|

تأملی بر مقوله‌ توقیف آثار نمایشی به بهانه‌ رفع توقیف از سریال «سرزمین کهن»

یک بار برای همیشه

توقیف آثار نمایشی در تاریخ آثار نمایشی ایران حکایت طول و دراز و دردناکی است که ردپای آن را می‌توان در دهه‌های مختلف رصد کرد و البته در عرصه سینما فراگیرتر از مدیوم تلویزیون بوده است به گونه‌ای که با اندکی تأمل فهرستی از آثار سینمایی ساخته‌شده در بازه زمانی نیم‌قرن گذشته به ذهن متبادر می‌شود که چه در نظام سیاسی گذشته و چه در طول چهار دهه گذشته مشمول حساسیت‌های نظارتی شده و برای مدت‌زمان‌های کوتاه تا چندساله و حتی برای همیشه مجوز اکران نگرفتند که فیلم ضعیف و نازل «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» ساخته عبدالرضا کاهانی یکی از آخرین و شناخته‌شده‌ترین آنهاست.

یک بار برای همیشه

مازیار معاونی

 

توقیف آثار نمایشی در تاریخ آثار نمایشی ایران حکایت طول و دراز و دردناکی است که ردپای آن را می‌توان در دهه‌های مختلف رصد کرد و البته در عرصه سینما فراگیرتر از مدیوم تلویزیون بوده است به گونه‌ای که با اندکی تأمل فهرستی از آثار سینمایی ساخته‌شده در بازه زمانی نیم‌قرن گذشته به ذهن متبادر می‌شود که چه در نظام سیاسی گذشته و چه در طول چهار دهه گذشته مشمول حساسیت‌های نظارتی شده و برای مدت‌زمان‌های کوتاه تا چندساله و حتی برای همیشه مجوز اکران نگرفتند که فیلم ضعیف و نازل «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» ساخته عبدالرضا کاهانی یکی از آخرین و شناخته‌شده‌ترین آنهاست. اما در طول تاریخ پنجاه‌واندی ساله تلویزیون مقوله توقیف همیشگی یا طولانی‌مدت سریال‌های نمایشی به شدت و حدت سینما نبوده و معمولا این رسانه با استفاده از تیغ سانسور و جرح و تعدیل آثار مورد حساسیت، آنها را به هر شکلی که بوده روانه آنتن کرده یا از توقف پخش آنها برای مدت‌زمان طولانی ممانعت کرده است. در حافظه نمایشی مخاطبان تلویزیونی سریال جرح و تعدیل‌شده «در پناه تو» ساخته زنده‌یاد حمید لبخنده که سال 1375 از شبکه دوم سیما پخش می‌شد، یکی از آشکارترین مصادیق اعمال ممیزی تلویزیونی است که با حذف فصل‌های قابل توجهی از این سریال و اعمال یک نریشن تحمیلی روی سکانس انتهایی، در نهایت امکان پخش از آنتن شبکه دوم سیما را پیدا کرد و با وجود حساسیت‌های فراوان در زمان پخش این سریال، محدودیت توقیف همیشگی یا چندساله پخش شامل حالش نشد. در زمان پخش این سریال، با توجه به دورشدن از فضای محدود دهه اول انقلاب و تقابل جدی دست‌اندرکاران سینما و تلویزیون با مقوله ستاره‌سازی و فراگیرشدن شهرت بازیگران این دو رسانه، حساسیت‌ها نسبت به عملکرد این دو رسانه تشدید شده بود که دامن این سریال و ستارگان جوانش را گرفت تا جرح و تعدیل‌های غیرقابل توجیه و سخت‌گیرانه بسیاری را متوجه آن کند. در ویدئوهای کوتاهی که مرحوم حمید لبخنده پیش از درگذشت نابهنگامش در شبکه‌های اجتماعی از حذفیات این سریال منتشر می‌کرد، کاملا مشخص بود که آن همه سخت‌گیری غیراصولی و ناشی از تشدید فشارها بر تلویزیون بوده که غالبا به عنوان یک رسانه عافیت‌طلب تسلیم فشارهای بیرونی بوده است. از مصادیق دیگر می‌توان به سریال «اشک‌ها و لبخندها» ساخته مناسبتی حسن فتحی اشاره کرد که برای پخش در نوروز 1388 آماده شده بود، اما بنا بر تصمیم‌گیری عجولانه و دقیقه‌نودی تلویزیون و در حالی که به دلیل جایگاه این مجموعه‌ساز و آثار خوبی که برای تلویزیون ساخته بود، بسیاری از بینندگان سیما در انتظار پخش آن بودند، یکباره از کنداکتور پخش کنار گذاشته شد و پس از تعطیلات به شکل هر‌شبی روی آنتن رفت تا فقط کام مخاطبان تلویزیونی را تلخ کرده باشد. مطمئنا با کمی تأمل و تعمق در فهرست سریال‌های نمایشی تلویزیونی می‌توان به مصادیق دیگری هم رسید. اما اینکه یک سریال برای مدت زمان 10ساله آن‌هم بدون ارائه توضیح خاص در مورد سرنوشت نهایی آن به محاق برود، از آن دست اتفاقات نادری است که دامن‌گیر سریال «سرزمین کهن» شد تا از بهمن سال 1392 تا مهر سال جاری یک دوران طولانی توقیف و بی‌خبری را پشت سر بگذراند.

چرایی توقیف سریال «سرزمین کهن» به حساسیت قوم بختیاری به عنوان یکی از اقوام کهن سرزمین ایران به یکی از دیالوگ‌‌های این سریال بود که در آن تصویری ضد میهنی و متهم به خیانت از این قوم کهن ترسیم شده بود. بلافاصله پس از پخش این قسمت از مجموعه، اهالی منطقه که نمایندگان آنها در مجلس و دیگر مقامات استانی هم همراهی‌شان می‌کردند، اعتراضات تندی را متوجه این سریال و تلویزیون به عنوان نهاد سازنده آن مطرح کردند که با دستور توقف موقت پخش سریال و سفر رئیس وقت سازمان صداوسیما به منطقه و دلجویی از قوم بختیاری با راهکارهایی نظیر پوشیدن لباس محلی بختیاری هم آن‌چنان که باید و شاید فروکش نکرد تا تلویزیون که قول انجام اصلاحات در دیالوگ‌ها و سکانس‌های حساسیت‌برانگیز را داده بود سکوت را بر واکنش متناسب با موقعیت ملتهب پیش‌آمده ترجیح دهد تا چراغ یک سریال فاخر که میلیاردها تومان برای ساخت آن بودجه صرف شده و نیروی انسانی عظیمی را برای مدت‌زمان طولانی به خدمت گرفته است برای 10 سال خاموش شود. در این خصوص که آیا چنین اعتراضاتی به عملکرد گروه سازنده سریال وارد بوده یا خیر، حرف و حدیث‌ها و استدلالات بسیاری به‌ویژه در همان زمستان 1392 که التهاب موضوع بسیار بود، مطرح شد که شاید هنوز هم جای تأمل و تفسیر داشته باشد، اما در یک نکته نمی‌توان شک کرد و آن اینکه در ساختار جامعه ایران اصولا تمایز و تفاوت چندانی میان دنیای واقعی و عینی و دنیای نمایش و اقتضائات آن وجود ندارد، گویی که از اقوام مختلف این سرزمین تا فعالان صنوف مختلف و... در کمین نشسته و آماده و منتظرند تا حتی اگر تصویر استیلیزه و تمام‌مثبتی که توقع بازتاب آن در آثار نمایشی را دارند با آنچه که در عمل نمایش داده می‌شود درصد کمی متفاوت باشد، سیل موضع‌گیری‌های صنفی، مردمی و پارلمانی نمایندگان آن خطه به سوی سازندگان آن اثر نمایشی سرازیر شود؛ یک واکنش احساسی و فاقد درک درست از اقتضائات دنیای نمایش. در حالی که با اندکی دقت نظر و تأمل می‌توان به این نتیجه منطقی رسید که رسانه‌های نمایشی بنا بر ذات هنر نمایش واقعیات عینی جامعه را بازتاب می‌دهند، بدیهی است که در هر دوره تاریخی از‌جمله همین دهه‌های اخیر، نه‌تنها در ایران بلکه در سرتاسر دنیا در میان تمام اقوام و نژادها و صنوف مختلف شغلی، هم اکثریت درستکار و پاکدست وجود دارند و هم اقلیت خلافکار و ناپاک. هم در جامعه پزشکان و مهندسان و حقوق‌دانان و کسبه و... می‌توان پرونده‌های تخلف را رصد کرد و هم در میان اقوام مختلف این سرزمین مجرمان، خلافکاران و خائنانی بوده و هستند که علیه منافع ملی و اجتماعی ملت خود عمل کرده و تاوانش را با مجازات و منفورشدن در تاریخ و در پیشگاه ملت‌شان پرداخت کرده و می‌کنند. با استناد به چنین واقعیت غیرقابل انکاری مطمئنا نمی‌توان صرف اینکه در دنیای نمایش فردی از یک قومیت خاص یا یک از صنف شغلی به عنوان یک فرد خلافکار یا مجرم تصویر شود آن را به حساب کلیت آن قوم یا صنف گذاشته، اقتضائات ذاتی هنر نمایش را فراموش کرده و علیه گروه سازنده یا رسانه متولی آن جنجال به پا کرد. البته همان‌گونه که پیش‌تر هم گفته شد درخصوص سریال «سرزمین کهن» که تلویزیون از سر عافیت‌طلبی‌ و محافظه‌کاری‌های بیش از حد خود نام آن را به «سرزمین مادری» تغییر داده، باید کارشناسان تاریخی و اجتماعی و رسانه‌ای در یک فضای دور از جنجال اظهار‌نظر کنند و کلیتی فراگیرتر از سرنوشت این مجموعه مدنظر این نوشته است. اما به هر حال ضروری است که یک بار برای همیشه تکلیف این حساسیت‌ها که تبعات مخربی مثل معوق‌ماندن سرمایه‌های نمایشی را به دنبال دارند روشن شود و به قول معروف این استخوان از لای زخم دربیاید. بعید است علاقه‌مندان هنر نمایش اعتراضات جامعه پرستاران کشور به تصویری را که از یک پرستار زن در فیلم سینمایی «شوکران» ساخته بهروز افخمی به پا شد، از یاد برده باشند؛ اعتراضاتی غیروارد و احساسی که از سر هیجان ابراز شد در حالی که در آن اثر هیچ توهین آشکاری به کلیت جامعه پرستاری کشور وارد نشده بود و صرف تصویرشدن یک کاراکتر پرستار را که با یک مرد متأهل ارتباط برقرار کرده، نمی‌شد به حساب توهین به کل جامعه محترم پرستاری کشور گذاشت. نظیر همین اتفاق در زمان پخش سریال «در حاشیه» ساخته مهران مدیری رخ داد که در قصه آن یک‌سری آدم سودجو و کم‌سواد که اساسا پزشک هم نبودند به شکل غیرقانونی اداره یک بیمارستان را در یک اتمسفر طنزآمیز بر عهده گرفته بودند و اساسا اتهامی متوجه جامعه پزشکان تحصیل‌کرده و مدرک‌دار مطرح نشده بود که آن هجمه و هیاهو را به دنبال داشت باشد. شاید اشاره به حواشی پس از پخش فصل اول سریال موفق «پایتخت» هم خالی از لطف نباشد که واکنش چندروزه تعدادی از اهالی استان مازندران و مقامات محلی این استان را با استدلال تمسخر لهجه این خطه در پی داشت ولی با سعه صدر و گذشت زمان معلوم شد که چنین هدفی مدنظر سازندگان این مجموعه دنباله‌دار نبوده و به واسطه همان سعه صدر این سریال به یکی از موفق‌ترین آثار طنز دنباله‌دار تاریخ تلویزیون بدل شد.

شاید بهتر باشد بحث را با این امیدواری به پایان برد که توقیف 10ساله «سرزمین کهن»، جرح و تعدیل‌های احتمالی مترتب بر آن، کمرنگ‌شدن اقتضائات زمان ساخت سریال در قیاس با اقتضائات امروزی که بی‌تردید اثر خود را بر پرداخت و کیفیت نهایی یک سریال نمایشی بر جای می‌گذارند و البته ادامه سیاست محافظه‌کارانه تلویزیون که به پخش این مجموعه در سایت تلوبیون اقدام و از پخش آن روی آنتن دست‌کم تا زمان نگارش این مطلب پرهیز کرده است، در مجموع به ضرر اثری که بودجه و نیروی انسانی فراوانی صرف ساخت آن شده تمام نشده باشد.