به مناسبت تجدیدچاپ «شکست» امیل زولا با ترجمه فرهاد غبرایی
زولا و روایت کمون پاریس
امیل زولا ازجمله نویسندگان قرن نوزدهم بود که حضوری مستمر در وقایع و رخدادهای سیاسی دورانش داشت و در آثار پرتعدادش، تصویری از سرمایهداری نوپا را به دست داده است. زولا نویسندهای چپگرا و سوسیالیست بود و علاوه بر این، مبارزی پیگیر هم بود و این وجه از چهره او به اندازه نویسندگیاش حائز اهمیت است. لوکاچ حتی معتقد است مبارزه پیگیرانه زولا در راه آرمانهایش، ماندگارتر از بسیاری از آثارش خواهد بود. بااینحال، برخی رمانهای زولا مثل «ژرمینال»، «شکست»، «زمین» و «پول و زندگی» آثاری قابلتوجه و حائز اهمیتاند.
پیام حیدرقزوینی
امیل زولا ازجمله نویسندگان قرن نوزدهم بود که حضوری مستمر در وقایع و رخدادهای سیاسی دورانش داشت و در آثار پرتعدادش، تصویری از سرمایهداری نوپا را به دست داده است. زولا نویسندهای چپگرا و سوسیالیست بود و علاوه بر این، مبارزی پیگیر هم بود و این وجه از چهره او به اندازه نویسندگیاش حائز اهمیت است. لوکاچ حتی معتقد است مبارزه پیگیرانه زولا در راه آرمانهایش، ماندگارتر از بسیاری از آثارش خواهد بود. بااینحال، برخی رمانهای زولا مثل «ژرمینال»، «شکست»، «زمین» و «پول و زندگی» آثاری قابلتوجه و حائز اهمیتاند.
«شکست» که اولین بار در فروردین 1360 با ترجمه فرهاد غبرایی به فارسی منتشر شد، دومین رمان از مجموعه رمانهای روگن-ماکار بود که در ایران به چاپ میرسید. پیش از آن، «ژرمینال» ترجمه و چاپ شده بود. زولا در سلسله رمانهای روگن-ماکار که تاریخ موروثی و اجتماعی یک خانواده در دوران امپراتوری دوم نامیده شده، تصویری جزئینگرانه از یک دوران پرتلاطم به دست داده است. «شکست» نوزدهمین رمان این مجموعه بهشمار میرود و تنها اثر زولاست که به تمامی در بستری تاریخی روایت شده است.
«شکست» امیل زولا داستانی است که در پسزمینه جنگ 1875 فرانسه و پروس، شکست سدان، فروپاشی امپراتوری دوم و در نهایت برقراری و شکست کمون پاریس شکل گرفته است. «شکست» در دورانی منتشر شد که هنوز خاطره تمام این وقایع در یادها بود و بسیاری از کسانی که مستقیم در این حوادث و رخدادها حضور داشتند، زنده بودند. توصیفات رمان از وقایع جنگ و روزهای تشکیل کمون و نیز شکست آن بسیار خواندنی است: «روز هجدهم مارس، چه روز غریبی بود! و چه تأثیر شگفتی بر موریس گذاشت! بعدها نمیتواست دقیقا به خاطر بیاورد که چه چیزی گفته و چه کار کرده است. تنها به یاد داشت که خشمگین از غافلگیری نظامی که پس از سپیدهدم با دستیابی به توپهای مونمارتر برای خلع سلاح پاریس صورت گرفته بود، دوان دوان میرفته است. آشکار بود که تییر از دو روز پیش، پیش از رسیدن از بردو در این اندیشه بود که ضرب شستی نشان دهد تا مجلس بتواند بدون واهمه سلطنت را در ورسای اعلام کند. و بعد به خاطر میآورد که در مونمارتر، حدود ساعت نه صبح، با افسانههای پیروزی در آتش هیجان میسوخت؛ ورود پنهانی قوای ورسای، دیر رسیدن اسبهای توپکش که به گاردهای ملی فرصت مسلحشدن میداد، سربازانی که شهامت تیراندازی به زنها و کودکان را در خود نمیدیدند و تفنگها را وارونه به دوش میانداختند و با مردم شهر از در دوستی درمیآمدند. پس از آن به یاد میآورد که در پاریس میرود، از ظهر پی برده بود که شهر بدون نبرد در اختیار کمون قرار گرفته است... . او ژنرالهای سدان را به خاطر داشت، همگی تنپرور و بیلیاقت!». در روایت زولا در رمان «شکست» میبینیم که کمون پاریس چگونه بالید و مردم چگونه حکومت خودشان را تشکیل دادند. کمون پاریس، قیامی بود که «حتی سنگفرش خیابان هم خواستار آن بودند، قیامی که رشد کرد و ناگهان با پیروزی و برتری غیرمنتظره در ساعت ده شب در اختیار اعضای کمیته مرکزی قرار داد، بیآنکه انتظار چنین چیزی را داشته باشند».
آنچه درباره روایت زولا در رمان «شکست» شایان توجه است، این است که او در روزهای ابتدایی تشکیل کمون در پاریس بود و خود شاهد مستقیم آن روزها بود. زولا حوادث مختلفی که را ارتش پشت سر گذاشت تا کمون تشکیل شود، دنبال کرده و سیر وقایع را از زبان آدمهای مختلف رمان بیان کرده است.
زولا هم راوی آرمانهای والای کمون پاریس بود و هم خود در بسیاری از وقایع مهم دورانش حضور داشت. لوکاچ در کتاب «جامعهشناسی رمان» که با ترجمه زندهیاد محمدجعفر پوینده به فارسی منتشر شده، سرنوشت زولا را حلقهای از سلسلهزنجیر طولانی تراژدیهای هنرمندان در قرن نوزدهم میداند: «زولا از تبار شخصیتهای مهمی است که هم از نظر خصوصیات انسانی، هم بر اساس استعدادشان به انجام کارهای بزرگ فراخوانده شده بودند، اما اوضاع نامناسب سرمایهداری، مانع یا مزاحم تحقق رسالت آنان در آفرینش یک هنر به راستی رئالیستی شد». لوکاچ معتقد است این تراژدی بهخصوص در آفرینش ادبی نمایانتر است؛ چراکه شراراتها و خباثتهای سرمایهداری توان درهمشکستن زولا را بهعنوان یک انسان نداشت و او صادقانه و بیپروا و سازشناپذیر راه خود را ادامه میداد: «در دوران جوانی برای اعتلای ادبیات و هنر جدید (مانه و امپرسیونیسم) شجاعانه پیکار کرد. و هنگامی که بعدها ضرورت پیکار با توطئه ارتجاعی و مشترک کشیشان و فرماندهان نظامی و همدستانشان مطرح شد، او پیشتاز مبارزه بود. نه تهدیدهای مقامات مبنی بر دستگیری او، نه زوزههای خشم مطبوعات واپسگرا و نه تودههای سرگشته عوامفریبی، هیچیک نتوانستند همت و اراده او را سست کنند».
همانطور که اشاره شد، رمان «شکست» نوزدهمین رمان مجموعه روگن-ماکار است. زولا این سلسله رمانها را در سال ۱۸۹۳ پس از بیستوپنج سال کارکردن به پایان رساند. «پول و زندگی» هجدهمین رمان این مجموعه و از کتابهای قابل توجه زولا است که این نیز چند سال پیش با ترجمه اکبر معصومبیگی به فارسی منتشر شد. زولا در «پول و زندگی» به توصیف محافل سفتهبازان، سوداگران و بورسبازان پاریس پرداخته است. قهرمان داستان، آریستید ساکار، سوداگر و بنده پول است و همه چیز برایش در پول خلاصه میشود. ساکار ورشکسته است و در این شرایط در پی تأسیس بانکی است که بعدتر انیورسال نام میگیرد و قرار است پشتوانه مالی برای استثمار گسترده خاورمیانه فراهم کند. مترجم رمان در بخشی از مقدمهاش با اشاره به این موضوع نوشته: «محور اصلی نگاه زولا در این اثر نقش ویرانگر، هولآور و بیگانهکننده پول در روابط انسانی در سرمایهداری معاصر است. بسیاری کسان از دژوآی دربانِ روزنامه گرفته تا ژانتروی ادیب و استاد پیشین دانشگاه و نجیبزادگانی مانند اعضای خاندان مفخم بوویلیه، بارونس ساندورف، مارکی دوبوئن و نیز مقاماتی مانند اوره وکیل مجلس به تبی یگانه گرفتار میآیند: تب پول و کسب سود بیشتر. ساکار از این تب و جنون همگانی سود میجوید، زمینه را برای ارضای جاهطلبیهای خود هموار میبیند و به همه آنان اطمینان میدهد که میل به ثروتاندوزی و کسب سود یگانه انگیزه راستین ادامه زندگی است». ساکار در آغاز در پیشبرد ایدهاش برای تأسیس بانک با موفقیتهایی روبهرو میشود، اما پس از مدتی مسائلی پیش میآید که روند ماجرا را بهگونهای دیگر پیش میبرد. امیل زولا این رمان را بهواسطه ضرورت دورانش و در مواجهه با نظام سرمایهداری نوشت و در روایت رمانش با نگاهی تیزبینانه به مسائل معاصر عصرش پرداخت. او در این رمان که ماجراهایش در جهان پرآشوب بورس پاریس میگذرد، بیش از هر چیز به نقش پول در جهان سرمایهداری و سلطه آن بر روابط و مناسبات انسانی توجه کرده است. نکته درخور توجه اینکه زولا برای نوشتن «پول و زندگی» آثاری از مارکس را بازخوانی کرده بود و در روایت اثرش برخی از نظرات مارکس مثل نظریه ارزش و نظریه ازخودبیگانگی دیده میشوند. زولا به میانجی تصویرکردن بورس پاریس در قرن نوزدهم، نگاهی به آینده سرمایهداری هم داشته و از این نظر این رمان هنوز هم امروزی به نظر میرسد. او با نشاندادن روابط پولی و مالی در نظام سرمایهداری، تجسمی عینی به پول بخشیده و نشان داده که پول چطور بر سرنوشت انسانها حاکم میشود و «زندگی بردهوار» پدید میآورد. در بخشی از رمان، زولا توصیفی درخشان از ساختمان بورس به دست داده و در آنجا آدمها را به شکل حیوانهایی انساننما به تصویر کشیده که انگار مانند مورچههایی بیاختیار در پلههای ساختمان بورس در هم میلولند: «ساکار درواقع هرگز بورس را از چنین منظر غریبی، از چشمانداز هوایی، با چهار شیروانی شیبدار و رویینِ بام آن که گسترشی فوقالعاده یافته بود و با جنگلی از لولهها و تنبوشهها سیخسیخشده بودند، ندیده بود. میلهای برقگیر مانند نیزههای کوهپیکری که آسمان را تهدید کنند، راست برخاسته بودند. و خود عمارت جز مکعبی از سنگ نبود که با ستونهایی در فواصل معین رگهدار شده بود. مکعبی برهنه و زشت با تهرنگ خاکستری چرکین که پرچمی ژنده و پاره بر بالای آن در اهتزاز بود. اما بیش از هر چیز دیگر پلهها و ستونبندها او را به تعجب انداخت: پلههایی پوشیده از مورچههای سیاه، ازدحامی از مورچههای در حال غلیان، همه نگران و بیتاب، در حالتی از جنبش و هیاهوی شگفتآور که از چنین ارتفاعی نمیشد از آن سر درآورد و احساسی از ترحم برمیانگیخت». زولا با تشبیه توده انسانها به مورچه، نشان میدهد آدمهایی که در ساختمان بورس در رفتوآمدند، تحت سلطه نیرویی بیگانه با خود هستند. غالب آدمهای رمان «پول و زندگی» از پولی که به دست میآورند، لذتی نمیبرند و تنها کیفیت موجود در زندگی آنها افزایش کمی پول یا به عبارتی انباشت سرمایه است. پول بهجای آنکه آدمها را به سمت خوشبختی ببرد، به چیزی بیگانه تبدیل شده که هرکجا که بخواهد آدمها را با خود میکشاند. ساکار بر موج کسب سود بیشتر سوار است و سود بیشتر را تنها انگیزه حقیقی زندگی میداند. «پول و زندگی» را میتوان مهمترین رمان ضدسرمایه قرن نوزدهم دانست که در آن به روابط پولی و مالی پیچیده سرمایه مالی توجه شده است.