|

از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش

هنوز از غم فقدان عالیجناب پروفسور قوام رهایی نیافته‌ایم که غمی گران بر رنگین‌کمان غم‌هامان افزوده می‌شود. خبر درگذشت عالیجناب پروفسور داود باوند استاد برجسته روابط بین‌الملل کشور، موج دیگری از تأثر را میان جامعه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کشور برانگیخت و چه حظی لابد حضرت عزرائیل از مصاحبت با حضرات جامعه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کشور می‌برد که ما را رها نمی‌کند.

از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش

سیدعلی طباطبایی - استاد دانشگاه

 

 

هنوز از غم فقدان عالیجناب پروفسور قوام رهایی نیافته‌ایم که غمی گران بر رنگین‌کمان غم‌هامان افزوده می‌شود. خبر درگذشت عالیجناب پروفسور داود باوند استاد برجسته روابط بین‌الملل کشور، موج دیگری از تأثر را میان جامعه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کشور برانگیخت و چه حظی لابد حضرت عزرائیل از مصاحبت با حضرات جامعه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کشور می‌برد که ما را رها نمی‌کند.

دکتر داود باوند از جمله استادن بنام، فروتن و مبادی اخلاق بود که مصاحبت با ایشان موجب افتخار هر مخاطبی می‌شد.

به یاد می‌آورم که مدتی پس از 11 سپتامبر ۲۰۰۱، همایشی در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی درخصوص پیامد‌های حادثه 11 سپتامبر، برگزار شد که دکتر باوند نیز در آن جلسه حاضر بود و سخنرانی کرد. من نیز در آن جلسه از طرف مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری حاضر بودم و در آن جلسه، ایده موج دوم نظم نوین جهانی را مطرح کردم. پس از پایان جلسه ایشان، در جهت تکمیل ایده من، نظرات خود را با نهایت مهربانی و سخاوت به من بیان کردند.

همچنین به یاد می‌آورم در سال ۱۳۸۵ این‌جانب به عنوان مدیر گروه سازمان‌های بین‌المللی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام از ایشان برای سخنرانی در همایش سازمان‌های بین‌المللی در ابتدای هزاره سوم دعوت کردم که ایشان با روی باز پذیرفت و سخنرانی ارزنده‌ای نیز ارائه کرد. مدتی بعد برای ارائه کتاب همایش با ایشان تماس گرفتم. ایشان از من خواستند اگر مشکلی نیست کتاب چاپ‌شده را به منزل ایشان در فرمانیه ببرم. زمانی که من به منزل ایشان رفتم ایشان خاطره‌ای را که هفته قبل برایشان اتفاق افتاده بود، با حزن برایم تعریف کرد. دکتر باوند گفتند که هفته پیش از ملاقات ما، ایشان برای شرکت در یک کنفرانس بین‌المللی عازم خارج از کشور بوده‌اند که در فرودگاه امام پاسپورت ایشان بدون اعلام قبلی، ضبط می‌شود و از خروج ایشان ممانعت به عمل می‌آید و از ایشان خواسته می‌شود که برای دریافت پاسپورت به خیابانی در جردن تهران مراجعه کند. ایشان ادامه داد که در روز خواسته‌شده، ایشان به آدرس اعلام‌شده مراجعه می‌کند و در آنجا توسط جوانی دیپلمه مورد استنطاق قرار می‌گیرد. در لحظه بیان خاطره چشمان دکتر باوند با موجی از اندوه همراه شد و لحظه‌ای دیگر زمانی که آن جوان از دکتر باوند خواسته بود تا به ایشان کمک کند تا لیسانس بگیرد چشمان بی‌کینه و نجیب ایشان با موجی از شادی می‌خندید.

لحظه ترکیب غم و شادی در چشمان دکتر باوند در آن لحظه خاص، خالق لحظه‌ای تراژیک با چاشنی کمیک بود که نتایج این لحظه‌ها، بعدها در کتاب‌های تاریخ این جغرافی نقش خواهد بست و سال‌ها آیندگان به مطالعه منطق و مباحثه فلسفه و جبر موجود در هندسه این لحظات خواهند پرداخت که هرگز هیچ‌کس این‌چنین به کشتن خویش برنخاست که ما برخاستیم و با مشی ساده‌انگارانه خالق تراژیک‌ترین کمدی‌های تاریخ شدیم که میان گریه می‌خندم که چو شمع اندر این مجلس/ زبان آتشینم هست لیکن  در نمی‌گیرد.