به یاد «هوبر ریو» و ذهن زیبای او
سرودهای ذهنی زیبا در میان ستارگان و لابهلای برگ درختان
این یادداشت را در حالی برای خوانندگان روزنامه «شرق» مینویسم که چند سالی است بهواسطه دوستان ایرانیام و بیش از همه، حسن، در جریان صفحه علم «شرق» هستم و این افتخار را دارم که گاهی در اینجا مطالبی را چاپ کنم. امروز که در حال نوشتن این یادداشت هستم، 22 اکتبر است و همین چند روز پیش، 14 اکتبر، خبر درگذشت او را صبح زود به حسن گفتم.

ژان-رونه روآ* : این یادداشت را در حالی برای خوانندگان روزنامه «شرق» مینویسم که چند سالی است بهواسطه دوستان ایرانیام و بیش از همه، حسن، در جریان صفحه علم «شرق» هستم و این افتخار را دارم که گاهی در اینجا مطالبی را چاپ کنم. امروز که در حال نوشتن این یادداشت هستم، 22 اکتبر است و همین چند روز پیش، 14 اکتبر، خبر درگذشت او را صبح زود به حسن گفتم. هوبر ریو، اخترفیزیکدان کانادایی، به سال 1932 به دنیا آمد و همین چند روز پیش در 91سالگی چشم از جهان فروبست. او در کنار اخترفیزیکدان بودنش، یک دانشمند اهل ترویج دانش بود و مدافع سرسخت زیستبوم. اجازه دهید به سالهای دور بروم. در دهههای 1960م و 1970م، هوبر درباره دگرگشت ستارگان و سنتز هستهای در کوره ستارگان پژوهشهای جدی داشت. همچنین درباره سنتز هستهای کیهان آغازین هم کارهای جدی را به سرانجام رساند. هدف اصلی سنتز هستهای عنصرها یا بنپارها که بخشی از اخترفیزیک هستهای است، درک چگونگی پدیدآمدن 92 عنصر طبیعی یا زاستاری جدول مندلیف است. بنپارهای ساختهشده در ستارگان واحدهای سازنده همهچیز در گیتی ما است و هوبر ریو بهدرستی نوشت و تکرار کرد که ما از غبار ستارهای ساخته شدهایم.
یکی از جنبههای بسیار هیجانانگیز عنصرها که توجه هوبر را به خود جلب کرد، فراوانی عنصرهای سبک بود. هوبر با همکار فرانسویاش به این موضوع پرداختند که چرا فراوانی سه بُنپار لیتیم و بریلیوم و بور میلیونها بار کمتر از آنچه انتظار میرود، است. این عنصرها را «سبک» میخوانیم زیرا فلزاتی هستند که به ترتیب تنها دارای سه، چهار و پنج پروتون هستند. در اخترشناسی به بُنپارهای فراتر از هیدروژن و هلیوم، اصطلاحا فلز میگویند. این سه عنصر امروزه در فناوریهای مدرن از اهمیت بسیاری برخوردارند. برای نمونه، آینههای تلسکوپ فضایی جیمز وب از بریلیوم ساخته شده و لیتیوم در باتریهای مدرن امروزی در همهجا وجود دارد. هوبر ریو و همکارانش نشان دادند که فراروندهای هستهای در مرکز یا بهتر بگوییم مغزه ستارگان و نیز شکستهشدنشان به دست پرتوهای کیهانی در میان فضای میانستارهای یا اندر-اختری، سبب شده است تا فراوانی این سه بُنپار در مواد کیهانی کاهش یابد. آن زمان درحالیکه دانشجوی دکترای اخترفیزیک بودم، کار شگرف هوبر را به کمک کتاب درخشانش با نام «دگرگشت ستارهای و ترکیب یا سنتز هستهای ستارهای» که به سال 1968م چاپ شد، دنبال میکردم. این موضوع در زمانه خودش در خط مقدم پژوهشهای اخترفیزیکی قرار داشت. هوبر خودش دکترایش را هشت سال پیش از چاپ این کتاب و به سال 1960م در دانشگاه کُرنل و با راهنمایی و سرپرستی ادوین سالپیتر گرفته بود. سالپیتر که اخترفیزیکدانی استرالیایی-اتریشی-آمریکایی بود، در آن سالها در دانشگاه کرنل در نیویورک آمریکا بسیار شناختهشده بود. جالب اینکه من در آن زمان که هوبر دکترایش را گرفت گمان میکردم او اخترشناسی آمریکایی است.
اوایل دهه 1980م بود و من استادی جوان در دانشگاه لاوال در کبک کانادا بودم. یک روز از ناشر معروف فرانسویزبانی در کبک، نامهای دریافت کردم که از من خواسته بودند درباره کتابی که به گفته حسن، نخستین بار با نام «صبوری در سپهر لاجوردی» در ایران چاپ شده، نظرم را بگویم و آن را کارشناسانه ارزیابی کنم. من کتاب را خواندم و نظر مثبتم را چنین گفتم که این کتاب برای فرانسویزبانان همسنگ کتاب معروف ستارهشناس برجسته آمریکایی، کارل ساگان یا سیگن است. کتاب ساگان در نهایت سبب شد که مجموعه تلویزیونی با همین نام کتابش ساخته شود. حدس من کاملا درست از آب درآمد و کتاب هوبر، صبوری در سپهر لاجوردی، صدها هزار نسخه فروخت. برای من این کتابدوستی و شور کتاب نوشتن، آغاز یک همکاری بلندمدت شد. به سال 1983م من کتابی را با نام «تاریخ اخترشناسی» نوشتم و هوبر برای کتاب من مقدمهای نوشت و به اعتبار کتاب من در نهادهای دانشی افزود. بعدها هم به سال 1998م وقتی نخستین دستنویس کتاب دیگرم با نام «وارثان پرومته» را برایش فرستادم، با رویکردی انتقادی، پیشنهادهای بسیار مفیدی را به من داد.
از سال 1965م هوبر در پاریس زندگی و کار میکرد؛ اما هر سال پاییز به دیدن خانواده و دوستانش در مونترال و کبک میآمد. او از این فرصت برای تدریس موضوعات پیشرفته به دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه مونترال بهره میجست. همچنین من همیشه او را به دانشگاه لاوال دعوت میکردم تا برای دانشجویان دانشگاهی که من استاد آنجا بودم هم سخنرانی کند. در هر بازدیدی، زمانی هم برای گفتوگو با مردم عادی و مخاطبان عام دانشدوست فراهم میشد که همواره با استقبال خوبی هم روبهرو میشد. برگزاری و ریاست بسیاری از گردهماییها و فراهماییهایی را که هوبر در آن حضور داشت، من عهدهدار بودم. این گردهماییها و فراهماییها و دورهمیهای دانشی همیشه با پرمخاطب بود، بهویژه اگر موضوع آن کیهانشناسی و مهبانگ و دگرگشت کیهان بود.
هوبر نویسنده زبردستی بود، با سبکی روشن و شاعرانه که خوانندگان را در هر سنی که بودند، به خود جلب میکرد. او میتوانست دشوارترین پدیدههای دانشی را به سادهترین زبان ممکن، با زبانی شیرین و با قیاسهایی درست و بهیادماندنی توضیح دهد. هرچه زمان میگذشت او خوانندگان و شنوندگان بیشتری پیدا میکرد و نوشتهها و گفتههایش در محافل نقل میشد. برخی او را در قامت یک مرشد یا راهنمای دانش میدیدند. رسانهها از دنبالکنندگان نوشتههای او بودند و به زبان خودمانی، او به یک «ستاره» تبدیل شده بود. او نگاهی پدربزرگوار داشت و حتی سادگیاش دلربا و فریبنده بود. او میتوانست با روزنامهنگاران بسیار کنجکاو به زیرکی برخورد کند و حواسش در قبال افرادی که سودجو بودند و میخواستند بهواسطه او جلبتوجه و خودنمایی کنند، بسیار جمع بود.
بسیاری به اشتباه خیال میکردند یا میکنند که آنچه هوبر ریو گفته یا نوشته، همان چیزهایی است که دیگر دانشمندان هم گفتهاند. اما نکته اینجاست که انگشتشمار افرادی میتوانند چنین گستردگی و پراکندگی گفتههای دیگر دانشمندان را شستهورفته، به زبان ساده و شیرین برای عموم مردم بازگو کنند. برخی از همکاران من حتی از رویکرد بسیار ملایم او در برخی موارد انتقاد داشتند؛ اما هوبر مرد آرامی بود و با خوشخلقی و طمأنینه با مسائل روبهرو میشد. او یک بار گفت قدرت دانش محدودیتهایی دارد و چند نفر که خیال میکردند از گفتههای او شکار بزرگی به چنگ آوردهاند، این گفته را به شبهعلمبودن تعبیر کردند. اما هوبر ریو یک آموزگار و یک راهنمای بیمانند بود. او بیش از ۴۰ کتاب نوشت. کتابهایش در زمینه دانش و اخترشناسی و البته زاستار یا طبیعت و زیستبوم بود. هوبر برای کودکان کتابهای زیادی نوشت که در جهان فرانسویزبان و انگلیسیزبان طرفداران بسیاری داشت. در کیهانشناسی هم چندین سال پیش کتابی دوجلدی را با نام «آخرین اخبار کیهان» نوشت که چاپ شد و با استقبال فراوانی روبهرو شد. هوبر چه در نوشتن برای کودکان زیر ۱۰ سال و چه نوشتن برای اخترفیزیکدانان، توانمندی شگرفی داشت.
در دهههای 1980 و 1990 میلادی، من مرتب به فرانسه سفر میکردم و همیشه با هوبر ملاقاتی دلنشین داشتم. هوبر و همسرش، کامیلی، در نهایت مهربانی بارها مرا به بهشت کوچکشان که در منطقه مالیکورن در بورگوندی بود، دعوت کردند. هوبر یک کشتزار را که قلعهای قدیمی هم داشت، خریده بود و اساسی آن را تغییر شکل داده بود. آنها بهشت کوچکشان را با درختان باشکوه و گلزارهای زیبا آراسته بودند. از حشرات گرفته تا پرندگان بهطور پیوسته در باغ هوبر گشتوگذار میکردند و صدای جیرجیرک و آواز پرندگان مدام به گوش میرسید. در خانهشان کتابخانهای داشتند با هزاران جلد کتاب و نقاشیهایی از دوستان هنرمندشان. خوب خاطرم مانده که پیانویی بزرگ در وسط اتاق بود که نشان از اشتیاق و ذوق موسیقایی صاحبخانه بود. هوبر عاشق موسیقی بود، بهویژه موسیقی کلاسیک و موتزارت. از موسیقی کلیسایی خوشش نمیآمد و او را یاد دوره کودکیاش میانداخت. خودش هم به نیکویی پیانو مینواخت و همواره مشتاق دیدار دوستان نوازندهاش بود. هوبر ریو بهشدت نگران بحرانهای زیستمحیطی بود. او دلواپس تأثیرات و ردپای ویرانگر انسان بر زاستار یا طبیعت بود. همواره میگفت کاهش پُرگونی زیستی بقای گونه انسان را با خطر جدی روبهرو خواهد کرد و زنگ خطر به صدا در آمده است. او برای پدافند از زیستبوم بهشدت وقت و توان گذاشت و در ترویج دانشی که به نجات زیستبوم بینجامد، سخت کوشا و ژیرا بود. یک بار به هوبر گفتم: هوبر، کاش وقت بیشتری را صرف توضیح مفاهیم دانشی کنی. هوبر پاسخ داد: ژان-رونه، کسان دیگری هم هستند که این کار را انجام دهند، درحالحاضر برای من وقت پدافند و پاسداری از زیستبوم است. در ذهن و قلب من، هوبر ریو همواره دانشمندی شگفتیآفرین و تحسینبرانگیز باقی خواهند ماند. او الهامبخش بود و خواهد ماند.
*اخترفیزیکدان بازنشسته دانشگاه لاوال کانادا