|

شیفتگی جمعی و رؤیای ایرانی

با ورود کاروان تیم النصر عربستان سعودی به ایران برای دیدار و رویارویی با تیم فوتبال پرسپولیس در چارچوب رقابت‌های آسیایی، سیل خروشان هواداران و مشتاقان ستاره شهیر پرتغالی، «کریستیانو رونالدو»، به سمت فرودگاه و هتل محل اقامت او و هم‌تیمی‌هایش روانه شد.

محمد آخوندپور‌امیری - دانشجوی دکترای علوم سیاسی

 

 

با ورود کاروان تیم النصر عربستان سعودی به ایران برای دیدار و رویارویی با تیم فوتبال پرسپولیس در چارچوب رقابت‌های آسیایی، سیل خروشان هواداران و مشتاقان ستاره شهیر پرتغالی، «کریستیانو رونالدو»، به سمت فرودگاه و هتل محل اقامت او و هم‌تیمی‌هایش روانه شد. پدیده‌ای که با توجه به حجم عظیم پوشش خبری و تحلیلی رسانه‌ای این چند روزه، دور از ذهن نبود و انعکاس اخبار مربوط به این سلبریتی ورزشی، حتی از تحلیل خود بازی نیز سبقت گرفت و از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار شد. در این یادداشت در پی آن هستیم تا رویدادی را که در روز دوشنبه شاهد و ناظر آن بوده‌ایم، از چند منظر جامعه‌شناختی تجزیه و تحلیل کنیم.

«شیفتگی جمعی» شاید مناسب‌ترین عنوان برای تحلیل سیل خروشان حامیان ایرانی «کریستیانو رونالدو» از پی اتوبوس حامل او و هم‌تیمی‌هایش باشد. «شیفتگی جمعی» پدیده‌ای مختص به دنیای مدرن است. در عصر ارتباطات و اطلاعات، تحت تأثیر رشد و گسترش رسانه‌های جمعی و مرجعیت رسانه‌ای، شخصیت‌های ورزشی، سینمایی، هنری و‌... به‌شدت برجسته می‌شوند. این برجستگی تا آنجا پیش می‌رود که این ستارگان مبدل به رؤیایی در اذهان جمعی جوامع خود و دیگر جوامع می‌شوند. میزان انطباق واقعیت وجودی این اشخاص با رؤیای برساخته چندان محل اعتنا نیست، بلکه عشق و ارادت به این سلبریتی‌ها به‌عنوان بخشی از عناصر شکل‌دهنده به هویت جمعی، بخشی از یک جامعه مبدل می‌شود. در‌واقع سوژه انسانی با برچسب‌هایی که به خود با تعلق خاطر داشتن نسبت به ستارگان دنیای مدرن می‌زند، در پی نام و نشانی برای معرفی خود می‌شود. در این میان محرومیت‌های جمعی نیز می‌تواند بر شدت و حدت این شیفتگی جمعی دامن بزند.

«انبوه خلق» عنوان دیگری است که می‌توان در آستانه تحلیل رویداد جاری مدنظر قرار داد. «انبوه خلق» اشاره به جمعیت گسیل‌شده‌ای دارد که فاقد پیوندها و منافع خودآگاه طبقاتی بوده و صرفا به‌صورت موقتی در کنار یکدیگر جمع می‌شوند. در‌واقع اذهان جمعی این افراد برآمده از اراده‌ای مشخص و برنامه‌ریزی‌شده در جهت تحقق اهدافی متعالی صورت‌بندی مفهومی نمی‌شود. تبلور این با‌هم‌بودگی تنها در برآمدن احساسات جمعی و غلیان حالت‌های درونی و هیجانات زودگذر ظهور و بروز پیدا می‌کند. در این میان، مرجعیت عده‌ای محدود در بین سیل خروشان جمعیت می‌تواند به خروشی گسترده در میان جمعیت مشتاقان تبدیل شود؛ خروشی که شاید کمترین بهره را از عقلانیت دوراندیش داشته باشد.

بخش دیگر رویداد جاری را می‌توان ذیل عنوان «نظم‌آشوبی» صورت‌بندی مفهومی کرد و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. مصداق‌هایی از این نظم‌آشوبی را می‌توان در نوعی روزمرگی جامعه ایرانی مشاهده کرد. نحوه رانندگی جامعه ایرانی، ناتوانی در نظم‌بخشی به برنامه‌های مدون یا به تعبیری دیگر بی‌برنامگی در اجرای برنامه‌ها، فقدان دورنمای مدیریتی در مواجهه با بحران‌هایی مانند سیل و زلزله، ضعف‌های عدیده مدیریتی و ده‌ها عنوان دیگر را می‌توان به‌عنوان پدیده «نظم‌آشوبی» صورت‌بندی مفهومی کرد. در‌واقع «نظم‌آشوبی» به جریانی معلق میان نظم و آشوب اشاره دارد که خود می‌تواند به‌عنوان مشخصه زیست فرهنگی-اجتماعی متمایز مردمان یک جامعه قلمداد شود.

گرچه به لحاظ روان‌شناختی می‌توان وجود مشخصه‌هایی مانند هیجان‌زدگی، برون‌گرایی، شتاب‌زدگی و جمع‌گرایی را نیز به‌عنوان مشخصه‌های جامعه ایرانی در نظر گرفت، اما تجربه استقبال از همین ستارگان در جهان پیرامونی باعث می‌شود که از دامن‌زدن به خودتخریبگری جمعی و ملی و تحلیل‌های به دور از واقعیت نسبت به جامعه خودمان بر حذر باشیم. آنگاه که مرجعیت رسانه‌ای عاملی در جهت شور و هیجان جمعی می‌شود، سیل خروشان شیفتگان به راه می‌افتد؛ حال می‌خواهد در پهنه جغرافیایی ایران باشد یا هر نقطه دیگر جهان. اما نکته حائز اهمیت اینکه بروز و ظهور طبیعی این هیجانات جمعی نباید ما را از درنظرگرفتن برخی مؤلفه‌های محلی مانند «محرومیت‌های جمعی»، «سوءمدیریت‌ها در مواجهه با رویدادها و بحران‌ها» و عواملی از این دست که عنان کار را بیش از دیگر سامان‌های اجتماعی-سیاسی در نقاط جهان از دستمان خارج کرده و وضعیت جامعه را بحرانی می‌کند، غفلت کرد.