|

نگاهی پژوهشی به عوامل بیرونی و درونی که صندوق‌های حمایتی تأمین اجتماعی را با مشکلات عدیده و گره‌های سخت مواجه کرده‌اند

صندوق‌های شیرده

نمایندگان مجلس با نظر موافق دولت سن بازنشستگی را افزایش دادند و در نبود نهاد و اتحادیه‌های کارگری بدون کوچک‌ترین مخالفتی آن را تصویب کردند. بهانه نیز کاهش توان مالی صندوق و کاهش کیفیت خدمات سازمان تأمین اجتماعی است؛

صندوق‌های شیرده

بهمن احمدی‌ امویی: نمایندگان مجلس با نظر موافق دولت سن بازنشستگی را افزایش دادند و در نبود نهاد و اتحادیه‌های کارگری بدون کوچک‌ترین مخالفتی آن را تصویب کردند. بهانه نیز کاهش توان مالی صندوق و کاهش کیفیت خدمات سازمان تأمین اجتماعی است؛ بحرانی که از سال‌ها پیش بیان می‌شد و درباره این ابربحران هشدار می‌دادند. شناخت نیروهای رسمی و غیررسمی مؤثر بر ساختار فکری مدیران و تصمیم‌سازان، دست‌کم در حوزه سازمان تأمین اجتماعی، اهمیت ویژه‌ای برای سیاست‌گذاران و کنشگران در این عرصه دارد. پرسش محوری و اساسی این پژوهش این است که سرانجام صندوق‌های حمایتی و مشخصا تأمین اجتماعی در چالش بین وسوسه‌های یک سیاست‌مدار و دغدغه‌های یک کارشناس چه می‌شود؟ و در عمل کدام‌یک بر دیگری ترجیح داده‌ شده و چرا؟ برای رسیدن به این هدف پرسش‌های زیر باید پاسخ داده می‌شد:

- نگرش سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران به صندوق‌های بازنشستگی و به‌ویژه تأمین اجتماعی چگونه است؟

- چه عواملی بر ساختار فکری مدیران و تصمیم‌سازان در موضوع تأمین اجتماعی و اصلاحات صندوق‌ها تأثیرگذار است؟

- این عوامل در میان گرایش‌های سیاسی مختلف چه تمایزی با یکدیگر دارند؟

- عمده تمایز، میان نگرش نمایندگان مجلس و دولت به حوزه تأمین اجتماعی در چیست؟

ـ نظر مقامات ارشد دولت و دیگر نهادهای تصمیم‌ساز درباره سازمان تأمین اجتماعی چه بوده است؟

ـ دیدگاه نمایندگان مجلس در‌این‌باره و اینکه نقش آنها در ایجاد وضعیت موجود چه اندازه است؟

ـ تفاوت دیدگاه گروه‌های سیاسی کشور درباره صندوق‌های حمایتی و سازمان تأمین اجتماعی؟

ـ تعارض منافع مدیران و بدنه سازمان در سازمان تأمین اجتماعی تا چه میزان بر ضعف و کاهش ناکارآمدی سازمان تأمین اجتماعی تأثیر داشته است؟

ـ آیا دیدگاه خاص و مشخصی درباره سازمان تأمین اجتماعی در اذهان تصمیم‌سازان کشور وجود دارد؟

برای جمع‌آوری اطلاعات، از شیوه نمونه‌گیری اشباع نظری استفاده شد. به این معنا که نمونه‌گیری زمانی به پایان می‌رسد که محقق تشخیص دهد با تداوم گردآوری اطلاعات، دیگر مطالب و داده جدیدی به دست نمی‌آید. همچنین در این پژوهش، برای انتخاب مصاحبه‌شوندگان، از روش نمونه‌گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. از‌این‌رو جامعه آماری خود را از میان افرادی که در پروسه سیاست‌گذاری و تصمیمات کلان و خرد سازمان تأمین اجتماعی به نوعی دخیل بوده‌اند، انتخاب کرده‌ام. این پژوهش به گفت‌وگو و مصاحبه‌های چالشی و کارشناسانه با 12 نفر از کسانی پرداخته که در موقعیت تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری برای صندوق‌های حمایتی- دست‌کم تأمین اجتماعی- قرار داشته‌اند. افرادی از گروه‌ها و تفکرهای متفاوت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی. برخی از این افراد، در موقعیت‌های چندگانه در مواجهه با سازمان تأمین اجتماعی قرار داشته‌اند و نقش‌های متفاوتی بازی کرده‌اند. کسانی که تکنو‌کرات صرف محسوب می‌شوند یا اینکه نقش تکنوکراتی آنها بر باقی سمت‌های آنها ترجیح داده می‌شود. تصمیم‌سازانی هم در میان مجلسیان برای بررسی این موضوع انتخاب شدند. همچنین وزرا و رؤسای سازمان تأمین اجتماعی. البته سعی شده که این پژوهش، افرادی را که به جناح‌های سیاسی مختلف منتسب هستند، نیز در بر بگیرد. مابقی هم در طیفی بین آنها گنجانده می‌شوند. با استفاده از مصاحبه، از مصاحبه‌شوندگان خواسته شد تا روایتگر تجربیات، دانش و اطلاعات خود درباره موضوع تحقیق باشند.

‌ نتایج پژوهش

نتایج حاصله از تجزیه و تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد که عوامل مؤثر بر وضعیت فعلی سازمان تأمین اجتماعی را می‌توان به عوامل درون‌سازمانی و برون‌سازمانی تقسیم‌بندی کرد. «ساختار مدیریتی» و «ساختار درون‌سازمانی» عوامل درونی بوده و «دیدگاه حاکم» و «فشارهای دولتی» از‌جمله مهم‌ترین دلایل و عوامل برون‌سازمانی است که سازمان تأمین اجتماعی را با چالش‌های متعددی روبه‌رو کرده است.

‌ عوامل بیرونی

عوامل بیرونی مجموعه‌ای از عوامل هستند؛ از نظر تاریخی، اقتصادی و سیاسی که بر روی عملکرد سازمان تأمین اجتماعی در طول سال‌های فعالیت تأثیر گذاشته است. این عوامل شامل چند دسته کلی است که هرکدام به‌تنهایی زیرمجموعه‌هایی دارند. دیدگاه حاکم که شامل دیدگاه دولت و مجلس به سازمان تأمین اجتماعی است و این سازمان را بیشتر تبدیل به یک نهاد سیاسی کرده تا یک نهاد اجتماعی-اقتصادی و در زمینه مدیریت، برنامه، دانش و استفاده از علم اقتصاد نیز بر روی این سازمان تأثیر بسزایی داشته است؛ فشارهای امنیتی و دولتی که در ابعاد و اشکال مختلف رخ داده و در نهایت سازمان تأمین اجتماعی را به یک نهاد و سازمان فرمان‌بردار دولت تبدیل کرده است؛ سازمانی که مدیریت درست و کارشناسانه در آن جایی ندارد. قدرت‌خواهی و منفعت‌طلبی هم شامل مجموعه عواملی است که مانع از حضور کارشناسان در سازمان تأمین اجتماعی و همچنین شفاف‌سازی و پاسخ‌گویی درباره عملکرد این سازمان می‌شود و آینده این سازمان را در هاله‌ای از ابهام هم برای مدیران و هم جامعه قرار داده است. کسب رضایت عمومی و تصویب قوانین گوناگون مغایر با امکانات و شرایط سازمان تأمین اجتماعی فقط با هدف کسب رضایت آحاد مردم و در راستای ماندن بر سر قدرت است.

-‌ دیدگاه حاکم

دیدگاه حاکم شامل دیدگاه حاکمیت، دولت و مجلس بر روی فعالیت‌ها و عملکرد سازمان تأمین اجتماعی است که بسته به شرایط، دانش و آگاهی در حوزه اقتصادی و اجتماعی و ابعاد سیاسی توصیف‌پذیر است و بر روی عملکرد سازمان تأمین اجتماعی تأثیر گذاشته و آن را با چالش مواجه کرده است. دیدگاه حاکم که شامل رفتارها و تأثیرات مجلس و دولت بر فعالیت سازمان تأمین اجتماعی است، سازمان را از چهار منظر با چالش کارکردی روبه‌رو کرده است: چالش مدیریتی، چالش توازن و تعادل، چالش ساختاری و در نهایت چالش اقتصادی.

۱- چالش مدیریتی به غیر از اینکه به‌عنوان یک عامل درونی قابل بررسی است، خود نیز بحرانی است که به دلیل دیدگاه دولت‌ها و تأثیرات آنها بر ساختار مدیریتی سازمان تأمین اجتماعی به وجود آمده است. مدیریت‌های بی‌ثبات و بی‌برنامگی از مهم‌ترین تأثیراتی است که دیدگاه حاکم بر روی سازمان تأمین اجتماعی گذاشته است. دخالت دولت و حاکمیت و حتی مجلس در چگونگی اداره سازمان تأمین اجتماعی و تغییرات مداوم مدیریتی و همچنین دست‌کاری در ساختار اداری و سازمانی آن موضوعی بوده که زمینه تضعیف تأمین اجتماعی را بیش‌ازپیش فراهم آورده است. تأمین اجتماعی به همراه شرکت‌های زیرمجموعه خود، لقب بزرگ‌ترین هلدینگ اقتصادی رسمی کشور را بر دوش می‌کشد. همین موضوع سبب شده لابی نمایندگان و گروه‌های سیاسی برای نفوذ و به کار گماردن نیروهای وابسته به خود در هیئت‌مدیره و مدیریت شرکت‌های متعدد وابسته به تأمین اجتماعی، بی‌ثباتی مدیریتی را برای آن در پی داشته باشد. این وضعیت باعث می‌شود که با تغییر دولت‌ها و روی کار آمدن دولت جدید مدیریت سازمان تأمین اجتماعی تغییر پیدا کرده و در ادامه با تغییر در مدیریت، بدنه و ساختار و برنامه‌ها نیز تغییر می‌کنند. نتیجه این وضعیت بی‌برنامگی و نبود ثبات در وضعیت سازمان است. از طرفی داشتن دیدگاه سیاسی صرف به سازمان تأمین اجتماعی و برآمدن رؤسا و اعضای هیئت‌مدیره آن از گروه‌های سیاسی یا تکنو‌کرات‌هایی که تمایل خود به یک گروه خاص سیاسی را کتمان نمی‌کردند، یکی دیگر از چالش‌های تأمین اجتماعی و صندوق بازنشستگی آن است. این سیاست‌زدگی، زمینه کاهش اثرگذاری نگاه‌ها و تصمیم‌های کارشناسی به نفع وسوسه‌های سیاسیون را فراهم کرده است. جالب اینکه در تمام 43 سال گذشته این نوع نگاه وجود داشته است. در مقاطعی ضعیف شد و در دوره‌هایی به‌شدت سیاسی شد و عمر مدیریت‌ها گاه به کمتر از یک سال رسید.

سیاسی‌بازی وزارتخانه و تلاش برای راضی نگه‌داشتن همه نیروهای رسمی و غیررسمی مؤثر بر سازمان تأمین اجتماعی از دیگر عواملی است که موجب تغییر مداوم مدیران سازمان و بی‌ثباتی مدیریتی در سطح شرکت‌های زیرمجموعه شده است.

۲- چالش توازن دومین چالشی است که حاصل نگاه دولت به سازمان‌های تأمین اجتماعی است. دست‌کاری مداوم ساختار سازمانی تأمین اجتماعی، ادغام وزارت کار و وزارت رفاه و افزایش نفوذ وزارت بهداشت و درمان از یک سو و به‌هم‌خوردن توازن اصل سه‌جانبه‌گرایی در سازمان تأمین اجتماعی از‌جمله این تناقضات است.

۳- چالش ساختاری و سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی ناشی از دیدگاه دولت‌ها و اجازه دخالت در امور داخلی سازمان تأمین اجتماعی است. در واقع سازمان تأمین اجتماعی به‌عنوان نهادی در نظر گرفته می‌شود که باید فرمان‌بردار دستورات دولت‌ها باشد؛ بنابراین دولت‌ها با انتخاب مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی، اقدام به دخالت در تصمیمات درون‌سازمانی می‌کنند که این مسئله سازمان را با چالش‌های متعددی مواجه کرده است. در وهله اول همراهی و همگامی نمایندگان مجلس با دولت برای کاهش سطح تنش و اعتراض اجتماعی، شرایطی را ایجاد کرده که آنها هم احساس کنند، می‌توانند در مدیریت و نحوه هزینه‌کرد و دارایی‌های این سازمان دخل و تصرف داشته باشند. درواقع مجلس‌های سال‌های گذشته در کنار و همراه با دولت‌ها برای رفع بحران‌های اجتماعی و سیاسی به‌وجود‌آمده، در کنار دولت راضی به دادن امتیازهایی به گروه‌های معترض از جیب افرادی کرده‌اند که حق بیمه می‌پردازند. از نظر این مجلسیان تأمین اجتماعی آن‌قدر پولدار است که بتواند این بارهای اضافی وارده را تحمل کند.

اعمال تمام این دستورات به سازمان تأمین اجتماعی در حالی انجام می‌شود که ضعف یا نبود یک نگاه جامع، کارشناسی و فنی درباره تأمین اجتماعی و صندوق‌های حمایتی در میان دولتیان، مجلسی‌ها و دیگر مراکز مهم تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری آشکارا دیده می‌شود. این عامل از دیگر عوامل بیرونی تأثیرگذار بر ضعف سازمان تأمین اجتماعی است که در نهایت باعث استخدام نیروهایی در سطح مدیریت و در سطح بدنه سازمان شده که بر مسائل اشراف نداشته و از سلسله مراتب اداری گرفته تا علم اقتصاد و مدیریت آگاهی ندارند. در واقع این کار باعث می‌شود سازمان تأمین اجتماعی به یک سازمان سیاسی صرف تبدیل شود که تنها اجرای اوامر دولت و مجلس را برعهده دارد و مسئله بیمه‌شدگان و بازنشستگان به حاشیه رانده می‌شود. این مسئله خود نیز یک چالش دیگر درون‌سازمانی ایجاد می‌کند و آن‌هم بی‌توجهی دولت‌ها به حقوق ملت و نبود شفافیت و پاسخ‌گویی است و زمینه‌ای را فراهم کرده تا دولت‌ها به‌راحتی به خود اجازه می‌دهند در منابع و دارایی‌های بازنشستگان دست برده، بر آنها مدیریت کنند و برای رفع مشکلات خود بدون اجازه صاحبان‌شان، برداشت‌هایی داشته باشند. این نکته نیز بسیار حائز اهمیت است که بر روی مجموعه‌ای مانند سازمان تأمین اجتماعی یک ساختار نظارتی قوی وجود ندارد. سازمان چهار رکن دارد؛ هیئت‌مدیره، هیئت امنا، مدیر‌عامل و هیئت نظارت.

اگر در چارچوب مصوبات هیئت‌مدیره و هیئت امنا هر کاری برنامه‌ریزی و مصوبه‌های آن گرفته شود، می‌توان تصور داشت که آن اقدامات انجام شود، بدون اینکه کسی کوچک‌ترین ایراد و خدشه‌ای به آن وارد کند. بنابراین می‌توان گفت قدرت مانور بسیار بالایی دارد. این در حالی است که سیستم‌های نظارتی خارجی هم خیلی روی سازمان تأمین اجتماعی تسلطی ندارند و نمی‌توانند وارد آن شوند. به همین دلیل این سازمان می‌تواند حیاط خلوت دولت‌ها و گروه‌های ذی‌نفوذ برای برخورداری مالی از منابع در صندوق بازنشستگی شود.

۴- چالش اقتصادی یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی است که سازمان تأمین اجتماعی با آن روبه‌روست. بی‌توجهی دولت به پرداخت سهم سه‌درصدی خود به تأمین اجتماعی، در بنگاه‌ها و سازمان‌های غیردولتی و 27درصدی در بنگاه‌های دولتی و عمومی، از دیگر موارد ضربه‌پذیری و کاهش تاب‌آوری تأمین اجتماعی است. دولت در تمام این سال‌ها نسبت به این امر- پرداخت بدهی‌های خود به تأمین اجتماعی – تعمدا سهل‌انگاری داشته و این بی‌توجهی شامل همه دولت‌های پس از انقلاب بوده است و از این بابت فرقی میان دیدگاه‌های سیاسی دولت‌ها در مواجهه با تأمین اجتماعی دیده نمی‌شود. به نظر دولت‌ها، پرداخت بدهی به صندوق‌های حمایتی و مشخصا تأمین اجتماعی، از ضرورت‌های روزمره نبوده و می‌توان آن را به آینده موکول کرد. این موکول بدهی‌ها به آینده میزانی از انباشتگی بدهی را ایجاد کرده که درحال‌حاضر دیگر هیچ دولتی از عهده پرداخت آن برنمی‌آید. ضمن اینکه اگر بخواهند بدهی‌های خود را بپردازند، بدون توجه به اثر زمان و نرخ پول و تورم، رقم بدهی‌ها به‌صورت خالص بیان می‌شود که درواقع اثر واقعی خود را در صورت پرداخت این بدهی‌ها در سرنوشت تأمین اجتماعی بر جا نخواهند گذاشت. همچنین از نظر دولت و حاکمیت، سازمان تأمین اجتماعی بنگاه و نهادی بسیار پولدار است و می‌توان به‌عنوان محلی برای حل منازعات اقتصادی – اجتماعی و امنیتی روی آن حساب کرد. ازاین‌رو در تمام 40 سال گذشته بدون توجه به عواقب تصمیم‌هایی که گرفته‌اند، بار مالی بسیاری را بر دوش سازمان تأمین اجتماعی افزوده‌اند. تصمیم‌هایی مانند برنامه هدفمندی یارانه‌ها و طرح سلامت، به‌عنوان دو تصمیم بسیار پرهزینه سال‌های اخیر، سرنوشت تأمین اجتماعی را به مرحله بحرانی رسانده است. از نظر دولت، این سازمان می‌تواند کمبودهای مقطعی در اعمال مدیریت را تأمین کند و قلکی برای روز مباداست. متأسفانه در تمام سال‌های گذشته شرایط اجتماعی و سیاسی کشور به‌گونه‌ای مدیریت ‌شده که همواره بودن در موقعیت اضطرار و روز مبادا را برای سیاست‌مداران و تصمیم‌سازان تداعی کرده و همه مسائل و مشکلات را به نهاد پولدار تأمین اجتماعی سوق دادند. با این روش، بی‌توجهی به دارایی‌های تأمین اجتماعی را تشدید کردند. هر گروه و قشر اجتماعی که نسبت به وضعیت خود اعتراض داشته و خواهان سروسامان‌دادن به آن شده، بسته به میزان نفوذ و قدرت لابی‌گری که داشته، به‌عنوان باری بر دوش سازمان اضافه‌ شده است و با تصویب دولت و حمایت حاکمیت، بازنشستگی‌های زودهنگام، تصویب برخی از مشاغل به‌عنوان مشاغل سخت و زیان‌آور و معافیت‌هایی که برای تعدادی از اقشار فراهم‌ شده، همه به‌مرور زمان بار مالی گزافی را به تأمین اجتماعی تحمیل کرد.

- فشارهای امنیتی و دولتی

دومین عامل اصلی برون‌سازمانی که تأثیرات فراوانی بر فعالیت سازمان تأمین اجتماعی گذاشته و آن را با چالش روبه‌رو کرده است، مسئله فشارهای امنیتی و دولتی بر فعالیت سازمان تأمین اجتماعی است که آن را از طرق مختلف با چالش روبه‌رو می‌کند. این عامل خود به دو دسته تقسیم می‌شود. اول فشار برای منافع شخصی است. از انتخاب مدیرعامل تا انتخاب مدیران دیگر جهت استفاده از رانت و نفوذ در سازمان تا وضع قوانین و مقررات بدون توجه به توانایی سازمان و صرف ماندن بر سر قدرت و جلب رضایت عمومی. عامل دوم فشار برای سکوت است. سازمان تأمین اجتماعی در سال‌های فعالیت خود با چالش‌های گوناگونی روبه‌روست که به باور کارشناسان نیازمند تغییرات اساسی است. اما تغییرات اساسی در سازمان نیازمند یک حرکت عظیم و مهم است؛ چیزی که دولت‌ها آن را نمی‌خواهند و ترجیح می‌دهند در سکوت همچنان به همین روند ادامه دهند. در نتیجه کارشناس خبره وارد نمی‌شود، اگر هم وارد شود و شروع به کار علمی و کارشناسانه کند، تغییر پیدا می‌کند. این مسئله در سطح مدیریت نیز وجود دارد که نتیجه آن تغییر مدیر و چالش مدیریت‌های بی‌ثبات است. همچنین عدم شفاف‌سازی و عدم پاسخ‌گویی از دیگر چالش‌هایی است که سازمان با آن درگیر است و تغییراتی نیز نمی‌تواند ایجاد کند.

۱-قدرت‌‌طلبی، منفعت‌خواهی و رضایت عمومی: فشار دولت و مجلس بر سازمان تأمین اجتماعی همواره چالش‌های زیادی را ایجاد کرده است. در وهله اول روابط و دوستی‌ها چه در مجلس و چه در دولت باعث می‌شود که مدیریت و اعضای هیئت‌مدیره شرکت‌های زیرمجموعه تأمین اجتماعی و صندوق بازنشستگی آن، توسط سلسله‌مراتب انتخاب نشود. تصمیمات پشت‌پرده و قدرت‌های پنهان همیشه باعث ایجاد چالش در مدیریت و بدنه سازمان شده است. زمانی سازمان می‌تواند موفق عمل کند و در اجرای تصمیات گرفته‌شده برای سازمان مفید و کمک‌کننده باشد که خود سازمان در تصمیم‌سازی نقش داشته باشد. اما وقتی تصمیمات پشت‌ پرده گرفته شده و صرفا برای اجرا به سازمان ابلاغ می‌شوند، طبعا نواقص و خطاهایی دارد که بدنه کارشناسی سازمان نمی‌پذیرد و وقتی بدنه نپذیرد، قطعا آن تصمیم قابلیت اجرائی نخواهد داشت؛ هرچند مصوب شده باشد. در وهله دوم گرفتن تصمیمات برای سازمان است بدون در نظر گرفتن اینکه آیا اصلا این مسائل در حوزه وظایف سازمان تأمین اجتماعی هست یا خیر و اینکه اصلا سازمان قابلیت و توانایی اجرای آن را دارد یا نه. هدف از این‌گونه تصمیمات و قوانین جلب رضایت عمومی و ماندن بر سر قدرت است. تصویب این قوانین صرفا کارهای بی‌مطالعه و خلاف علم مدیریت و اقتصاد است و صرفا جنبه بیرونی دارد. عدم شناخت درست علم اقتصاد و تصویب قوانین یک‌روزه و بدون پایه کارشناسی، سازمان تأمین اجتماعی را به چالش‌های فراوان اجرائی و اقتصادی دچار کرده است. پوپولیسم سیاسی باعث می‌شود قوانین رفاهی‌ای وضع شود که انجام کارهای اساسی را به صرف ماندن بر سر قدرت، رضایت کوتاه‌مدت ملت و منافع سیاسی مانند جمع‌کردن رأی به تعویق می‌اندازد و چالش‌های درون‌سازمانی را روزبه‌روز بیشتر می‌کند. قوانین رفاهی در حوزه تأمین اجتماعی عموما براساس منابع گروه‌های خاص وضع می‌شوند. شکاف بین واقعیاتی که از کف مناسبات اقتصادی اجتماعی ایران می‌آید و آن پوپولیسمی که می‌خواهد با استفاده از منابع موجود کشور، بر سریر قدرت بماند، باعث می‌شود که این شکاف ایجاد شود. البته این ویژگی نشان می‌دهد ایران در دوران گذار به سر می‌برد. یعنی از نظر دانش اجتماعی نمی‌توان تمام حقیقت را به مردم گفت. چون اگر بیان شود، ملت ظرفیت پذیرش آن را ندارند و همچنین دولت‌ها و نهادها دیگر نمی‌توانند مانند سابق ادامه دهند. بنابراین با هر وسیله‌ای تلاش می‌کنند سر قدرت بمانند و واقعیت را کتمان کنند، شفاف‌سازی نکنند و پاسخ‌گو نباشند. شایان ذکر است که رویکرد سیاسی افراد و تغییرات در مجلس و دولت نیز تأثیری در این روند ندارد و این رویکرد در بین تمام گروه‌های سیاسی کم‌وبیش یکسان است.

۲- شفاف‌سازی، پاسخ‌گویی، تفکرات کارشناسانه: تغییرات اساسی و بنیادی نیازمند یک کار کارشناسانه عمیق است. تغییراتی که در سکوت قابل‌حل نیست. نیاز به تغییرات قوانین، مدیریتی و زیرساختی است اما دولت‌ها تمایلی به شکست سکوت ندارند. بنابراین از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند که سکوت برقرار باشد. در این صورت اگر مدیری بخواهد کار علمی و کارشناسانه کند، عزل می‌شود و نتیجه این عملکرد مدیریت بی‌ثبات در سازمان تأمین اجتماعی است. همچنین با این شرایط کارشناسان به سازمان تأمین اجتماعی راه پیدا نمی‌کنند و اگر راه پیدا کنند تا زمانی بر سر کار می‌مانند که تغییرات اساسی ایجاد نکنند. در غیر این‌صورت برکنار می‌شوند. اگرچه به باور مدیران و کارشناسان این حوزه وسوسه قدرت و منافع شخصی باعث می‌شود کارشناسان و مدیران به نوعی تبدیل به کارمندان دولت شوند و صرفا مجری طرح‌های دولت باشند. این نوع عملکرد باعث می‌شود که شفاف‌سازی در حوزه فعالیت‌های سازمان تأمین اجتماعی صورت نگیرد. باید توجه داشت که شفافیت و برخورد با فساد یک پروسه و فرایند است و نه یک پروژه کوتاه‌مدت. نگاه پروژه‌ای به بودجه و تمرکز بر روی برخی از اعداد و ارقام، شفافیت‌سازی در پی ندارد. شفاف‌سازی فرایندی را باید از زاویه مالیه عمومی دید. اعداد و ارقام ارائه‌شده توسط برخی نمایندگان در مجلس و همچنین دولت‌ها صرفا یک بازی سیاسی جهت برخورد با گروه‌های مخالف بوده است. دوم اینکه مدیران سازمان تأمین اجتماعی و سیاست‌مدارانی که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم با تأمین اجتماعی در تماس هستند، نیازی به پاسخ‌گویی درباره مسئله بیمه‌شدگان و بازنشستگان ندارند و سوم اینکه کار کارشناسی صورت نمی‌گیرد. به غیر از ایجاد محدودیت برای مدیریت و بدنه سازمان و جلوگیری از ایجاد سروصدا، دولت‌ها با سانسور و امنیتی‌کردن مسائل، سعی در ایجاد سکوت می‌کنند. به‌محض اینکه کوچک‌ترین تظاهراتی در بین بازنشستگان شود، نهادهای امنیتی و انتظامی ورود می‌کنند و اگر مدیری از توصیه‌های آنها سرپیچی کند، با او برخورد می‌شود. وقتی مسئله امنیتی شود، کاری از مدیر میانی برنمی‌آید. چه کاری از دست مدیر میانی برمی‌آید زمانی که دستگاه‌های امنیتی دستور سکوت می‌دهند و به مدیران ابلاغ می‌شود باید طوری رفتار کنند که گویی همه راضی هستند. نتیجه تمامی این رویکردها به‌تعویق‌انداختن پیداکردن راه‌حل برای مشکلات سازمان تأمین اجتماعی است. چالش‌های گوناگونی که با آن درگیر است و هر روز به نسبت قبل بیشتر و بیشتر می‌شود.

‌ عوامل درونی

عوامل درون سازمان تأمین اجتماعی شامل مجموعه‌ای از عوامل مدیریتی و ساختاری است که بر روی عملکرد سازمان تأثیر گذاشته و آن را با چالش جدی روبه‌رو کرده است.

- چالش‌های مدیریتی

بحث مدیریت در سازمان تأمین اجتماعی و چالش‌هایی که این بخش با آن مواجه است هم از منظر یک عامل بیرونی قابل بررسی است که درباره آن صحبت شد و هم به‌عنوان یک چالش درون‌سازمانی مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. در بخش درون‌سازمانی، بحث مدیریت به مسائلی می‌پردازد که حاکی از عدم عملکرد مناسب مدیران سازمان تأمین اجتماعی در سال‌های گذشته بوده است. قدرت مطلق مدیران که آنها را بیشتر تبدیل به قدرت سیاسی کرده است، رویکرد و دیدگاه مدیران به دلیل منابع و اختیاراتی که دارند، رویکرد نوآورانه و همچنین بی‌توجهی به علم اقتصاد و مدیریت، عواملی هستند که بر روی عملکرد مدیران در سازمان تأمین اجتماعی تأثیر گذاشته و این سازمان را با چالش‌های کارکردی مواجه کرده است.

۱- قدرت مطلق باعث شده تمام گروه‌های سیاسی نگاه مشترکی نسبت به فعالیت و عملکرد سازمان تأمین اجتماعی داشته باشند. توان و محدوده اختیارات مدیر سازمان تأمین اجتماعی بسیار زیاد است و همین قدرتمندی و حیطه وسیع اختیارات و امکانات باعث شده که بیشتر تبدیل به یک فرد سیاسی شود تا اجرائی. درنهایت به دلیل داشتن این قدرت همه گروه‌ها و سیاسیون با او ارتباط مستقیم دارند. مدیرعامل یک قدرت آشکار دارد که همان امکاناتی است که در اختیار دارد و همچنین یک قدرت پنهان دارد که بیش از قدرت آشکار او عمل می‌کند؛ به گونه‌ای که حتی یک عضو هیئت‌مدیره هم ممکن است نداند و برآوردی از قدرت او نداشته باشد. برای مثال در 20 سال گذشته یکی از خواسته‌های بدنه سازمان تأمین اجتماعی ایجاد شفافیت و اعلام اسامی اعضای هیئت‌‌مدیره شستا بود.

این امر یک بار در سال 1397 محقق شد و یک دستاورد مهم تلقی شد و بسیاری از آن استقبال کردند. این مسئله نشان‌دهنده قدرت پنهان مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی است. ضمن اینکه ایجاد شفافیت در این موارد در همین حد ماند و جلوتر نرفت. قدرت پنهان مدیرعامل سازمان به حدی است که حتی اعضای هیئت‌مدیره‌ای که این‌ همه در انتشار اسامی آنها تعلل می‌شد هم از ریز اطلاعات خبر ندارند و نمی‌دانند که چه اتفاقاتی در حال روی‌دادن است. عدم شفافیت و عدم پاسخ‌گویی از جمله نتایجی است که این شکل از مدیریت دارد. تصمیمات مشخص نیست و امکان اصلاح وجود ندارد.

۲-رویکرد و نگاه مدیریت دیگر عاملی است که بحث مدیریت را در این سازمان با چالش روبه‌رو کرده است. از دو منظر می‌توان این مسئله را بررسی کرد:

الف- باید در نظر داشت که مدیریت سازمان تأمین اجتماعی از طرف دولت انتخاب می‌شود، مدیرعامل را تعیین می‌کند و مدیر یک مدیر شبه‌دولتی است. در پروسه انتخاب مدیر نگاه شایسته‌سالاری وجود ندارد. مدیر سازمان تأمین اجتماعی به دلیل قدرت مطلقی که دارد باید از بین افرادی انتخاب شود که رابطه خوبی با دولت و مجلس داشته باشد. افرادی گمارده می‌شوند که اغلب ذهنیتی درباره سازمان تأمین اجتماعی ندارند و خودی و همراه با دولت باشند و تابع خواسته آن دولت عمل کنند.

ب- افرادی که انتخاب می‌شوند عموما دغدغه، انگیزه و آینده‌نگری در این حوزه ندارند. یکی از دلایل مهم این مسئله این است که مدیران منابعی در اختیار دارند که سرمایه مورد نیاز آنها را تأمین می‌کند و همین امر موجب می‌شود تا به فکر مدیریت و محاسبه آمار و اطلاعات نباشند. همچنین برنامه‌نداشتن مدیران برای آینده از دیگر نقاط منفی و زیان‌بار برای صندوق‌های تأمین اجتماعی است. این نگاه یک نگاه تاریخی مدیران در ایران نسبت به برنامه‌ریزی و آینده و آینده‌نگری است، اتفاقی که در بیشتر سازمان‌ها و نهادها می‌افتد و فقط امروز را مد نظر قرار می‌دهند و به کار گذراندن حال هستند. به آینده باور ندارند و نمی‌توانند درک کمی و اقتصادی از آینده داشته باشند. البته این نوع نگاه به غیر از اینکه ناشی از نوع نگاه مدیریت در ایران است، ناشی از شرایط اجتماعی و فرهنگی نیز هست. در جامعه ایران ملت در حوزه اقتصاد صرفا سود امروز خود را می‌بینند و نگاهی به آینده ندارند. همین امر سبب می‌شود که مدیران نیز به فکر برنامه‌های کوتاه‌مدت باشند تا مردم اعتراض نکنند. این نوع نگاه سبب می‌شود که برنامه‌های اصلاحی در سازمان تأمین اجتماعی شکل نگیرد و روز به روز سازمان دچار چالش‌ها و بحران‌های جدی‌تری شود.

۳- دیدگاه نوآورانه که یکی از مشکلات اصلی در کل سیستم‌های ایران است و سازمان تأمین اجتماعی نیز از این مسئله مستثنا نیست و آن هم عدم توجه به کار تیمی، تصمیمات تک‌بعدی، ارائه راهکارهایی که به زعم مدیران نوآورانه است اما قبلا آزمون و خطا شده، عدم توجه به تجربه‌های علمی و در کل ردکردن همه تجربیات علمی و عملی و گرایش به تغییرات توسط خود فرد. تصور مدیران بر این است که خودشان با عقل خودشان می‌توانند مجموعه تحت امر را اداره کنند. سعی در نوآوری شخصی دارند. درحالی‌که تمام آنها در دنیا تجربه‌ شده است و دارای پشتوانه و تجربه علمی است و باید به آنها رجوع شود و در درون آن می‌توان نوآوری به خرج داد. ایجاد تغییرات به صورت شخصی و بدون خرد جمعی و بدون پشتوانه علمی خود یک نگاه غیرعلمی است. درحالی‌که مدیریت نوین و جدید، مدیریت با خرد دیگران است.

۴- مدیریت نامناسب منابع و دارایی‌ها: اقتصاد عبارت است از علم تخصیص منابع محدود به مصارف نامحدود. بنابراین وقتی منابع محدود و مصارف نامحدود است، تخصیص پدید می‌آید و اینجا مدیریت بنیان‌گذاری می‌شود. اما وفور منابع، بحث علم مدیریت و اقتصاد را بلاموضوع می‌کند. اتفاقی که برای سازمان تأمین اجتماعی افتاده است. مدیران سازمان تأمین اجتماعی باور به وفور منابع دارند در نتیجه مدیریت و به‌کارگیری علم اقتصاد بلاموضوع می‌شود. در وهله اول منابع و پولی که در اختیار سازمان تأمین اجتماعی است مانع از برنامه‌ریزی و مدیریت سرمایه می‌شود. هر وقت منابع وجود نداشته باشد، دولت‌ها به سمت عقلانیت می‌روند و در پی آن نیز مردم هم به سمت عقلانیت می‌روند. درواقع این شکافی که در حال حاضر وجود دارد، شکاف منابع است. منابع خدادادی و ثروت بادآورده که اجازه عقلانیت و فکرکردن را به مدیران نمی‌دهد. نتیجه این مسئله عدم نیاز به مدیریت و استراتژی و برنامه است. مدیریت نامناسب منابع و دارایی‌های سازمان، باعث شده که حساسیت لازم نسبت به حفظ و افزایش دارایی‌های سازمان تأمین اجتماعی به عنوان دارایی‌های بین‌نسلی، وجود نداشته باشد و یا اینکه در بهترین حالت دارای نواقص و ناکارآمدی‌هایی باشد. همچنین عدم توجه به ساختار اقتصادی یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر روی عملکرد سازمان تأمین اجتماعی است. عدم محاسبه دقیق دریافتی‌ها و پرداختی‌ها در سازمان، تأمین اجتماعی را با مشکل مهمی روبه‌رو کرده است. این سازمان، اکنون سقف پرداختی‌اش 126 سال است، اما سقف دریافتی‌اش شش سال است. همچنین به دلیل عدم آگاهی از ساختار اقتصادی و بیمه‌ای این نکته را باید گفت که ساختار حق بیمه در کشورهایی که امکان سرمایه‌گذاری بلندمدت وجود داشته باشد، امکان‌پذیر است و این در حالی است که این امکان در ایران وجود ندارد.

- چالش‌های ساختاری

چالش‌های ساختاری به عنوان آخرین عامل ایجاد چالش‌های کارکردی سازمان تأمین اجتماعی به چند دلیل رخ می‌دهد که در نهایت باعث کارکرد بد و ضعیف این سازمان طی سال‌های گذشته شده است:

۱- بدنه ضعیف و سفارشی: حضور غیرتخصصی‌ها در سازمان از نهادهای دولتی یکی از مهم‌ترین چالش‌های درون‌سازمانی تأمین اجتماعی است. اگر افرادی که وارد سازمان می‌شدند در جایگاه‌های تخصصی خود قرار می‌گرفتند به دلیل اینکه پیش‌تر کارهای اجرائی کرده‌اند، ظرفیت فنی و تخصصی دارند و به یک مجموعه اقتصادی آمده و در جای دقیق مرتبط با تجربه و تخصص خودش هستند، می‌توانستند به روند کاری سازمان بسیار کمک کنند. اما در واقعیت چنین چیزی رخ نمی‌دهد. هر کسی با هر مدرکی یک جایی در سازمان پیدا می‌کند. این مورد آسیب‌های جدی را متوجه سازمان می‌کند. یکی از مسائل اصلی درون‌سازمانی این است که سازمان تأمین اجتماعی یک سازمان حرفه‌ای و تخصصی است و افراد باید با توجه به توانایی‌های حرفه‌ای و تخصصی که خاص سازمان است وارد کار شوند و منحصر‌به‌فرد باشند.

۲-- روابط غیررسمی و پنهان: سازمان تأمین اجتماعی یک سازمان بسته است و نیاز است که افراد در آن به صورت تخصصی انتخاب شوند. البته این ویژگی هم نکات مثبت دارد و هم منفی. نکته منفی این است که سازمان، یک سازمان کاملا بسته محسوب می‌شود. سازمانی که فرایندها و کارهایی که انجام می‌دهد اختصاصی خودش است و کاملا بسته است، نمی‌شود نیروها را راحت جابه‌جا کرد و نیرو از بیرون آورد و برد. این ویژگی سازمان است. فرد باید از صفر شروع کرده پله پله مراحل را طی کند و در حد رئیس شعبه بازنشسته شود و برود. سلسله مراتب باید طی شود زیرا نیروها کاملا خبره و تخصصی‌اند، این ویژگی باعث شده که سازمان بسته باشد و این بسته‌بودن تعارضات درون‌سازمانی را بین گروه‌های مختلف غیررسمی سازمان ایجاد کرده است. سازمان‌های غیررسمی داخل مجموعه، فعال هستند و به شدت با هم تعارض دارند و همدیگر را تخریب می‌کنند.

اگر گروه و فردی صاحب نفوذ باشند که ارتباطاتشان بیشتر است. مدیری که از بیرون آمده است و با سازمان هیچ مراوده‌ای نداشته و می‌خواهد برنامه‌ریزی کند و از نیروی خود سازمان، بهترین‌ها را انتخاب کند. شروع به مطالعه و بررسی افراد و نظرخواهی درباره میزان سواد، دانش و تجارب افراد می‌کند. لیستی تهیه کرده و با کسانی که در لایه‌های بالایی محسوب می‌شدند و فعال بودند و کار می‌کردند، شروع به مشورت درباره فرد مورد نظر می‌کند. تأییدیه را از آنها می‌گیرد و سپس از فرد دیگری نظرخواهی می‌کند که نظر او با فرد قبلی بسیار متفاوت است. هر دوی آن افراد در سطح بالایی هستند اما نظرات مغایر آنها مدیریت را با مشکل روبه‌رو می‌کند و اختلال را در تصمیم‌گیری ایجاد می‌کند. تعارضات درون‌سازمانی در تأمین اجتماعی روند کارها را به شدت کند کرده و روابط درون‌سازمانی و پنهانی، اختلال زیادی را در کارها ایجاد می‌کند.

۳- سیاست‌‌زدگی: سازمان پس از انقلاب رویکرد کاملا سیاسی داشته و در برخی برهه‌ها عمق و گستره سیاست‌زدگی سازمان بسیار زیاد شده است. نگاهی به اسامی مدیرعامل‌های سازمان پس از انقلاب به‌خوبی نشان می‌دهد که این موقعیت و پست، بیش از هر چیز، سیاسی است. افرادی که به عنوان مدیرعامل انتخاب شده‌اند ارتباطات قوی سیاسی با مقامات و گروه‌های سیاسی حاکم داشته‌اند.

۴-شفاف‌نبودن قوانین و تصمیمات غیرعلنی بخش‌نامه‌های صادره، زمینه دورزدن و سوءاستفاده را فراهم می‌آورد.

‌ نتیجه‌گیری

نگاه مقامات سیاسی، اقتصادی و تصمیم‌گیر جمهوری اسلامی در مواجهه با صندوق‌های حمایتی و مشخصا سازمان تأمین اجتماعی، یک نگاه برآمده از باقی ساختار اقتصاد سیاسی آن است. منبع و محل مالی بزرگ و قابل‌اتکایی که می‌توان با استفاده از آن بحران‌های ناشی از سوءمدیریت و ناکارآمدی و همچنین هزینه طرح‌های بلندپروازانه سیاسی، اقتصادی و پوپولیستی را تأمین کرد. همانند همان نوع نگاهی که به منبع ظاهرا پایان‌ناپذیر نفت دارند. در سال‌های اخیر مشکل از زمانی آغاز شد که دیگر تکیه‌ بر منابع سازمان تأمین اجتماعی امکان نداشته است. در این شرایط شاید زمینه‌ای برای توجه به نگاه‌های کارشناسی و تصمیم‌گیری‌هایی مبتنی بر حفظ منافع سازمان تأمین اجتماعی، فراهم‌ شده باشد. هرچند به نظر می‌رسد هنوز برای سیاست‌مداران به‌خوبی روشن نشده که عمق و عظمت مشکلات ناشی از بحران پیش‌رو صندوق‌های تأمین اجتماعی و دیگر صندوق‌های حمایتی به چه میزان است.  مال‌خودسازی منابع عمومی و توزیع رانت‌های نهفته در این فرایند به همراه عدم شفافیت و ملزم‌ندانستن خود به پاسخ‌گویی مهم‌ترین معضلات این نوع نگاه است که کنارزدن پرده‌های چندلایه این نمایش بسیار پرهزینه، زمان‌بر و دشوار می‌نماید.

‌ راهکارهای بلندمدت

ضعف نهادهای حامی ذی‌نفعان واقعی سازمان تأمین اجتماعی- بیمه‌پردازان و بازنشستگان و خانواده‌های آنها- موجب شده که در چانه‌زنی‌های لابی قدرت هیچ نماینده‌ای نداشته باشند. تقویت اتحادیه‌های کارگری، گسترش نهادهای مستقل مدنی و شفافیت‌سازی در روندهای مدیریتی و تصمیم‌سازی اقدامات بلندمدتی است که می‌تواند مانع از گسترش روزافزون بحران صندوق‌های حمایتی و مشخصا سازمان تأمین اجتماعی باشد.

‌ راهکارهای میان‌مدت و کوتاه‌مدت

اما در حوزه‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت، سیاست‌زدایی از سازمان، شفافیت در بودجه و ساختارهای درونی و روابط بین مدیران و بدنه، افزایش دانش و بهبود دیدگاه نمایندگان مجلس و احزاب و دیگر مراکز تصمیم‌سازی، به نفع صندوق‌های حمایتی و سازمان تأمین اجتماعی، کاهش قدرت مدیرعامل سازمان و جلوگیری از تمرکز توزیع قدرت و رانت، به‌ وسیله مدیرعامل، جلوگیری از گذاشتن بار مالی جدید بر سازمان بدون اینکه منابع آن مشخص باشد، می‌تواند تا حدودی راهگشا باشد.

    

متن اصلی گفت‌وگوها در روزنامه موجود است و در صورت لزوم منتشر خواهد شد.