استراتژیهای فرهنگ بصری خاورمیانه در سالهای اخیر
فرهنگ بصری یا فرهنگ دیداری، بخشی از فرهنگ است که از طریق هر نوع تصویر ارائه میشود. فرهنگ بصری، بهعنوان زیرشاخهای از مطالعات فرهنگی، به بررسی روشهای خلق، استفاده و تفسیر تصاویر در جوامع مختلف میپردازد. فرهنگ دیداری، فقط مطالعه هنرهای تجسمی نیست بلکه مطالعه همه روابط، فضا، علائم، نمادها و رسانههایی است که قابل شناسایی هستند.
رزا متینفر
فرهنگ بصری یا فرهنگ دیداری، بخشی از فرهنگ است که از طریق هر نوع تصویر ارائه میشود. فرهنگ بصری، بهعنوان زیرشاخهای از مطالعات فرهنگی، به بررسی روشهای خلق، استفاده و تفسیر تصاویر در جوامع مختلف میپردازد. فرهنگ دیداری، فقط مطالعه هنرهای تجسمی نیست بلکه مطالعه همه روابط، فضا، علائم، نمادها و رسانههایی است که قابل شناسایی هستند. فرهنگ دیداری، نقش تصاویر را در شکلدهی به هویت، ارزشها، باورها و روابط قدرت در فرهنگ مورد نظر، مورد بررسی قرار میدهد و نهتنها موجب تقویت بینش و درک چالشهای جهان معاصر شده بلکه ما را از وضعیت، مسائل و راهحلها آگاه میکند. مطالعه فرهنگ بصری بهخصوص در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چراکه بدنه فرهنگ و هنر این منطقه آغشته به مسائل اجتماعی، سیاسی و انسانی است که هرکدام به ژرفای تاریخ این منطقه هستند و میتوان گفت مقولاتی مانند نفت، تئوکراسی، جنگ و استعمار از بدنه
فرهنگی-هنری این منطقه قابل تفکیک نیستند. از اینرو مطالعه فرهنگ دیداری نهفقط دریچه درک فضا و دنیای هنری را به روی ما میگشاید، بلکه مسیر فهم مهمترین موضوعات و رخدادهای جهان معاصر در این منطقه را هموار میکند.
در سالهای اخیر چهره فرهنگ بصری منطقه خاورمیانه در پی دگرگونیهای اجتماعی-سیاسی بهکلی نوسازی شده است. معادلات قدرت-ثروت، اولویتها و استراتژیها تغییر یافته و صحنه فرهنگی نوینی را ایجاد کرده است. کشورهای امارات، عربستان سعودی، قطر، عمان حتی مصر و ایران در حال تجربه این دگرگونیها هستند. با اینکه اقدامات، راهبردها و استراتژیهای کشورهای مختلف در ایجاد این تغییرات متفاوت است، اما دلایل و اهداف تا حد زیادی مشابه هستند. افزایش توسعه و بیان اجتماعی، تقویت گردشگری و درآمدزایی، ارتقای آموزش خلاقیت، نمایش هویت و غرور ملی در دوران پسااستعمار و از همه مهمتر بهبود وجهه جهانی در راستای افزایش قدرت نرم و تسلط فرهنگی ازجمله این عوامل هستند. قدرت نرم و تسلط فرهنگی رویکردی است که بسیاری از کشورهای آسیای شرقی (خاور دور) قبل از خاورمیانه اتخاذ کردهاند. چین و سنگاپور که تمرکز خود را بر هنرهای تجسمی معطوف کردند و با حمایت از رویدادها، احداث مراکز
فرهنگی-هنری و ارتقای بازار هنر توانستند اعتبار خوبی در این حوزه کسب کنند. کره جنوبی اما رویکرد فرهنگی چندجانبهتری را برگزید و در کنار هنرهای گالری و موزهمحور، در تقلید از آمریکا بر تولید محصولات فرهنگی عامتر مانند سینما و موسیقی پاپ هم مسلط شد و توانست پیشرفتهای چشمگیری در این حوزههای هنری داشته باشد. در کنار کمیت، بر نیاز بازار و جوامع پیشرفته و نسل جوان متمرکز شد و در برخی زمینهها موفق به ارتقای کیفیت هم شد. دستاورد این سیاست فرهنگی-هنری، فقط اقتصادی نیست بلکه سیاسی-فرهنگی است؛ در سالهای اخیر درک عموم مردم از کشور کره بسیار متفاوت و مثبت شده و میزان تقاضا برای مهاجرت به این کشور افزایش درخور توجهی داشته است. فرصتها و میزان سرمایهگذاریهای فرهنگی-هنری با رشد چشمگیر همراه بوده و اعتبار کره را بهعنوان کانون فرهنگی-هنری و کشوری پیشرفته تحت تأثیر قرار داده است. کره جنوبی موفق شده از طریق مدیریت درست و سرمایهگذاری در بخش فرهنگ و هنر به پیشرفتی قابلتوجه دست یابد و قدرت نرم و نفوذ استراتژیک خود را گسترش دهد. حالا کشورهای خاورمیانه قدم در مسیری کموبیش یکسان نهادهاند و با انواع برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت در حال ایجاد تغییرات بنیادین در عرصه فرهنگ و هنر هستند.
عوامل متعددی در ایجاد این تحولات تأثیرگذار بودهاند؛ جایگزینیها در افراد حکومتی، اعمال سیاستهای میانهرو و معتدل، تعاملات گسترده با کشورهای غربی، جذب سرمایههای کلان اقتصادی، واردات نیروی کار متخصص و در نهایت افزایش اعتبار جهانی در بسیاری از حوزهها بهخصوص در حوزه فرهنگ. دراینبین کشورهای امارات، قطر، عربستان سعودی و عمان از سهم فرهنگی بیشتری برخوردار بودند و به حوزههای فرهنگی بیشتری ورود کردند.
امارات به لطف چشمانداز استراتژیک، رشد اقتصادی، تنوع انسانی و سیاستگذاریهای فرهنگی خود بهعنوان قطب جهانی هنر و فرهنگ در خاورمیانه ظاهر شد و سرمایهگذاری زیادی در ساخت و حمایت از موزهها، گالریها و مؤسسات فرهنگی در سطح جهانی مانند لوور ابوظبی، بنیاد هنر شارجه و منطقه طراحی دوبی انجام داد. امارات همچنین میزبان و مسئول سازماندهی رویدادهای هنری مهمی مانند هنر دوبی، دوسالانه شارجه و نمایشگاه هنر ابوظبی بوده است. امارات توانسته فرهنگ بصری پرجنبوجوش و پویایی را پرورش بدهد و مسئله شایان توجه این است که در ابتدای مسیر توسعه فرهنگی، امارات نهتنها بسترهای لازم مانند مکانهای فرهنگی-هنری کافی نداشت بلکه هنرمندان، کیوریتورها و دلالهای هنری بومی قابلتوجهی هم نداشت و بیشتر حراجیها یا گالریها آثار هنرمندان غیربومی و غیرملی را ارائه میکردند. اما به مرور و در طول چند سال گذشته امارات موفق به پرورش هنرمندان و رشد سطح کیفی آثار خود شده است (گرچه هنوز هم کیفیت و کمیت آثار هنری در امارات نیازمند هدایت و ارتقا توسط نیروهای خارجی است). آرت دوبی، مفصلترین نمایشگاه هنری منطقه، بزرگترین و بینالمللیترین نسخه خود را در سال 2023 داشته است و افراد VIP و کلکسیونرهای سراسر جهان را جذب میکند. به گزارش Art Tactic، کل فروش حراج آثار هنری خاورمیانه در دوبی در سال 2023 به حدود 36.8 میلیون دلار رسیده است که 6.4 درصد نسبت به سال 2022 افزایش داشته است. طبق این گزارش، بازار هنر دوبی با توجه به علاقه فزاینده به هنر آفریقایی، آسیای جنوبی و ایرانی، متنوعتر و بالغتر شده است. انواع هنری هم که در حراجیها و گالریهای هنری دوبی ارائه میشوند بهشدت تحت تأثیر هنر ایران، آفریقا و هند هستند که از سطح، کیفیت و پیشینه هنری بهتری برخوردارند. حتی در بعضی از مؤسسات آموزش هنری دوبی، از آثار هنرمندان این مناطق با اهداف آموزشی، مشق و کپیبرداری میشود؛ بهطوریکه در بازدید از مراکز هنری دوبی میتوان دریافت که موضوعات و تکنیکهای هنری هنرمندان در چند سال اخیر بسیار تأثیرگرفته از هنر ایران و آفریقاست.
از طرفی بااینکه عربستان سعودی به خاطر جامعه محافظهکار خود در طول تاریخ دامنه و تنوع بیان بصری را بهطور قابلملاحظهای محدود کرده بود و هنرهای تجسمی جلبنظرکننده به خوشنویسی، معماری اسلامی و منسوجات محدود میشدند، با ورود جدی ولیعهد عربستان به صحنه سیاسی و ایجاد تحولات شگرف
اجتماعی-سیاسی در چند سال گذشته، این کشور دستخوش اصلاحات قابلتوجهی از نظر فرهنگی شد که فضاها و فرصتهای جدیدی را برای هنرهای تجسمی ایجاد کرد. عربستان سعودی چندین طرح و پروژه را برای حمایت و ترویج فرهنگ بصری خود راهاندازی کرد؛ مانند مؤسسه هنری میسک، مرکز فرهنگ جهانی ملک عبدالعزیز و برنامه هنری ریاض. این مراکز با سیاستی متفاوت از امارات صحنه هنری خود را توسعه دادند و به جای تمرکز بر بازار هنر، حراجیها و رویدادهای بینالمللی، تمرکز را بر آموزش و تربیت هنرمندان بومی گذاشتند و به این ترتیب هنرمندان عربستانی اشکال و مضامین جدیدی مانند گرافیتی، کمیک، هیپهاپ و... را کشف و آزمایش کردند.
از اینرو تغییر فاحشی در نوع هنر هنرمندان عربستانی با هنرمندان اماراتی دیده میشود. طبق آمار Statista، ارزش بازار هنرهای تجسمی در عربستان سعودی در سال 2019 در حدود 31.4 میلیون دلار بود و در 2023 به نزدیک به 50 میلیون دلار افزایش یافت. عربستان در ادامه تربیت هنرمندان بومی در عرصه هنرهای تجسمی، شروع به برگزاری رویدادهای بینالمللی هنری و کمکهای خارجی در انواع هنری عامتر و کمسابقهتر در عربستان مانند مد و سینما کرد و در عرصه موسیقی سیاست حد وسط و تلفیقی را در پیش گرفت.
قطر اما کشور کوچکی است که فرهنگ بصری آن محدود بود. اما سیاست فرهنگی قطر بر مدرنکردن و جهانیکردن هنر با رویکرد کلکسیونری متمرکز شد؛ بهطوریکه به شکل کمسابقهای شروع به خرید آثار مجموعههای هنری در ژانرها و دورهها متفاوت در دنیا کرد و بهعنوان حامی و خریدار برجسته هنرهای تجسمی خود را در منطقه و جهان تثبیت کرد. بر اساس مقالهای به قلم مارک براون، شیخِ مایاسا بنت حمد بنخلیفه آلثانی، رئیس اداره موزههای قطر، به دلیل کنترل حجم بسیار بزرگی از پول نقد برای خرید آثار هنری، توسط Art Review بهعنوان قدرتمندترین فرد در جامعه هنر در سال 2013 معرفی شد. در این مقاله تخمین زده میشود که خانواده او سالانه بیش از 600 میلیون دلار صرف خرید آثار هنری میکنند که موزههایی را که قطر از صفر در بیابان ایجاد کرد مزین کنند؛ مانند موزه هنر اسلامی، مثاف: موزه هنر مدرن عرب و موزه ملی قطر (موزهای که کمتر هنری در آن قطری است و نام ملی برای این موزه کمی عجیب به نظر میرسد). قطر همچنین میزبان رویدادها و جشنوارههای هنری مختلفی مانند سال فرهنگی
قطر-بریتانیا، مؤسسه فیلم دوحه و ارکستر فیلارمونیک قطر بوده است و در سالهای اخیر با برگزاری جشنوارهها و مسابقات مختلف شروع به ترغیب جامعه هنرمندان برای خلق اثر هنری کرده است.
دراینبین شاید عمان متفاوتترین روش را در سیاستگذاری فرهنگی-هنری خود به کار بست. پیشینه هنری کشور عمان بیشتر معطوف به سفال، منبتکاری و جواهرسازی است. همچنین سبک معماری متمایزش که ترکیبی است از معماری اسلامی، هندی، آفریقایی و اروپایی. عمان با رویکردی متفاوت از دیگر کشورهای مورد بحث، بهجای سعی در مدرنکردن هنر و فرهنگ بر حفظ ساختار فرهنگی-هنری سنتی خود در همه جنبهها با تکیه بر اصالت و ارزشهای بومی تأکید کرد. عمان با هدف حفظ تفاوت با دیگر کشورهای عربی منطقه مثل امارات، قطر و عربستان در مقولات فرهنگی به مدرنکردن و جهانیسازی در مقیاس زیاد «نه» گفت و از این طریق چهره
توریستی-فرهنگی متفاوتی ایجاد کرد. بااینحال بازار هنرهای تجسمی در عمان پیشرفت کلانی هم در واردات و هم در تولید داشته است.
فرهنگ بصری ایران اما در همه ادوار همیشه مسیری متفاوت و مختص به خود را طی کرده است. مقولات فرهنگی در 10 سال اخیر به دلیل تحریمها، سانسور و محدودیتهای اجتماعی با چالشهای اساسی مواجه بوده است. بااینحال، به دلیل وجود بسترهای غنی در هنر ایران شامل سابقه هنری و فرهنگی طولانی، دستاوردهای هنری در دورههای مختلف، هنرمندان توانمند و اسپانسرهای خصوصی و شخصی، صحنه هنری ایران نهتنها دوام آورده بلکه تهدید را به فرصت تبدیل کرده است. هنرمندان ایرانی با استفاده از بسترها و رسانههای مختلف برای بیان دیدگاههای خود، نقد وضع موجود و پرداختن به مسائل جهانی، انعطاف، خلاقیت و نوآوری نشان دادهاند و علیرغم محدودیتهای موجود، از استراتژیهای خلاقانه برای بیان نظرات و احساسات خود و مشارکت در گفتمان انتقادی استفاده کردهاند. بهرهگیری از نمادها، استعارهها و روایات غیرمستقیم، سمبلیک و انتزاعی به آنها این امکان را میدهد که پیامهای خود را همزمان با ابراز موضوعات حساس منتقل کنند. این تابآوری هنری بر قدرت هنر بهعنوان بستری برای تفسیر و تغییر اجتماعی تأکید میکند.
در نتیجه میتوان گفت با وجود تمامی محدودیتهای اقتصادی-اجتماعی صحنه هنری ایران همچنان فعال و پویاست. بااینحال مشکلاتی جدی در بدنه هنری ایران وجود دارد. هنرمندان به دنبال یافتن مخاطبان بینالمللی سعی در ورود به بازارهای دوبی و ترکیه دارند. همچنین گالریداران و دلالان هنری بر بازارهای هنری خارجی متمرکز شدهاند و در این راستا حتی انواع و سبکهای هنری، تغییر یافته است. بر اساس مقاله پژوهشی احمد رفیعی، تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران، ارتباطات بازار هنر ایران با شبکه بینالمللی هنر را محدود کرده و بر نوع و سبک تولیدات هنری تأثیر گذاشته است. این مقاله نمایشگاههای 12 گالری تجاری تهران و دوبی را از سال 2009 تا 2019 مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و دریافت که تعداد نمایشگاهها در تهران 28 درصد کاهش و در دوبی در سالهای تشدید تحریمها 32 درصد افزایش یافته است. همچنین تعداد آثار هنری دیجیتال 40 درصد در تهران و 18 درصد در دوبی افزایش داشته است که نشاندهنده تغییر شکلهای هنری ملموس به ناملموس بهعنوان یک استراتژی برای دورزدن تحریمها و دستیابی به مخاطبان جهانی است. تغییر موضوعات، سبک و محتوای هنری در هنرهای تجسمی داخل به اینجا محدود نشده و تغییرات سیاسی-اجتماعی منجر به انتخاب سوژهها با سطح بالایی از دغدغه اجتماعی شده است. زنان هنرمند ایرانی با شکستن موانع و شکلدهی دوباره روایتهای فرهنگی با آثار خود، مورد توجه قرار گرفتهاند و تعداد هنرمندان و فعالان زن صحنه هنری روند صعودی داشته است. تلفیق فرمی و سمبلیک المانهای باستانی، اساطیری و سنتی ایرانی با بدنه مدرن نقاشیها بهوفور در آثار به چشم میخورد و با نوعی بازگشت به عناصر اساطیری ایرانی در هنر مواجه هستیم. از طرفی هنرمندان بهطور فزایندهای عناصر فرهنگ پاپ، فناوری دیجیتال و روندهای جهانی را با این المانهای
باستانی-ایرانی ترکیب و در آثار خود وارد میکنند. اکسپرسیونیسم انتزاعی، هنر مفهومی و هنر اینستالیشن در کنار تفسیر مجدد فرمهای سنتی مانند خوشنویسی و نقاشی مینیاتور، کشش قابلتوجهی یافتهاند. این کاوش سبکی بازتاب متقابل پویا بین میراث ایرانی و تأثیرات جهانی معاصر است.
در مجموع میتوان گفت فرهنگ تجسمی ایران در مقطعی حساس قرار دارد و آماده است تا تحولات چشمگیر خود را در دهه آینده ادامه دهد و جایگاه خود را بهعنوان یک نیروی مهم در دنیای هنر جهانی مستحکم کند. درحالیکه بوم هنر ایران به تکامل خود ادامه میدهد، نوید ارائه روایتهای قانعکننده، برانگیختن تفکر انتقادی و ارائه نگاهی اجمالی به قلب جامعهای پویا و همیشه در حال تغییر را میدهد.