بازتولید محلات کمبرخوردار
شرحی از چرایی عدم توازن توسعه در سطح شهر ارومیه
در ارومیه رشد مناطق مختلف شهر به عنوان اندامهای یک بدن از تناسب ضروری برای توسعه منطقی یک پیکره واحد و منسجم پیروی نمیکند؛ بهطوری که افزایش و بازتولید محلات کمبرخوردار یکی از معضلات اساسی در مدیریت شهری شده است.
صادق توکلیمهر، رئیس شورای شهرستان ارومیه: در ارومیه رشد مناطق مختلف شهر به عنوان اندامهای یک بدن از تناسب ضروری برای توسعه منطقی یک پیکره واحد و منسجم پیروی نمیکند؛ بهطوری که افزایش و بازتولید محلات کمبرخوردار یکی از معضلات اساسی در مدیریت شهری شده است. هرچند همه شهرهای دنیا به نسبتهای متفاوتی با معضل حاشیهنشینی دستوپنجه نرم میکنند و از آن رنج میبرند، اما در ارومیه موضوع بسیار پیچیدهتر از یک معضل شهری است. رشد مناطق شهری در این شهر ظاهرا کمتر از منطق و اصول برنامهریزی شهری پیروی میکند؛ به عبارتی میتوان گفت مناطق شهری توسعه پیدا نمیکنند بلکه بیرویه و نامتوازن رشد میکنند. برای مثال در دو دهه گذشته و بر اثر همین رشد بیرویه، بدون برنامهریزی و حریصانه، چندین روستا در حلقوم سیریناپذیر غول شهری فرو رفتهاند. این فقدان برنامهریزی و مسئولیتپذیری خود باعث شده است این مناطق بدون خدمات رشد کنند. در نتیجه شاهد این هستیم که این مناطق از لحاظ شاخصهای توسعه شهری نهتنها با استانداردهای لازم بسیار فاصله دارند، بلکه مسائل و مشکلات عدیدهای خصوصا از بعد زیرساختی برای شهروندان ایجاد شده است. در چند دهه گذشته وسعت شهر ارومیه به بیش از
9 هزار هکتار رسیده و روستاهای اطراف که دارای باغات مرغوب و زمینهای زراعی ارزشمند بودند، در دهان سیریناپذیر شهر فرو رفتهاند.
یکی از دلایل زمینهساز چنین معضلی، نامناسببودن ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور است. از طرفی نهادهایی همچون شورای شهر و مجلس به این خاطر که ماهیتی انتخابی دارند و وابسته به رأی مردم هستند، شاهد درخواستها و مطالبات روزمره متعددی هستند که یکی از هزاران مطالبه مردم بهرهمندی از خدمات شهری است. بههرحال منتخبان مردم با درنظرگرفتن ضعف ساختاری و تضمین بقای خود در این مناصب، تن به خواستههای غیرکارشناسی و غیراصولی میدهند و به جای رفع ریشهای مشکلات این مناطق شهری به صورت عادلانه، اقدام به حل موردی مشکلات بدون درنظرگرفتن اولویتهای شهری در سایر محلات نیازمند میکنند؛ غافل از اینکه این اقدام آنها حالت مسکن مقطعی را دارد که بعدها خود باعث ایجاد دردها و مشکلات دیگر میشود.
بدون شک اگر در زمان لازم و در بستری مطلوب، توسعه مناطق شهری مطابق با اصول برنامهریزی شهری میبود و مسئولان و ارگانهای ذیربط اراده و رویکردی شفاف و با جدیتی مسئولانه به این مسئله اتخاذ میکردند، هرگز شاهد وقوع چنین مسائل و بحرانهایی در مدیریت شهری نمیبودیم. در این راستا، منتخبان نهادهای انتخابی در غیاب یک ساختار حزبی برنامه محور، سودمندترین راه را برای خود انتحاب میکنند و آن موجسواری، هیجانسازی و تزریق اهداف سیاسی به تاریخ و روابط اجتماعی است که این رویه و منش منجر به نتایج فعلی شده است. این وضعیت در ارومیه با شدت بیشتری در جریان است. گویی مصداق صدیق این ضربالمثل است که «صد عاقل عاجز از بیرونآوردن سنگی هستند که دیوانهای در چاه ندانمکاری و منافع شخصی افکنده است».
واقعیت آن است که اصلاح چنین مسیری برای دستیابی به توسعه اصولی شهری، بسیار طاقتفرسا و چهبسا غیرممکن است؛ اما زندگی انسان در گرو داشتن امید به اصلاح و بهبود زندگی و محیط است و ناامیدی و دست پسکشیدن جایز نیست. هرچند آواربرداری از سالها اقدامات نادرستی که مبتنی بر سیاستهای مقطعی با تمرکز بر منافع اشخاص و ایجاد ساختارهایی معیوب بوده است، ارادهای جدی، ذهنیتی توسعهمحور مطابق با اصول برنامهریزی، همراه با تلاش شبانهروزی و فداکاری خیرخواهانه در همه آحاد مردم و مسئولان را میطلبد.
درخصوص وضعیت حاشیهنشینی در شهر ارومیه باید گفت که رشد این مناطق انسجام و روند خاصی ندارد به همین علت لازم است آنها از همدیگر تفکیک شوند، لذا با ذکر مصادیق و علل و عوامل مختلف هرکدام به شرح زیر دستهبندی و توصیف خواهد شد.
ابتدا باید گفت که در دانش مدیریت شهری برای اصطلاح حاشیهنشینی، عبارات مختلف را به کار میبرند. مثل محلات حاشیهنشینی، محلات کمبرخوردار، مناطق محروم، سکونتگاههای غیررسمی و... بر همین اساس حاشیهنشینی مثل هر مفهوم دیگری تعاریف مختلف و متعددی دارد. اما فارغ از این تعاریف علمی، به عنوان کسی که سالها در بطن مسائل اجتماعی و سیاسی شهر ارومیه بوده و اینک به عنوان عضو شورای شهر انجام وظیفه میکند، در ارومیه از دیدگاه اینجانب مناطق حاشیهای شهر بیشتر منظور مناطقی است که از امکانات و خدمات شهری ضعیف و کمتری نسبت به سایر نقاط شهر برخوردارند که خود این مناطق به چند دسته تقسیم میشوند.
1) محلاتی که جزء قدیمیترین محلات شهر یا به اصطلاح بافت فرسوده شهر هستند و به دلیل عدم توجه و تبعیض در ارائه بهموقع خدمات توسط ارگانهای متولی، متأسفانه بهصورت غیراستاندارد و بدون کوچکترین زمین برای اماکن عمومی ساخته شدهاند در حالی که دارای بیشترین تراکم جمعیتی هستند (اسلامآباد).
2) روستاهایی که به دلیل توسعه افقی شهر بهصورت اجباری و بدون کمترین خدمات اولیه به شهر ملحق شده و بعد از سالها با وجود اخذ عوارض شهری از ساکنان، متأسفانه در حد یک روستا و در قالب دهیاری هم به آنها خدمات شهری ارائه نمیدهند.
3) محلاتی که با بیتوجهی و بدون برنامهریزی و بر اثر عدم مداخله بهموقع و نداشتن نظارتهای اولیه توسط نهادهای ذیربط، با کمترین استانداردهای اولیه شهری احداث شده و دارای مشکلات عدیده در حوزههای مختلف هستند (ناحیه).
4) محلات خارج از محدوده شهری که با وجود مسجلبودن الحاق این محلات در بازه زمانی کوتاهمدت به شهر، اما با سلایق شخصی و شاید مغرضانه بهموقع در محدوده شهری قرار نمیگیرند و در یک بازه زمانی پنج، 10ساله متأسفانه بعد از اینکه کلیه زمینها بهصورت غیرمجاز تفکیک شده و ساختوسازهای بدون مجوز و کمترین سرانه عمومی به شهر ملحق میشوند که شوربختانه با وجودی که مشمول عوارض و جرائم شهری میشوند اما ارائه خدمات متناسب نیازهای محله از توان مجموعه شهرداری خارج است. این مهم مغایر برابری شهروندان در دریافت عوارض و مالیات و همچنین ارائه خدمات و امکانات است (محله بادکی و روستای وَلنده).
5) تعدادی از محلات که در قالب و شکل نسبتا قانونی و بر اساس تفکیک تعاونیها به شهر الحاق، اما به دلیل عدم نظارت بر عملکرد شرکتها و نداشتن حساسیت به توسعه اصولی آن محلات توسط ارگانهای متولی، متأسفانه مردم به قصد تملک یک زمین در یک محله دارای ضابطه، اقدام به سرمایهگذاری میکنند اما دریغ از کوچکترین خدمات و یک متر فضای عمومی ازجمله آموزشی، فرهنگی، رفاهی و تفریحی و... (شهرک والدین شاهد و شهرک فدک).
6) بدترین شکل موضوع مربوط به محلاتی است که هیچ مشکل خاصی ندارند و همه موضوعات و اقدامات بر اساس ضوابط بوده با این حال به دلیل عدم تخصیص شبکه فاضلاب و آسفالت، متأسفانه با وجود داشتن ظرفیت تبدیلشدن به یکی از شهرکهای توسعهیافته، به یک منطقه کمبرخوردارِ فاقد هرگونه سرانه عمومی و متقاضی ساختوساز بدل شدهاند (شهرک زیباشهر و شهرک بهداری الواج).
7) در نهایت سایر محلات که با وجود اینکه نسبتا برخوردار از اکثریت خدمات شهری هستند، اما متأسفانه از نظر زیباسازی، پیادهروسازی و... در سطح پایینی قرار دارند.
با این توضیحات، این محلات و موارد مشابه آن حاصل چه اقدامات و تصمیماتی هستند؟ یا ماحصل چه سهلانگاری و ترک فعلی هستند؟ بیشک در همه موارد، نداشتن برنامه و عدم تصمیم و عملکردهای بهموقع برای شهر به عنوان یک پیکره زنده و عدم رفع نیازهای بدن بهصورت روزآمد، باعث بزرگترشدن مشکلات و گهگاه تبدیل به یک چالش و بحران میشود که حل آنها (در صورت امکان و عدم بلاموضوع شدن) نیازمند زمان بیشتر و هزینههای هنگفتی است که عملا اقدامات مدیریت شهری با سرعت توسعه نیازها و مطالبه شهروندان همخوانی نخواهد داشت.
متأسفانه در چند دهه اخیر به دلیل تأثیر و نفوذ اعضای شورای شهر بر عملکرد اجرائی شهرداری، توزیع خدمات در محلات و مناطق بر اساس میل و اراده اعضای شورای شهر بوده است. در بین اعضای شورا هم چنددستگی وجود دارد و تیم و دستهای که بر بقیه غالب بودهاند، برای راضی نگهداشتن (سطحی و همراه با پوپولیسم) رأیدهنگان به تیم خود، عملا خدمات شهری را در مناطق دارای طرفدار خود متمرکز کردهاند و این به معنای آن است که سایر مناطق با حوزه نفوذ کمتر از خدمات شهری بیبهره بودهاند و عملا توزیع خدمات بهصورت تبعیضآمیز و ناعادلانه انجام گرفته است و به دنبال آن عملا برای خدمات سایر ارگانهای خارج شهرداری هم مراتب بر بیتوجهی ادامه داشته؛ به طوری که میزان محرومیت مناطق شهری تا حدود زیادی منطبق بر بافت قومی و همچنین منطبق بر میزان تعداد نماینده حاضر در شورای شهر و مجلس شورای اسلامی است.
پیشنهادات
- با عنایت به اینکه شهر به مثابه یک کل منسجم است، هرگونه ضعف و مشکل در یکی از اجزای این مجموعه منسجم، منجر به بدکارکردی و توسعهنیافتگی کل شهر خواهد بود. بنابراین تصور اینکه بخشی از شهر یا برخی محلات شهر توسعه پیدا کنند و برخی دیگر از آن بیبهره باشند، تصوری اشتباه و در تضاد با توسعه است. پس شایسته است به این موارد اهتمام و توجه ویژهای داشت.
- انتظار از مسئولان و متولیان امر جهت اعمال تبعیض مثبت در حق محلاتی که طی چندین سال کمترین سهم را از خدمات شهری داشتهاند، راهکاری مؤثر برای جبران عقبماندگی مناطق کمبرخوردار و حاشیه شهر است.
- کلیه محلات کمبرخوردار و محروم از خدمات شهری و شرکتهای خدماترسان جزء محلات هدف بازآفرینی شهری لحاظ شوند و مصوب شود تا از بودجههای ملی و نظارت پیگیرانه از مرکز بهرهمند شوند.
- شهرداری اجرای خردهپروژه در آن محلات را در اولویت کاری داشته باشد و با اجرای پروژههای بزرگ در محلات توسعهیافته سبب عقبماندگی و نارضایتی بیشتر مردم نشود.
- شهروندان همچنان که به خدمات عمرانی نیاز دارند، به خدمات فرهنگی نیز نیاز دارند. شهرداری باید به رفع نیازهای فرهنگی همه اقشار مردم با هر سلیقه و ذائقه فرهنگی (بدون تبعیض و سیاسیکاری) اهتمام ویژهای داشته باشد. همه شهروندان یک شهر پیکره یک شهر را میسازند و حذف عدهای از شهروندان منجر به ایجاد حس تعلقنداشتن به شهر میشود و درنتیجه عدم مشارکت شهروندان در مدیریت شهری را به همراه خواهد داشت که در درازمدت برای شهر پیامدهای ناخوشایند و ناگواری را رقم میزند.
-داشتن دغدغه توسعه این محلات اصولا جزء اولویتهای هر کاندیدایی است که برای نگارنده نیز ایده اصلی و اولیه کارکردن در این محلات بوده است. این ایده در قالب ایجاد کمیسیونی ویژه با عنوان «کمیسیون مناطق کمبرخوردار» به عنوان گام اول پیگیری و اجرا شد. گام بعدی برای توسعه مناطق حاشیهای، حمایت از برنامهها و خروجی این کمیسیون است. برای موفقیت اهداف این کمیسیون، فراهمکردن بستری عاری از سیاستزدگی و پوپولیسم نخبگان سیاسی و همراستا در جهت منافع بلندمدت عامه مردم از طرف نهادهای سیاسی و نظارتی، ضروری و مورد انتظار است.
- در نهایت هدف شورای شهر و منتخبان مردم، رفع نیازهای شهر و شهروندان باشد و ارائه خدمات در محلاتی که بیشترین نیازها را دارند باید اولویت اعضای پارلمان محلی باشد. به امید اینکه رشد نامتوازن و نامتعارف در شهر کم شود و در بلندمدت شاهد شهری آباد باشیم. شهری که در آن سرزندگی و حق حیات برای همه شهروندان عادلانه در جریان باشد.