|

شکست را به خاطر بسپار، اشتباه را فراموش مکن

بسیار پیش آمده که وقتی کار اشتباهی را که در گذشته مرتکب شده‌ام به یاد می‌آورم، ناخودآگاه زیر لب می‌گویم «نمی‌خام». زیر لب گفتن این «نمی‌خام» یا همان «نمی‌خواهم»، در‌واقع یک واکنش دفاعی است در مقابل این یادآوری. اگر نگویم همه ما ولی اکثر ما چنینیم. این ویژگی در بیشتر ما هست که اشتباهات‌مان را نپذیریم یا کتمان کنیم و حتی در پیش خود از یادآوری آنها رنج ببریم.

 بسیار پیش آمده که وقتی کار اشتباهی را که در گذشته مرتکب شده‌ام به یاد می‌آورم، ناخودآگاه زیر لب می‌گویم «نمی‌خام». زیر لب گفتن این «نمی‌خام» یا همان «نمی‌خواهم»، در‌واقع یک واکنش دفاعی است در مقابل این یادآوری. اگر نگویم همه ما ولی اکثر ما چنینیم. این ویژگی در بیشتر ما هست که اشتباهات‌مان را نپذیریم یا کتمان کنیم و حتی در پیش خود از یادآوری آنها رنج ببریم. برای ما آن چیز که اهمیت دارد، موفقیت‌ها و پیروزی‌های‌مان است و اینهاست که یادآوری‌شان باعث خوشنودی‌ ما می‌شود و طبیعی است که بسیار کم هستند در بین ما کسانی که بی‌واهمه به اشتباهات‌شان اعتراف کنند و با صدای بلند بگویند که فلان جا خطا کردم و این خطا باعث بهمان شکست شده. معمولا ما همیشه کاری که انجام می‌دهیم، درست است و حتی خطاهای‌مان را هم کاملا درست قلمداد می‌کنیم و آنجا که دیگر نمی‌توان شکست را پنهان کرد و منکر شد، یا آن را به گردن دیگران می‌اندازیم یا سعی در توجیه آن داریم. این، در رفتارهای جمعی هم مشهود است. خیلی وقت‌ها یک خطای جمعی را که در آن سهیم بوده‌ایم و حالا پس از گذشت سال‌ها دیگر نمی‌توانیم از آن رفتار جمعی دفاع کنیم، منکر می‌شویم که در زمان خودش، ما هم در آن عمل خطا سهیم بوده‌ایم و حالا که دیگر هیچ جور نمی‌شود از آن عمل دفاع کرد، با اینکه زمانی خودمان در آن اتفاق نقش داشتیم، یکی را پیدا می‌کنیم تا همه گناه را به گردن او بیندازیم و بگوییم ما مبرا از اشتباهیم و همه خطا فقط به گردن آن یک نفر یا آن چند نفر خاص است. مثال‌ها بسیار است ولی از آنجا که ترس دارم که مورد هجوم بسیاری قرار بگیرم، از بازگویی حتی بعضی از آنها می‌گذرم و محافظه‌کاری پیشه می‌کنم. اما یک شکست هست که نمی‌توانم به هیچ شکلی آن را فراموش کنم و این شکست‌ ناشی از اشتباهاتی است که نمی‌توان انکارش کرد. هرچند با آنکه برای خود من تلخ‌ترین اتفاق زندگی‌ام بوده ولی نه در آن شکست و نه در اشتباهاتش کوچک‌ترین نقشی نداشتم که حتی یکی از کسانی بودم که سعی کردم در حد توان ناچیز خود، جلوی آن شکست و اثر آن اشتباهات دیگران را بگیرم، اما نشد که نشد. فردا چهارم آبان است. روزی که هیچ ایرانی‌ای نباید آن را فراموش کند. روز سقوط خرمشهر. روز شکست؛ شکستی که خیلی‌ها در آن نقش داشتند. روزی که یک شهر تنها گذاشته شد. تنها ماند تا فرو بریزد، آن‌هم بعد از 35 روز مقاومت. نمی‌دانم چند نفر از کسانی که این یادداشت را می‌خوانند، تصویر آن پنج نفری را که از روی پل خرمشهر به ‌سوی سربازان عراقی می‌روند که به‌عنوان آخرین مدافعان شهری که دیگر رمقی برای مقاومت ندارد، از جان خود بگذرند تا ارتش عراق از پل نگذرد را دیده‌اند؟ آیا هیچ‌وقت از خود پرسیده‌اید که چرا فقط پنج نفر، آن‌هم بعد از 35 روز؟ برای من هنوز این پرسش بی‌جواب مانده که آیا یعنی 35 روز زمان کمی بود که برای جلوگیری از سقوط خرمشهر کاری صورت بگیرد؟ می‌دانم و مطمئنم هرکس برای این تنها‌گذاشتن شهر بهانه‌ای خواهد آورد، به‌خصوص آنها که نقش اصلی را در اداره کشور داشتند. هرچند بسیاری از آنان دیگر در قید حیات نیستند ولی بسیاری دیگر هنوز زنده‌اند.

اما واقعیت این است که شکست بی‌صاحب است و پیروزی هزاران صاحب دارد. کسی شکست را گردن نمی‌گیرد. کسی به خودش نمی‌گوید چرا آن روز من در کنار این پنج نفر نبودم؟ اشتباهات بسیاری صورت گرفت تا به روز چهارم آبان رسیدیم. روزی که برای یک شهر، فقط پنج نفر باقی مانده بودند. روزی که از آن هزارو 800 نفری که بودیم، یا بسیاری شهید شده بودند یا مجروح یا دیگر رمقی برایشان نمانده بود که از پل بگذرند. و عجیب اینکه با چه امیدی 35 روز مقاومت کردیم؟ در این 43 سال پس از چهارم آبان 1359، بارها از خود پرسیده‌ام که چرا ماندید‌؟ چرا با اینکه از همان روزهای اول تهاجم ارتش عراق معلوم بود کسی به کمکتان نخواهد آمد و معلوم بود که قرار است تنها بمانید، باز هم در شهر ماندید؟ قصدم حماسه‌سرایی نیست که البته حتما جای حماسه‌سرایی دارد، قصدم مظلوم‌نمایی نیست که حتما مظلوم بودیم، قصدم فقط این است که بگویم اگر شکست‌های‌مان را فراموش کنیم و اگر همه تلاشمان این باشد که خود را منزه از خطا جلوه دهیم، باز هم خطا خواهیم کرد و باز هم شکست خواهیم خورد.

سقوط خرمشهر، بعد از شکست ایران در جنگ با روسیه، بزرگ‌ترین شکست تاریخ معاصر کشورمان است و همان‌طور که آن شکست ناشی از تصور غلط ما از قدرت خودمان بود، در این شکست هم بیش از هرکس خود ما مقصریم. هیچ‌وقت شکست را فراموش نکنیم و اشتباه را منکر نشویم.‌