انحلال؛ یک پیشنهاد سازنده
نگاهی به تاریخ امور صنفی در حوزه روانشناسی ایران نشان میدهد که قبل از انقلاب عدهای از روانشناسان بر آن شدند که انجمن روانشناسی تأسیس کنند؛ اما با اختلافهایی که بینشان به وجود آمد، شاکله انجمن از هم پاشید. بعد از انقلاب هم چندین بار تلاش بر این شد تا انجمنهایی در این زمینه شکل بگیرد؛ اما این تلاشها نافرجام ماند و به نتیجه نرسید.
احمدرضا فتوت - عضو سابق سازمان نظام روانشناسی
نگاهی به تاریخ امور صنفی در حوزه روانشناسی ایران نشان میدهد که قبل از انقلاب عدهای از روانشناسان بر آن شدند که انجمن روانشناسی تأسیس کنند؛ اما با اختلافهایی که بینشان به وجود آمد، شاکله انجمن از هم پاشید. بعد از انقلاب هم چندین بار تلاش بر این شد تا انجمنهایی در این زمینه شکل بگیرد؛ اما این تلاشها نافرجام ماند و به نتیجه نرسید. با این حال این تلاشها در هیچ زمانی متوقف نشد تا اینکه سال ۱۳۷۴ با محوریت پروفسور شاملو انجمن روانشناسی ایران شکل گرفت. از همان ابتدا جناب شاملو در جلسات مختلف به این موضوع تأکید داشتند که در مجموعه روانشناسی هم مانند پزشکی که نظام پزشکی دارد، باید نظام روانشناسی ایجاد شود؛ اما آنچه استاد در نظر داشتند، با آنچه امروز وجود دارد، بسیار متفاوت است که میگویند: «میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است». سازمانی که در نگاه جناب شاملو وجود داشت، تعارف و هدف غایی آن ریشه در سامان امور داشت و یکی از اهداف این بود که در چنین ساختاری بتوان به ارتقای روانشناسی در کشور کمک کرد. در دو دهه گذشته و حتی در این دوره اخیر، قرار بر این بود که با رویکرد متعالی «چرخش نخبگان» در جامعه روانشناسی، انتخاباتی انجام شود و منتخبان مطابق قواعد و نظامات قانونی کشور امور صنفی مشاوران روانشناسی را سامان دهند. با این حال از رخدادها و حوادثی که در این مدت رقم خورده، چنین به نظر میرسد که این هدف عقیم مانده و با احتمال بسیار بالا اگر نظرخواهی از اعضای محترم این سازمان صورت گیرد، دوری از هدف سازمان در نگاه آنها نیز تأیید شود. نگاه به انتخابات اخیر و حضور رده خاصی از نامزدها این ابهام را در ذهن مینشاند که نکند با هدفی خاص، عدهای محدود و معدود از نامزدها تعیین صلاحیت شده باشند تا جهت شورایی که انتخاب شده، جهتی خاص و مشخص باشد. یکی از ارکان تقویت چنین ابهامی بررسی نامزدهای تأیید صلاحیت شده است، حتی بررسی منتخبان شورای مرکزی سازمان در چهار دوره اول نیز وجه مشترک زیادی را در بین حاضران در این چهار دوره شوراها نشان میدهد. اینکه نمونهای مانند سازمان نظام روانشناسی با تعریف خاص خود گاه دچار ابهام در کارکرد میشود، در جای خود قابل بحث است؛ اما از اخبار منتشرشده در امور صنفی و تشکلهای حاضر هم چنین برمیآید که مشکل گویا در کشور ما ریشهای عمیق دارد. به نظر میرسد در فضای فرهنگی غالب در جامعه ما، نظامهای صنفی کارکردهای لازم را ندارند. با نگاه کلی به این نظامها و تشکلها میتوان چنین برداشت کرد که عموما نظامهای صنفی یا انجمنهای صنفی گامی در مسیر منافع متولیان برداشته است (صرفا نفع مادی مدنظر نیست) و نوعی از احساس مالکیت بر مسند این نظامها و انجمنهای صنفی شکل گرفته است. روند حرکت این نظامات هم حتی اگر چنان نباشد، چنین به ذهن متبادر میکند که هیچ نفع حداقلی برای اعضای این نظامها و انجمنها وجود نداشته و ندارد. آنطور که از ظواهر برمیآید، نگاه به اعضای انجمنها، صرفا بهعنوان یک قلک است؛ قلکی که به نحوی با اخذ حق عضویت، پر شود؛ اما بر مسند این انجمنها و سازمانها که نظاره کنید، همیشه عده خاص و محدود دیده میشوند. نظام روانشناسی هم مستثنا نیست و چنین روندی در آن دستکم از نگاه این قلم دیده میشود.
یکی از موضوعات دیگر که در نظامات صنفی بهعنوان مسئله مطرح میشود، شفافیت مالی است. آنچه در این سالها مشاهده کردهایم، در نظامات مختلف قابل محاسبه است. بهعنوان نمونه در سالهای اخیر سازمان نظام روانشناسی، تعداد زیادی عضو گرفته است که هرکدام از آنها سالانه حق عضویت میدهند و با محاسبه سرانگشتی این حق عضویت بیش از ۱۰ میلیارد تومان خواهد بود؛ اما مهمترین سؤال این است که این بودجه در چه جهتی هزینه شده است و آیا صرف آنها در راستای رشد و ارتقای روانشناسان بوده یا خیر؟ سؤال مهمتر این است که فایده سازمانی مانند سازمان نظام روانشناسی در این دو دهه برای جامعه روانشناسی ایران چه بوده است؟
ما براساس آمارها، بیش از ۱۵۰ هزار فارغالتحصیل کارشناسی ارشد و دکترای روانشناسی و مشاوره در ایران داریم. از این تعداد طبق آخرین آمارها، ۵۰ هزار نفر عضو سازمان نظام روانشناسی ایران هستند تا سال گذشته از این تعداد، فقط به حدود هشت هزار نفر پروانه اعطا شده است. مطابق اخباری که در میان اعضا زمزمه میشود، مصاحبههای انجامشده، دارای سو و جهت است و این اجازه داده میشود که بهراحتی افراد در آن رد شوند. این ردشدن البته هزینهبردار است و ردشدگان باید در مصاحبه بعدی، هزینهای به سازمان بپردازند. اینها همه ابهامات در این سازمان است.
ازاینرو با توجه به تجربه بیش از ۲۰ سال که از تأسیس سازمان نظام روانشناسی اندوختهایم و دیگر نظامهای صنفی را هم دیدهایم، حتی به قطعیت میتوان گفت انجمنهای صنفی، کارکرد مثبتی برای جامعه هدف خود نداشته و پس از این هم نخواهد داشت. ازاینرو به نظر صاحب این قلم، تنها لطفی که دولت میتواند در حق اعضای این نهادها انجام دهد، این است که بساط این نظامات را برچیند. نظاماتی که نهتنها باری از دوش اعضای خود برنمیدارند؛ بلکه خود باری بر دوش آنها هستند. دراینمیان بهجد اعتقاد دارم که وجود سازمان نظام روانشناسی درحالحاضر ترمز جامعه روانشناسان است. ما در ساختار آموزشی خیل عظیمی از فارغالتحصیلان را وارد بازار کار کردهایم و پروانه کار آنها را در دست کسانی قرار دادهایم که اساسا نگاهشان این است که وقتی ما وارد شدیم، بعد میتوانید درِ ورودی را ببندید. این نگاه، فوقالعاده برای جامعه فعلی خطرناک است. مجلس شورای اسلامی قانون تسهیل کسبوکارها را تصویب کرده و حالا یکی از موانع بر سر این موضوع سازمان نظام روانشناسی است. اینکه استدلال آنها چیست، جای خود اما مانع است. این اعتقاد وجود دارد که باید اعطای پروانه از سازمان نظام روانشناسی گرفته شود و به شورایی تحت نظر وزارتخانههای علوم یا وزارت کار داده شود؛ زیرا اعطای پروانه به روانشناسان در دنیا هم در دست حاکمیت است. اگر این اتفاق رقم بخورد، به نظر میرسد امور صنفی هم در نظام روانشناسی، سامان بیشتری پیدا خواهد کرد.
به هر روی تا آنجا که تجربه صاحب این قلم یادآوری میکند، بعضی از انجمنهای صنفی در کشور ما مفسده دارد و افرادی که در این نظامات در دورههای مختلف بر مسند تکیه زدهاند، انحصار و احساس مالکیت محفلی را در آنها رواج دادهاند. این درد با انحلال این ساختارها و سامان دوباره آنها شاید درمان شود.