نگاهی به نمایشگاه «ادیسه» از خواهران حجازی در گالری پروژههای آران
قصه پایداری و امید
در سالهای اخیر هنرمندان زیادی در تلاش برای یافتن سبک هنری جدید یا بیان تازهای از سبکهای موجود، دست به التقاط هنری زدهاند؛ بهخصوص با افزایش تغییرات اجتماعی-سیاسی در بافتار جامعه، توجه به المانهای هنر ایرانی در ترکیب با هنر غربی جانی دوباره یافته است. دراینبین آثار «خواهران حجازی» -منیژه حجازی و پریسا حجازی- سطح جدیدی از این ترکیب هنری را ارائه کرده؛ آثاری که توانستهاند با همه پیچیدگیها، هرجومرجها و تضادها از پس ترکیب سبکی سازگار، جذابیت بصری و انتقال حس و پیام به مخاطب برآیند و رسالت خود را به انجام رسانند. پیچیدگیها، جزئیات پرشمار و تعداد آثار در نمایشگاه ادیسه مجال واکاوی همه آثار را بهصورت یک به یک در یک مقاله نمیدهد اما میتوان به برخی ویژگیهای اصلی آثار پرداخت.
رزا متینفر
در سالهای اخیر هنرمندان زیادی در تلاش برای یافتن سبک هنری جدید یا بیان تازهای از سبکهای موجود، دست به التقاط هنری زدهاند؛ بهخصوص با افزایش تغییرات اجتماعی-سیاسی در بافتار جامعه، توجه به المانهای هنر ایرانی در ترکیب با هنر غربی جانی دوباره یافته است. دراینبین آثار «خواهران حجازی» -منیژه حجازی و پریسا حجازی- سطح جدیدی از این ترکیب هنری را ارائه کرده؛ آثاری که توانستهاند با همه پیچیدگیها، هرجومرجها و تضادها از پس ترکیب سبکی سازگار، جذابیت بصری و انتقال حس و پیام به مخاطب برآیند و رسالت خود را به انجام رسانند. پیچیدگیها، جزئیات پرشمار و تعداد آثار در نمایشگاه ادیسه مجال واکاوی همه آثار را بهصورت یک به یک در یک مقاله نمیدهد اما میتوان به برخی ویژگیهای اصلی آثار پرداخت.
آثار در اندازههای متفاوت ارائه شدهاند. در نگاه اول به دو اثر بزرگ مجموعه، طراحی شلوغ، جزئیات پرشمار و رنگهای یکدست و متعدد از هر دو طیف گرم و سرد جلب توجه کرده بهطوریکه در اولین دریافت، تشخیص پسزمینه دشوار به نظر میرسد. هرجومرج و درهمتنیدگی اجزا، چشم را میگیرد و طیف رنگی متضاد و گسترده، دریافت حس زیبایی و هیجان را تسهیل میکند. با نگاهی دقیقتر گیاهان، جانوران، پرندگان و اجزای دیگر به چشم میآیند. بافت و نور یکدست، پرسپکتیو ایرانی و عناصر سمبولیک و دید از بالای تصویر خبر از وجود داستانی میدهد که کشف آن در اولین دید آسان نمینماید. چشم قادر نیست مسیر مشخصی را در جهت خوانش تصویر طی کند و در تلاشی محکوم به شکست برای تمرکز، مدام در طول و عرض اثر پرش میکند. باقی آثار نمایشگاه به دو دسته کلی تقسیم میشوند که به طرزی کاملا متفاوت از هم نقش شدهاند. دستهای به سبک دو اثر بزرگ و عمودی که شرح شد؛ پیچیده، پرجزئیات و پررنگ و لعاب با برتری طیفهای گرم رنگی. دسته دیگر با غلبه انواع رنگ خاکستری، طرحهای معماریگونه و ساده که فارغ از پیچیدگیهای دیگر آثار مجموعه هستند و بسیار متفاوت از دیگر آثار دریافت میشوند؛ بهطوریکه با ریتم اصلی مسلط بر نمایشگاه فاصله معنادار دارند.
به دلیل پیچیدگی آثار، حس مخاطب در مواجهه با اثر در چند مرحله تغییر مییابد. در نگاه اول رنگها و جزئیات پرطمطراق حسی سرخوشانه و شاد ایجاد میکنند. آثار بزرگتر چشمگیر، تجملی و پرزرقوبرق به نظر میرسند و حجم کار هنرمندان برای بهکارگیری این سطح از وقت و دقت تقدیر میشود همچنین طیفهای رنگی زیاد و متناسب، دریافت حس زیبایی را قوت میبخشند. اما بَعد از نگاهی عمیقتر و درگیرشدن با آثار، سردرگمی و احساس گمشدن در اجزا ایجاد میشود. بینظمی بیشتر به چشم میخورد و ناتوانی در تعقیب روند اثر در ترتیبی مشخص و کشف داستان آن به طریقی خطی، دشوار و گیجکننده به نظر میرسد.
بااینحال، با وجود احساس سردرگمی، اثر بههیچعنوان کسالتبار نیست و با اینکه هیجان اولیه از مشاهده اثر بعد از مدتی کوتاه رو به افول میرود اما حس کنجکاوی جای آن را میگیرد و تمایل به کشف اجزا و روند داستانی اثر فزونی مییابد. اندازه و ترکیببندی دو اثر رنگی، بزرگ و عمودی بهگونهای است که بهخوبی مخاطب را به خود راه میدهند و در صورت ایستادن در جایی مناسب و در نزدیکی اثر، فضای اثر بهخوبی قابللمس و درک خواهد بود.
پارادوکس و تضاد نقشی اساسی در آثار دارند. اجزا در قالب یک کل، در عین شلوغی و سروصدا، هماهنگ و در خدمت روند و ترکیببندی آثار هستند؛ در عین خیالیبودن واقعی به نظر میرسند و در عین ماورائیبودن زمینی هستند. اجزا بهصورت تکتک تمی طنزآمیز دارند اما در فرمت کلی حالتی جدی به خود میگیرند. مفاهیم متضاد همچون بهشت و جهنم، فرشته و شیطان، زمین و آسمان، خوب و بد، مرگ و زندگی، شکست و کامیابی بهخوبی در آثار نمود یافته و این تضاد حتی در ویژگیهای فرمی و تکنیکی اثر چشمگیر است؛ رنگهای گرم و سرد در کنار هم، آشفتگی درعینحال توازن اجزا در ترکیببندی و استفاده از عناصر معماری و حجم (خطوط مستقیم عمودی و افقی) در جای درست، تحکیم هرچه بیشتر اثر را باعث شدهاند. در کل میتوان بهخدمتگیری تضاد را به شکلی ماهرانه از نقاط قوت آثار دانست. این تضاد در خودنگاره دو هنرمند (خواهران حجازی) در یکی از آثار به نهایت میرسد، تضاد را این دو فرد با نمایش رنگ چهره که در یکی قرمز (شیطان دستی بر او دارد) و در دیگری آبی است و همچنین چشمان یکی باز و دیگری بسته، به چشم میخورد. این تضاد تداعیکننده نیکی و بدی، گناهکار و بیگناه و مرگ و زندگی است که با فضای خالی تعبیهشده در اطراف خودنگارهها در بین شلوغی دیگر نقاط تصویر، جلب توجه میکند و بهنوعی میتواند اوج اثر در نظر گرفته شود.
ترکیب سبکی و نوع هنری در این آثار به التقاط سبکهای ایرانی-غربی محدود نمیشود. موجودات، پرندگان و گیاهان عجیبالخلقه و فضای وهمآلود و روند داستانیمحور، حسی سوررئالگونه را بازتاب میدهند. از طرفی بهرهگیری از رنگهای یکدست و غلیظ با کاربردی غیرمعمول (برای مثال آسمان زرد و زمین نارنجی) فوویسم را خاطرنشان میکند. گیاهان و جانوران با رنگ و فرمی تمثیلی خبر از هنری انتزاعی میدهند و از همه مهمتر نمادها در آثار هستند. نمادهایی که معنابخش داستان آثار و همراستا با بخش روایی و معنایی، بار سمبولیک آثار را به دوش میکشند. بهطورکلی فضای آثار قابلمقایسه با رُمانهای رئالیسم جادویی یا فیلمهای پستمدرن است.
کشف داستان و درک پیام اثر، نیازمند آشنایی با نمادهای بهکاررفته در آثار است. یکی از بیشترین نمادهای استفادهشده، گیاهان و درختان هستند. در ایران باستان، درخت و گیاه نماد زندگی، باروری، تداوم و ماندگاری است. همچنین درخت سرو که نماد پایداری و شکیبایی مردم ایران بوده است. جوانهها و میوههای زیادی هم در آثار دیده میشوند که با پیام «شروع دوباره» آثار
همراستا هستند.
دیگر نمادی که بهوفور در چند اثر به چشم میخورد طاووس است اما حضورش در «شراره خورشیدی» و «روزهای روشن» و «روزهای روشنتر» ملموستر و تأکیدیتر است. طاووس در مفاهیم ایران باستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده تا بدانجا که ارسطو آن را «پرنده پارسی» نامیده. طاووس نماد خورشید بوده و جایگاه قدسی-الهی داشته است؛ همچنین او نگهبان مدخل بهشت دانسته شده چراکه قادر است شیطان را بشناسد. در اثر «شراره خورشیدی» طاووس در مدخل تونلی در فضای بهشتی تصویر شده که میتواند تداعیکننده مدخل بهشت باشد. در «روزهای روشن» و «روزهای روشنتر» طاووس(ها) در حال اوجگیری و پرواز نقش شدهاند و خبر از امید در روزهای روشن میدهند. دیگر نمادی که در چند اثر دیده میشود، کبوتر است که در اشکال مختلف ترسیم شده. این پرنده نماد صلح و آرامش است و با پیام خوشبینانه اثر هماهنگ است.
در اثرِ «شراره خورشیدی» زمینه نارنجی اثر با نامش هماهنگ است و وجود یاقوت سرخ که نماد عشق و میهنپرستی است با مفهوم بهشتوار اثر در تناسب است.
چند اثر «روزهای خاکستری»، «روزهای روشن»، «روزهای روشنتر» و «جغد در باغ معلق میخواند» که در نمایشگاه پشت سر هم نصب شدهاند، روندی روایی، واضح و رو به جلو دارند که در آنها فرم و محتوای آثار بهخوبی به خدمت پیام اثر درآمدهاند. در سه اثر اول رنگهای گرم نارنجی، صورتی و گلبهی غالب هستند که سرخوشی، امید و شادی را تداعی میکنند و در اثر «جغد در باغ معلق میخواند» روند رنگی و جزئیات تغییر اساسی داشته، سردتر و ماورائیتر میشود. در اثر «روزهای خاکستری» پسزمینه سازهوار، خاکستری و زمخت ترسیم شده و فضای ملتهب و سنتی را یادآوری میکند.
نام نمایشگاه، «ادیسه»، با اتفاقات و ماجراهای تاریخی-اساطیری افسانه ادیسه هماهنگی دارد و همچنین پایان خوش افسانه ادیسه از لحاظ دید امیدوارانه و خوشبینانه به سرنوشت اجتماعی-سیاسی جوامع امروز درخور توجه است، از طرفی واژه ادیسه در بعضی زبانها به معنای سرگردانی و آوارگی است که با روند بصری آثار جور درمیآید. بااینحال به نظر شخصی من این نام برای محتوا، سمبلها و تکنیکهای ایرانی آثار، زیادی غریب و غربی بود و میتوانست از نامهای اساطیری ایرانی و ملموستر بهره برده شود.
درمجموع، آثار به غیر از تجربه زیسته هنرمند، سرشار از پیامهای سیاسی-اجتماعی در ترکیب با مفاهیم تاریخی-اساطیری هستند. «خواهران حجازی» (منیژه حجازی و پریسا حجازی) با استفاده از زبان نمادین، ترکیب سبکها و تکنیکهای متفاوت بصری توانستهاند بهطوری مؤثر اتفاقات و جریانات حال حاضر جامعه ایران را به طرزی خوشبینانه و امیدوارانه و درعینحال زیبا تفسیر و توجیه کنند. نمود موفق نیکی و بدی، شب و روز، زشتی و زیبایی، تاریکی و روشنی و بهشت و جهنم که از مفاهیم اصلی در بنیان فرهنگی ایران باستان هستند، پیام اثر را بهروشنی منتقل میکند. آمیختن دیروز و امروز، غرب و شرق و سنت و مدرنیته، ضمن افتخار به گذشته ایران، آینده را ارج مینهد و ما را پرامید به سمت آینده فرا میخواند. بهطورکلی در نمایشگاه ادیسه عناصر، رنگها، فرم بصری و حتی نام آثار نوید روزهای روشن را میدهند.