در تبلیغ اقدامات، خواستار کارآمدسازی فعالیت‌های رسانه‌ای دولت شدند. مشکل بخش رسانه‌ای دولت آن است که رسانه‌های حرفه‌ای که مورد اعتماد و طرف مراجعه عام هستند، اخبار اینها را بعضا پوشش نمی‌دهند و عموما منتقد دولت‌اند و رسانه‌های اصولگرا نیز مشغول با اندک مخاطب سمپات و هوادار، فاقد تأثیرگذاری بر مخاطب عام هستند.

رهبری در دیدار هیئت دولت، با انتقاد از ضعف در تبلیغ اقدامات، خواستار کارآمدسازی فعالیت‌های رسانه‌ای دولت شدند. مشکل بخش رسانه‌ای دولت آن است که رسانه‌های حرفه‌ای که مورد اعتماد و طرف مراجعه عام هستند، اخبار اینها را بعضا پوشش نمی‌دهند و عموما منتقد دولت‌اند و رسانه‌های اصولگرا نیز مشغول با اندک مخاطب سمپات و هوادار، فاقد تأثیرگذاری بر مخاطب عام هستند.

به نظر من، تیم رسانه‌ای دولت، تیم خوب و منسجمی است، اما فاقد سکوی دارای مخاطب برای انتقال محتواست. اگر صداوسیما، رفتار حرفه‌ای داشت و مخاطب میلیونی را دودستی تحویل مرجع خبری بیرونی نمی‌داد، امروز زبان دولت چنین الکن نمی‌شد. لابد باید گفت خودکرده را تدبیر نیست؛ سال‌ها کژکارکردی رسانه‌های اصولگرا و بدرفتاری برای مخاطب عام، چنین عاقبتی دارد.

در ملاقات اخیر، انتقاد رهبری از بخش رسانه‌ای دولت، چهار مرتبه تکرار شد که بی‌سابقه است. شاید یک دلیل آن باشد که سکانداران رسانه‌ای دولت، عموما تیپ کیهان، رجانیوز و جبهه پایداری هستند و این جریان، عمده تجربه‌شان در جایگاه اپوزیسیون برخی دولت‌ها بوده و تجربه کار ایجابی در جایگاه متولی، تبیین، پاسخ‌گویی و دفاع ندارند و انگار فاز تهاجم و اپوزیسیون طرف مقابل در آنها نهادینه شده است.

اصولگراها در سه دهه گذشته همواره خیال‌شان از حضور مؤثر در ارکان اجرائی راحت بوده و کمتر نیاز به اقناع افکار عمومی احساس کرده‌اند. سازمان صداوسیما دربست در اختیارشان بوده است و جریان اصلی رسانه‌های رسمی، اعم از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها را تحت سیطره خود درآورده‌اند؛ ضمن آنکه توان کافی برای کنترل رسانه‌های رقیب داخلی را به خوبی داشته‌اند. تعطیلی و سخت‌گیری بر روزنامه‌نگاران غیرمتعهد به جناح مطلوبشان، در طول سال‌های گذشته با قوت جریان داشته است؛ به نحوی که بسیاری از صاحبان قلم، عطای روزنامه‌نگاری را به لقایش بخشیدند، گوشه عزلت گرفتند، سرگردان غربت شدند یا تعدادی در حبس هستند.

مشکل دولت آقای رئیسی این است که رسانه‌ای ندارد که در جامعه نفوذ داشته باشد. مرجعیت خبری متأسفانه به خارج از کشور انتقال یافته است. مخاطب امروز، نیاز خبری خود را گزینش می‌کند و عموما از رسانه‌های حرفه‌ای اطلاعات دریافت می‌کند. تلویزیون جای خود را به شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی داده که کنترل‌شان خارج از اختیار و غالبا در نقطه مقابل آنهاست.

رسانه‌های دولت، الزامات یک رسانه حرفه‌ای را رعایت نمی‌کنند و شاید دلیل آن ناشی از توقعات و انتظارات نیروهای خارج از رسانه است. در دولت قبل در مقطعی تلاش شد تا رسانه‌های دولت کمی حرفه‌ای‌تر اداره شوند که همان هم تحمل نشد.

نکته دیگری که وجود دارد، این است که اگر عملکرد دولت مناسب باشد، به نحوی که اثر آن در زندگی آحاد مردم دیده شود، خود آن اصل تبلیغ است. کارشناسان اقتصادی و دلسوزان عموما کادر مدیریتی دولت را در مواردی ضعیف ارزیابی می‌کنند. دولتی که قرار بود فراجناحی باشد، جناحی‌ترین چینش را داشته و علی‌رغم نمایان‌شدن ضعف، اصرار بر حفظ آنها و بی‌توجهی به تذکرات کارشناسان، مزید بر علت شده است.

رهبری همواره بر ارتباط با نخبگان جامعه تأکید دارند، اما چنین رویکردی در رسانه‌های دولت قابل مشاهده نیست. صفحات اول روزنامه‌های ایران، کیهان، همشهری و وطن امروز و عناوین اصلی خبرگزاری‌های فارس، تسنیم و ایرنا، بیشتر از آنکه ایجابی باشد و دیدگاه نخبگان را پوشش دهد، مثل بولتن حزبی در پی پاسخ‌دادن به رقیبان و تخریب آنها هستند و دیدگاه کسانی را انعکاس می‌دهند که همواره در صفحه تلویزیون هستند و کمترین تأثیری بر افکار عمومی ندارند. بی‌اعتمادی مخاطبان به رسانه‌های طرفدار دولت، ریشه در همین بی‌توجهی به نخبگان و ستیزه‌جویی با دلسوزان اجتماعی دارد.

اکنون مدل اداره رسانه، سیستم کم‌عده و چالاک است و دوران تلویزیون دولتی 50 هزار نفری به تاریخ پیوسته است. فقدان درک صحیح از فضای رسانه نزد دولتمردان باعث شده تا هر کاری دولت می‌کند، نتیجه آن برعکس شود. امروز رسانه در دنیا، بالا به پایین نیست؛ تعاملی است. خود مردم تولیدکننده محتوا هستند؛ با واکنش به اخبار در فضای مجازی.

حالا باید دید انتقاد صریح رهبری از کارکرد رسانه‌های هوادار دولت، چه تغییری در رویکرد آنها ایجاد خواهد کرد؟ فعلا که مدیرعامل ایرنا، آن را دستاویز و بهانه‌ای برای توسعه کمی و لابد بودجه و امکانات بیشتر کرده است. پیش‌بینی من این است که اتفاق خاصی در جهت بهبود عملکرد نخواهد افتاد. رسانه‌داران اصولگرا سعی می‌کنند روایت غالب باشند، اما نمی‌دانند که روایت با مخاطب و فراگیری آن معنا پیدا می‌کند نه تعداد زیاد رسانه. تولیدکنندگان روایت تصمیم می‌گیرند چه سطحی از جامعه را تحت تأثیر قرار دهند؛ وقتی سازندگان و طراحان یک روایت تصمیم بگیرند که مخاطب روایتشان، نه اکثریت جامعه بلکه جماعت خاصی باشند، نمی‌شود به زور و ضرب برای آن روایت مخاطب عمومی تراشید.

پیشنهاد من این است که برای یک بار هم که شده، برای اداره رسانه از تیم کاملا حرفه‌ای و غیرایدئولوژیک بهره ببرند. برای مثال یک بخش خبری یکی از شبکه‌های تلویزیونی را در اختیار روزنامه‌نگاران مستقل بگذارند و فقط رویکرد کلی آن را حمایت از دولت قرار دهند و در کار آن دخالت نکنند؛ بعد نتیجه‌اش را ببینند.

پایه‌ای که آقای شریعتمداری از دهه 70 در کیهان برای رسانه‌های اصولگرا نهاده و اکنون هزاران نمونه ریز و درشت از آن تکثیر شده، نه‌تنها موفقیت‌آمیز نبوده، بلکه جناح اصولگرا را به یک جریان اقلیت دارای قدرت اما فاقد محبوبیت مردمی تبدیل کرده است. گذار از این روش مردود و منسوخ و مغایر با اصل مردمی‌بودن انقلاب اسلامی، اتخاذ روش علمی و حرفه‌ای، اعتمادسازی و صداقت و شفافیت، راه چاره است. پذیرش خطا، گام اول برای بهبود و اصلاح است.