گزارشی از مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر میرشمسالدین ادیبسلطانی
از خودآگاهی تا زبانآگاهی
شرق: از غیاب میرشمسالدین ادیبسلطانی، پزشک، مترجم، نویسنده و فلسفهپژوه نامدار 40 روز گذشت. ادیبسلطانی ازجمله چهرههای شاخص و چندوجهی فرهنگ ما بود که در حوزههای مختلف فلسفه، زبانشناسی، منطق و ترجمه صاحبنظر بود و آثار مهمی از خود بر جای گذاشت
شرق: از غیاب میرشمسالدین ادیبسلطانی، پزشک، مترجم، نویسنده و فلسفهپژوه نامدار 40 روز گذشت. ادیبسلطانی ازجمله چهرههای شاخص و چندوجهی فرهنگ ما بود که در حوزههای مختلف فلسفه، زبانشناسی، منطق و ترجمه صاحبنظر بود و آثار مهمی از خود بر جای گذاشت که از میان آنها میتوان به «رساله وین: بازنمود و سنجش مکتب فلسفی تحصلگرویِ منطقی یا آروینگرویِ منطقی حلقه وین»، «مسئله چپ و آینده آن» (به زبان انگلیسی)، ترجمه «سنجش خرد ناب» اثر کانت، «منطق ارسطو»، «رساله منطقی-فلسفی» لودویگ ویتگنشتاین، «جستارهای فلسفی» برتراند راسل، «سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک»، «سوگنمایش شاه ریچارد سوم» و «بودن یا نبودن» تکگفتار هملت از شکسپیر اشاره کرد. مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر میرشمسالدین ادیبسلطانی روز جمعه ساعت 11 در هتل آتانا برگزار شد. در این نشست خانواده و چند نفر از استادان رشته فلسفه و همکاران و دوستانشان شرکت کردند و با یادکرد خاطراتی از ایشان، یاد و نامش را گرامی داشتند.
مترجمی زبانآگاه
نخستین سخنران این نشست دکتر مصطفی ملکیان، مترجم و فیلسوف، بود که درباره ادیبسلطانی گفت: او پیرو اخلاق تحقیق بود. اخلاق تحقیق در دو باور نهاده شده: صداقت و جدیت. ادیبسلطانی تجسم صداقت و تجسم جدیت بود. او در امور فلسفی، اگرچه جانبداری خاصی داشت، هرگز جانبداری خود را در مباحثات فلسفی دخالت نمیداد. هرگز ندیدم که وقتی آرای کسی را نقد و تفسیر میکند جانبداری خودش را دخیل کند. وقتی از کسی نقلقول میکرد حتما نام نقلکننده را ذکر میکرد. همواره در تحقیقاتش به منابع اصلی رجوع میکرد.
دکتر ملکیان در قسمتی دیگر از صحبتهایش به جدیت ادیبسلطانی و دقت او در امور اشاره کرد و گفت: مثل ادیبسلطانی در میان متفکران ما وجود نداشت، او صادق بود و اگر به مطلبی باور نداشت درباره آن صحبت نمیکرد. او هرگز بدون تحقیق و تفحص کامل در هیچ بحثی شرکت نمیکرد. اگرچه درباره برخی دیدگاههایشان با او همنظر نبودم اما همواره از مصاحبت و محضر ایشان آموختم. از محضر ایشان بیش از هرکسی آموختهام و قدردان ایشان هستم.
مثل هیچکس نبود
در ادامه مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران، درباره همکاریاش با استاد ادیبسلطانی در تدوین بخش واژهنامهها و فرهنگها در ویراست سوم راهنمای آمادهساختن کتاب گفت و خاطراتی را از مصاحبت با ایشان مطرح کرد. وی در خاطراتش به دقت نظر، رعایت ادب و احترام در نقد آثار، زباندانی و حافظه قوی ایشان اشاره و نقل کرد که توصیف استاد ادیبسلطانی از باسوادبودن این بود که امروزه آدم باسواد کسی نیست که همه چیز را بداند و حفظ کند، اصلا چنین چیزی ممکن نیست، باسواد کسی است که بداند هر چیزی را کجا پیدا کند و جستوجوگر دقیقی باشد. مقدسی در توصیف دکتر ادیبسلطانی گفت: او مثل هیچکس نبود. انسانی متواضع با خصایصی منحصربهفرد بود. هرگز نمیخواست مصاحبهای کند و از او فیلمی گرفته شود. مقدسی در پایان صحبتهایش شعری را از علیمحمد حقشناس برای توصیف جاودانهبودن استاد ادیبسلطانی خواند: جاودانگی، شعر دیگران سرودن است، خواب دیگران غنودن است، در خیال این و آن، جاودانهبودن است.
از خودآگاهی به زبانآگاهی
دکتر شاهد طباطبایی، پژوهشگر و استاد دانشگاه، سخن خود را چنین آغاز کرد که هر کسی نام دکتر ادیبسلطانی را میشنود او را بابت ترجمههایش میشناسد. او خودآگاهی داشت و خودآگاهی ممکن نیست مگر در زبانآگاهی. زبان ابزار انتقال معنی است اما همین زبان گاه ابزار آفرینش ایده و فکر است. در زمینه فلسفه کسی به اندازه ادیبسلطانی زبانآگاهی نداشت و در این حوزه نیز واژهسازی نکرد. دکتر طباطبایی اهمیت ادیبسلطانی را در علم فلسفه همتای اهمیت نیما یوشیج در شعر فارسی دانست.
دانشور بزرگ ایرانزمین بود
سیدمسعود رضوی، نویسنده و پژوهشگر، در ضمن خاطراتش از دوره دانشجویی و دیدار با استاد ادیبسلطانی، گفت: وقتی کتاب سنجش خرد ناب منتشر شد، مخاطبان کتاب دو دسته بودند؛ آنهایی که کلا کتاب را به تمسخر گرفتند و کسانی که دقت ترجمه و انتخاب واژگان دقیق آن را ستودند. متنهای فلسفی در هیچ دورهای و در هیچ جا اینطور نیست که به راحتی خوانده و فهمیده شود. سنت فلسفه این بوده است که هر کلمه و عبارتی دقیق و قابل شرح باشد و برای اصطلاحات فلسفه و مفاهیم آن شرح نوشته میشد. بسیار طبیعی بود که اصطلاحات فلسفی ادیبسلطانی به راحتی فهمیده نشود. برخی از این اصطلاحات برساخته ایشان بود و وقتی آن را میخواندید متوجه دقت ایشان در برگردان آن میشدید. کاری که ادیبسلطانی در برگردان اصطلاحات فلسفه کرد سرفصلی بود برای آیندگان و دوری از زوال کنونی. رضوی در میان سخنانش اشاره کرد که استاد ادیبسلطانی به دانشجویان و آنهایی که جویای علم بودند احترام میگذاشت و هر آنچه میپرسیدند با احترام پاسخ میداد.
نیازی به تقدیر و بزرگداشت نداشت
حمیدرضا رحمانیزاده دهکردی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی که مدیریت این نشست را بر عهده داشت، خاطراتش را از استاد بیان و اشاره کرد که دکتر ادیبسلطانی اهل تبلیغات و مراسمهای تقدیر و تشکر نبود. وقتی به ایشان اطلاع دادم در فرانسه مراسمی برای بزرگداشت ایشان گرفتهاند و شما متنی یا نوشتهای آماده کنید، پاسخ داد که من نیاز به تقدیر ندارم. من سهم خودم را از آثارم دریافت کردهام و جایگاه خودم را میدانم و نیازی نیست از من تقدیر بشود. همین که بعد از انتشار آثارم میبینم که نویسندگان بعدی به آن ارجاع میدهند یا از آن بهره میگیرند و کتاب را میخوانند، یعنی سهم من دیده شده و قدر من شناخته شده است.
او را آقابالا خواندم
در ادامه ایلیا صفایی، نوه خواهری دکتر ادیبسلطانی، متنی را در سوگ ایشان خواند که در آن آمده بود: میرشمسالدین ادیبسلطانی، هنوز زنده است زیرا یاد او زنده است، اما هر کسی میمیرد، اگر خاطرات بمیرند، اگر انسانها فراموشکار باشند! آشنایی من زمانی با ایشان شروع شد که هنوز زاده نشده بودم، بعدها هنگامیکه چشم گشودم و دارای ادراک شدم او را «آقابالا» خواندم، زیرا ایشان در آخرین طبقه و بالای سر خانه ما زندگی میکردند. نخستین خاطرهام این است که ایشان کت و شلوار پوشیده و بالای راهپله ایستاده و چتر یا عصایشان را به دست گرفته و از پلهها پایین میآمدند. از او بسیار میپرسیدم و این صحبتها ادامهدار شد تا روزی رسید که دیگر به هیچکدام از سؤالهایم پاسخ ندادند. برای فردا و در امید و بیامیدی و اندوه خوابیدند و در جسم ایرانزمین ماندند.
زندگی او، دانش و کتابهایش بود
سخنران پایانی نشست، خانم دکتر ممتاز ادیبسلطانی، ضمن قدردانی از حضور میهمانان، در سوگ برادر خویش چنین گفت: از حضور اساتید عالیقدر و سروران گرامی و دانشجویان عزیز بسیار متشکرم. با بسی اندوه در یک صبحدم پاییزی روح بزرگش به عرش اعلی پرواز نمود و ما را در ماتمی عظیم تنها گذاشت. 40 روز گذشت. چه بگویم که چه گذشت.
ز فراق چون ننالم، من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی
میرشمسالدین روحش شاد، درخت سپیداری بلند و باشکوه بود که هرگز در توفانهای تند زمانه، سر خم نکرد و سرزنشهای خار مغیلان از کوشش و اشتیاق و شیفتگیاش برای کسب دانش، چیزی نکاست.
فریدون مشیری سروده است:
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظهها جاریست
چگونه عکس تو در برق شیشهها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است و تو از بلندی ایوان به باغ مینگری
همیشه دانستههایش نسبت به سنش، تحسین صاحبنظران را برمیانگیخت. زندگی او، دانش و کتابهایش بود. دانشی که نبوغ و وجودش را در راهش گذاشت و آن را به اوج رسانید. در اواخر عمر باعزتش به انزوا روی آورد. میگفت مرا با سکوت تنها بگذارید. او غرق در عالمی دیگر بود. یادش را گرامی میداریم. درود به روان پاکش، پروردگارا او را در کنار برگزیدگانت جای ده.
در این نشست بیش از صد نفر از استادان و دوستان و دوستداران دکتر ادیبسلطانی حضور داشتند. برخی شخصیتهایی که در این نشست شرکت کردند عبارتاند از: دکتر غلامرضا زکیانی استاد منطق، دکتر علیاصغر مصلح استاد فلسفه، دکتر اردشیر ریاضیدان، دکتر کریمی زنجانی اصل نویسنده و پژوهشگر فلسفه، عبدالحسین آذرنگ پژوهشگر و مترجم، گلی امامی نویسنده و مترجم، مهندس افشین معاصر نوه ملکالشعرای بهار، هومن عباسپور پژوهشگر و ویراستار، دکتر امید بهبهانی پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستانی و فرزند بانوی غزل ایران سیمین بهبهانی و علیرضا رئیسدانا مدیر انتشارات نگاه.