چگونه میتوان در دنیای پرهیاهوی ما خردمند بود؟
من همواره احترام بسیاری برای فیلسوف بزرگ آلمانی یورگن هابرمارس که او را بزرگترین فیلسوف زنده جهان نیز مینامند، قائل بوده و هستم. یورگن هابرمارس با تأکید بر جامعهشناسیای که بنمایههای قوی فلسفی دارد، به دنبال ارائه راهحلی برای هرچه بهترشدن جهان ما و صلحی فراگیر است.
من همواره احترام بسیاری برای فیلسوف بزرگ آلمانی یورگن هابرمارس که او را بزرگترین فیلسوف زنده جهان نیز مینامند، قائل بوده و هستم. یورگن هابرمارس با تأکید بر جامعهشناسیای که بنمایههای قوی فلسفی دارد، به دنبال ارائه راهحلی برای هرچه بهترشدن جهان ما و صلحی فراگیر است. هابرمارس بر احساس وظیفهای تأکید دارد که با تکیه بر ارزشهای اخلاقی، ما را در جهت کمک به جامعه یاری برساند. همه اینها از او فیلسوفی مسئول میسازد؛ فیلسوفی که در برج عاج خود ننشسته و سعی دارد با خردمندی از ورای تعصبات کور به جهان انسانها بنگرد و راهنمایی برای همزیستی بهتر باشد. بنابراین پیام او در شرایط امروز جهان میتواند از بار فکری و اخلاقی بسیاری برخوردار بوده و بر جریانهای اندیشیدن در باب آنچه در جهان میگذرد، تأثیرگذار باشد. امروز ما با قتل عامی وسیع و جنایتی جنگی در غزه روبهرو هستیم که با هیچ معیاری پذیرفتنی نیست. نمیتوان قبول کرد که کودکان و غیرنظامیان جان خود را از دست بدهند. نمیتوان قبول کرد که بیمارستانها و مدارس دستمایه هجومی وحشیانه شوند. هرچند جنگ شوم و سیاه است و هر که طعم آن را چشیده، از تکرار آن بیزار است، اما حتی این جنگ نیز اصول خود را دارد و نمیتوان به بهانه مقابله و کشتن دشمن، غیرنظامیان را هدف قرار داد و اینگونه آنها را سلاخی کرد. جهان امروز ما بیش از هر چیزی به اذهان خردمندی نیازمند است که ورای تعصبات کورکورانه فقطوفقط به حقایق و ارزشهای انسانی بیندیشند و بتوانند از خوب و بدهای مرسوم و قراردادی بگذرند و جان انسان را بالاتر از هر چیزی دانسته و مرگ او را با هر توجیهی محکوم کنند. همین انتظار نیز از هابرمارس میرفت اما وقتی بیانیه او را درباره حوادث خاورمیانه خواندم، بسیار ناامید شدم. انگار توسل به خرد و تأکید بر صلح و همزیستی فقط در کتابهای این بزرگان وجود دارد. هابرمارس در بیانیه خود که با همراهی سه شخصیت دیگر دانشگاهی آلمانی نوشته شده، به غیر از آنکه از حق اصولی اسرائیل برای حمله به غزه دفاع میکند، نگران آن است که کشور آلمان وظیفه خود را در برابر یهودیان از یاد برده و یهودستیزی در آلمان اشاعه یابد. بنابراین در این قضاوت آنچه برای او مهم است «همبستگی بهدرستی فهمشده با اسرائیل و یهودیان در آلمان» است. فیلسوفی که باید جهانی فکر کند تا این اندازه درگیر تعصبات کور ملیتی قرار میگیرد و یادش میرود که این استدلال مدتهاست که مرده در غیر این صورت چرا باید تاوان جنایات نازیها را مردم فلسطین پس بدهند؟ هابرماس به جای تقبیح خردستیزی، نگران پیامدهای یهودستیزی است و یادش میرود که یهودستیزی و اسلامستیزی همهوهمه محصول خردستیزی هستند و در جهان جدید بیش از هر چیزی باید پاسدار خرد بود؛ خردی که مبتنی بر حفظ جان انسانها باشد. همین بیتوجهی به این موضوع است که سبب میشود او در بیانیهاش به اجتناب از قربانیشدن غیرنظامیان اکتفا کرده و نتوانسته از زنجیرهای اندیشه عبور کند و از آتشبسی بسیار ضروری در غزه بنویسد و از آن دفاع کند. آنچه مهم است نه همبستگی مردم آلمان با یهودیان بلکه همبستگی تمام انسانها با هم است. امیدوارم حداقل در ذهن خود به این آتشبس اعتقاد داشته باشد.