|

سفر به زادگاه و رنج همشهری‌هایم

مسافرت و دیدار از زادگاه یکی از لذت‌بخش‌ترین اوقاتی است که هر سال چند بار فرصت دست می‌دهد و ضمن حضور در منزل مادری و شهر پدری بخشی از اوقاتم را در دیدار بستگان، خویشاوندان، آشنایان و دوستان یا بازدید از روستاها و مناطق اطراف شهر و حتی شهرستان‌های اطراف می‌گذرانم.

 سفر به زادگاه و رنج همشهری‌هایم

مسافرت و دیدار از زادگاه یکی از لذت‌بخش‌ترین اوقاتی است که هر سال چند بار فرصت دست می‌دهد و ضمن حضور در منزل مادری و شهر پدری بخشی از اوقاتم را در دیدار بستگان، خویشاوندان، آشنایان و دوستان یا بازدید از روستاها و مناطق اطراف شهر و حتی شهرستان‌های اطراف می‌گذرانم.

بیجار گروس، یکی از شهرستان‌های قدیمی و دیرپای استان کردستان است. این شهرستان حدود 90 هزار نفر جمعیت دارد که حدود 50 هزار نفر از ساکنان این شهرستان در شهر بیجار و مابقی جمعیت شهرستان در شهرهای حسن‌آباد یاسوکند، توپ آغاج، بابارشانی و حسن تمر و 240 روستای این شهرستان سکونت دارند. شهرستان بیجار در دهه‌های اخیر با معضلات و مسائل پیچیده‌ای دست به گریبان است. به گونه‌ای که این مسائل موجب شده تا شهرستان بیجار یکی از بالاترین نرخ‌های مهاجرت در میان شهرستان‌های کشور و استان کردستان را به خود اختصاص دهد و در نتیجه جمعیت این شهرستان در دهه‌های گذشته رشد منفی قابل توجهی را تجربه کرده است. جمعیت امروز بیجار گروس با جمعیت گزارش‌شده در سرشماری 1335 تفاوت زیادی ندارد. موضوعی که کمتر حساسیت مسئولان امر را تحریک کرده تا به دنبال یافتن چرایی‌ها و اتخاذ تصمیم‌های کارشناسی برای مقابله با موج بزرگ مهاجرت در این شهرستان باشند.

بخش بزرگی از شهروندان گروسی در روستاها به کشاورزی و سپس دامداری اشتغال دارند. آمارهای موجود نشان می‌دهند حدود 46 درصد از شهروندان گروسی از طریق کشاورزی امرار معاش می‌کنند. این شهرستان با داشتن میراث بزرگ تاریخی و فرهنگی از جمله قلعه باستانی در مرکز شهر و ده‌ها محوطه باستانی میراث‌دار بخش مهمی از تمدن ایرانی در غرب کشور است. منطقه حفاظت‌شده بیجار گروس یکی از زیستگاه‌های طبیعی بااهمیت کشور است که بر اهمیت این شهرستان افزوده است.

با وجود هم‌جواری بیجار گروس با سه مرکز استان یعنی سنندج، زنجان و همدان و همسایگی با استان آذربایجان غربی یعنی قرارگرفتن شهرستان بیجار در سر راه تردد منطقه‌ای، متأسفانه این شهرستان از نظر شاخص‌های توسعه پایدار به‌ویژه راه و ترابری، صنعت، بهداشت و درمان، آموزش، رفاه و خدمات و مانند آن وضعیت چندان مناسب و قابل قبولی را تجربه نمی‌کند. این شرایط موجب شده تا شهروندان در زندگی روزمره با مشکلات و گرفتاری‌های زیادی مواجه شوند.

هم‌زمان با سفر و ورود به شهر بیجار دو تصادف خونین جاده‌ای کام همشهریانم را تلخ کرد. متأسفانه تصادف دو خودرو در مسیر همدان و نیز در مسیر سنندج موجب جان‌باختن هشت نفر از هموطنان شد. چنین مصیبتی یعنی مرگ در اثر تصادف در جاده‌های بیجار به بخشی از واقعیات روزمره زندگی این شهرستان بدل شده بی آنکه حل‌وفصل مسائلی از این دست در دستور کار مسئولان امر قرار گرفته باشد. ازدست‌دادن عزیزان به دلیل غیراستاندارد بودن جاده و خودرو و مانند آن درد کوچکی نیست که مسئولان امر در برابر آن تنها به نظاره‌گری عادت کرده‌اند! افزون بر آنکه کل شهرستان علیرغم قرارگرفتن در مسیر مواصلاتی بین استانی، همچنان از داشتن بزرگراه استاندارد محروم است و جاده‌های موجود نیز جوابگوی حجم رفت‌وآمد‌های موجود نیست و نقاط حادثه‌خیز زیادی در جاده‌ها وجود دارد. در روزهای سرد سال و به ویژه در پاییز و زمستان بر مشکلات موجود در مسیر مواصلاتی افزوده می‌شود و بدین تریب اهالی بیش از پیش متحمل ناراحتی و مشکلات می‌شوند. این وضعیت در کنار استانداردنبودن خودروهای موجود و دیگر عوامل موجب شده تا همچون بسیاری از نقاط کشور، این شهرستان نیز از محرومیت‌های جدی در وضعیت حمل‌ونقل در رنج و فشار باشد و تلفات جاده‌ای مکرر بخشی از درد و رنج‌های اهالی را به تصویر می‌کشد.

در روزهای حضور در شهر بیجار به بیماری ویروسی شدیدی مبتلا شدم که حدود دو هفته مرا با عوارض شدید و دردناکی مواجه کرد. در روزهای بیماری فراتر از آمار و ارقام بی‌روح با وضعیت درمانی و بهداشتی شهرستان دست به گریبان شدم. جمعه 26 آبان ماه عازم تنها مرکز درمانی باز کل شهرستان یعنی ارائه‌دهنده خدمت به همه شهرها و روستاهای اطراف شدم در حالی که درد و عوارض ناشی از بیماری بر من مستولی شده بود. به محض ورود به اورژانس بیمارستان علیرغم تلاش کارکنان خدوم بیمارستان و با وجود امکانات محدود، با ده‌ها مریضی مواجه شدم که از گوشه و کنار شهرستان به ویژه روستاهای اطراف عازم بیمارستان شده و منتظر دریافت خدمات پزشکی و درمانی بودند. در گفت‌وگو با کادر خدمات متوجه شدم باید چند ساعتی منتظر باشم تا نوبت ویزیت پزشک فرا رسد. آن هم در حالی که با درد شدید عضلات و سر و پا روبه‌رو بودم و حال عمومی‌ام نیز هر لحظه بدتر می‌شد. حال و احوال بسیاری از بیماران در نوبت هم بهتر از من نبود. این وضعیت تصویری دلسردکننده از وضعیت خدمات درمانی در منطقه را به صورت روشن و مشهود پیش‌رو قرار می‌داد. حتما بخش‌هایی از دیگر نقاط کشور همچون شهر بیجار به چنین وضعیتی خو گرفته‌اند! اینکه عذر بدتر از گناه است. آیا شهروندان شریف ایرانی حق ندارند از خدمات مناسب درمانی و بهداشتی مناسب و استاندارد برخوردار شوند؟ این وضعیت البته نمایشگر وضعیت در مرکز شهرستان است و به هیچ وجه ابعاد دردناک محرومیت‌های روستایی در بخش‌ها و شهرها، دهستان‌ها و روستاهای اطراف بیجار گروس را نمایش نمی‌دهد. در کنار شعارزدگی و سیاست‌زدگی مفرط در ساختار اداری و بوروکراتیک کشور آیا وقت آن نرسیده که به صورت جدی مسائل کشور از جمله مسائل بهداشت، درمان و پزشکی و آموزش و اشتغال و رفاه و تفریح و زندگی روزمره و تورم و گرانی و مانند آن در صدر مسائل واقعی کشور قرار گیرد؟ یا اینکه همچنان باید شاهد قربانی‌شدن و رنج و درد بخش بزرگی از هموطنان به دلیل ضعف در ارائه خدمات به این دسته از هموطنان ارجمند باشیم؟ آیا عزیزتر از جان و سرنوشت هموطنان چیز دیگری می‌توان یافت که چنین مورد کم‌توجهی قرار گرفته است؟