|

پیکر داریوش مهرجویی کارگردان پیشروی سینمای ایران و همسرش وحیده محمدی‌فر تشییع شد

داغ یک وداع

بعضی دردها و تلخی‌ها را نمی‌توان به سادگی از خاطر برد. درست مثل قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌‌‌فر که بعد از چند روز همچنان داغش بر دل اهالی سینما و دوستدارانش سنگینی می‌کند. بهت، وحشت و دریغ در چشم تمامی دوستداران داریوش مهرجویی که روز گذشته برای بدرقه‌اش به خانه ابدی آمده بودند موج می‌زد.

داغ یک وداع

شرق: بعضی دردها و تلخی‌ها را نمی‌توان به سادگی از خاطر برد. درست مثل قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌‌‌فر که بعد از چند روز همچنان داغش بر دل اهالی سینما و دوستدارانش سنگینی می‌کند. بهت، وحشت و دریغ در چشم تمامی دوستداران داریوش مهرجویی که روز گذشته برای بدرقه‌اش به خانه ابدی آمده بودند موج می‌زد. از یک ساعت قبل از شروع رسمی مراسم در پهنه رودکی علاقه‌مندان کارگردان پیشروی سینمای ایران مقابل تالار وحدت حاضر بودند و از خیابان اطراف بر انبوه جمعیت اضافه می‌شد. تصویر بزرگ مهرجویی و همسرش بالای سن بزرگی که برای مراسم در نظر گرفته شده بود خودنمایی می‌کرد و طنین ترانه «سنتوری» به یادمان می‌آورد که تا لحظاتی دیگر باید با خالق بهترین آثار سینمای ایران خداحافظی کنیم. وظیفه اجرای مراسم به بهرام رادان سپرده شده بود و او با بغضی که گاه صحبت‌کردن را برایش دشوار می‌کرد باید از مهرجویی بزرگ صحبت می‌کرد. صحبت‌های رادان در ابتدای مراسم طولانی نبود و تنها از حاضران خواست به احترام ورود پیکر این فیلم‌ساز و همسرش به پا خیزند.

چهره مسعود کیمیایی و قدم‌های آهسته و کم‌توانش نشان می‌داد توان صحبت‌کردن ندارد. او رفیق دیرینه‌اش را ناباورانه از دست داده و تنها به جمله‌ای کوتاه بسنده کرد که در این شرایط نمی‌تواند چیزی بگوید.

فرهاد آییش در غیاب علی نصیریان که در ایران نبود پیامی را از طرف او پخش کرد: «در بیماری با فکر و خیالت به سر می‌برم. من فرو ریختم و بی‌خواب شدم. چه کنم؟ از اولین کار خلاقه‌ات در کنارت بودم تا آخرین کار اما الان نیستم. ای مهر فرزانه این چه روزگاری است؟!»

بهمن فرمان‌آرا سخنران بعدی مراسم بود و در صحبت‌های کوتاهی گفت: «داریوش جان قرار نبود این ملاقات این‌چنین باشد، ما کجا زندگی می‌کنیم؟ یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌سازان این مملکت باید سلاخی شود؟ من و داریوش سال ۶۶ هر دو به ایران بازگشتیم، او به سمت فلسفه رفت و من به سمت کارگردانی سینما رفتم. با هم دوست بودیم، رفیق بودیم و روزها و شب‌های زیادی را گذراندیم، چیزی نمی‌شود گفت. داریوش باید تنها در کنار همسرش سلاخی شود؟ من حرف زیادی نمی‌زنم. دل ما شکسته است، همه چیز بد است، آیا قرار است هر هفته برای رفتن کسی اینجا جمع شویم؟ داریوش حقش بیش از اینها بود».

در ادامه علی مصفا در جایگاه حاضر شد و پیام فریار جواهریان -همسر سابق داریوش مهرجویی- و صفا مهرجویی را قرائت کرد.

فریار جواهریان نوشته بود: «چطور می‌توانم از همه دوستان و شیفتگان داریوش تشکر کنم؟ چگونه چنین مرگ هولناکی برای این مرد بزرگ رقم خورد؟ دلم به این خوش است که نسل جدید فیلم‌هایت را کشف می‌کنند و معنای خاصی از آن پیدا می‌کنند. داریوش هنرمند واقعی بود و در همه آثارش لایه‌های مختلفی را به نمایش می‌گذاشت. چند سال است مشغول نوشتن خاطرات هستم اما افسوس که این هفت ماه اخیر با داریوش قهر بودم، نمی‌شود این‌گونه بدون خداحافظی بروی، دلم پیش موناست که چگونه یک‌شبه تنها شد».

صفا مهرجویی فرزند مهرجویی نیز در پیام خود نوشته بود: «دنیا یک پدر خوب و بزرگ را از دست داد. ای کاش سرنوشت جور دیگری رقم می‌خورد. من می‌دانم و مطمئنم که خاطره پدرم زنده می‌ماند هم به خاطر آثارش و هم به خاطر زندگی شریفش. از صمیم قلب قدردان مردم و هنرمندان هستم که در غیاب من مراسم را برپا کردند».

کیانوش عیاری نیز که به دلیل بیماری در مراسم حضور نداشت متنی را ارسال کرده بود که بهرام رادان آن را خواند «او متبحرترین ترسیم‌کننده زندگی بود. او در فیلم‌های پیچیده خود هم چنین ویژگی داشت. او با بینش ‌و دانش خود می‌توانست روایت مطلوبی از زندگی داشته باشد بدون اینکه آن را زندگی کرده باشد و اما این جنایت هولناک معمایی است که به زودی ابعاد آن روشن می‌شود».

محسن امیریوسفی نیز در ادامه با صدای لرزان پشت تریبون حاضر شد و پیام کانون کارگردانان سینمای ایران را برای حاضران خواند: «شنبه‌شب شبی بود که شاهرگ سینماگر متفکر ایران را بریدند. کانون کارگردانان سینما از مسئولین می‌خواهد هر چه زودتر قاتل و قاتلین را معرفی کنند و با آنها برخورد شود و همچنین فضا را برای رشد سینمای ایران باز کنند».

‌ مرضیه برومند، مدیرعامل خانه سینما نیز در صحبت‌های کوتاهی با صدای بغض‌آلود گفت: «نمی‌دانم چه بگویم. قرار بود متنی نوشته شود و دوستان ما دیروز در خانه سینما جمع بودند تا من به عنوان مدیرعامل خانه سینما آن را بخوانم اما هیچ کلماتی نمی‌توانست این درد بزرگ و این فقدان فجیع را توصیف کند. من مجبور شدم بیایم و صحبت کنم، نمی‌دانم چه بگویم. قاصرم از گفتن عظمت دردی که خانه سینما به دوش می‌کشد. خانه سینما الان عزادار است اما باید به هم تسلیت بگوییم، ما کارگردان درخشان و تأثیرگذاری را از دست دادیم، من افتخار همکاری با او در «دایره مینا» را داشتم. او با این فیلم باعث شد سازمان انتقال خون احداث شود؛ این تأثیر هنرمند است. دکتر اقبال وزیر وقت چند سالی مانع پخش فیلم شد، پخش «گاو» هم ممنوع بود. اما همین «گاو» توانست در سینمای بالنده ایران را به روی جهان باز کند. تا هنرمندان زنده هستند به آنها برسید، بذر پوراحمد، مهرجویی، پسیانی و حاتمی در دل این هنرمندان جوان هست، بگذارید کار کنند. آنها دلسوز این مملکت هستند. ما همه در این سرزمین ماندیم چون اینجا را دوست داریم، با ما خوب باشید».

در انتهای مراسم مونا مهرجویی دختر داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر گفت: «در حال حاضر تنها احساسی که دارم این است که مامان و بابا کنارم ایستاده‌اند تا من سر پا باشم. می‌دانم آنها از من می‌خواهند که سر پا باشم. به قول بابا قاتلین بین ما هستن و امیدوارم زودتر پیدا شوند».