ایگنورها و حس غمانگیز طردشدگی
ما انسانها در یافتن نشانههای طردشدگی به شدت قدرتمندیم. کوچکترین چیزهایی که بتوانیم از آن تعبیر به کممحلی، بیعاطفگی یا برخورد سرد طرف مقابل کنیم، برایمان دردناک است؛ فرقی هم نمیکند که این طرف مقابل، شریک زندگیمان باشد یا دوستی قدیمی یا حتی غریبهای که در خیابان سر صحبت را با او باز کردهایم. آزمایشهای علمی نشان داده، حتی اگر شخصیت شبیهسازیشده کامپیوتری که اصلا وجود خارجی ندارد، طردمان کند باز دلمان میشکند.
ما انسانها در یافتن نشانههای طردشدگی به شدت قدرتمندیم. کوچکترین چیزهایی که بتوانیم از آن تعبیر به کممحلی، بیعاطفگی یا برخورد سرد طرف مقابل کنیم، برایمان دردناک است؛ فرقی هم نمیکند که این طرف مقابل، شریک زندگیمان باشد یا دوستی قدیمی یا حتی غریبهای که در خیابان سر صحبت را با او باز کردهایم. آزمایشهای علمی نشان داده، حتی اگر شخصیت شبیهسازیشده کامپیوتری که اصلا وجود خارجی ندارد، طردمان کند باز دلمان میشکند.
ایگنورها، کسانی هستند که از صحنه کناره گرفتهاند و یا کنار گذاشته شدند. اگر یادتان باشد، در یاهو مسنجر قسمتی وجود داشت، برای نشانکردن کسانی که دلمان نمیخواست با آنها ارتباطی داشته باشیم و یا به هر دلیلی نمیخواستیم از طرف آنها پیغامی دریافت کنیم، آن شخص را به لیست ایگنور اضافه میکردیم. با ایگنورکردن، طرف را نادیده گرفته و رد میکردیم.
در رابطه دولت – ملت هم این قضیه صادق است. اقشاری که احساس میکنند از طرف حاکمیت طرد شدهاند و به حساب نمیآیند، غصهدار میشوند. آدمها وقتی دچار طرد اجتماعی و سیاسی میشوند، همانند فرایند درد جسمانی، رنج میبرند. وقتی شما احساس میکنید در جامعه با محدودیتهای فراوان و تبعیض نهادینهشده مواجهاید؛ صلاحیتتان برای نامزدی در انتخابات احراز نمیشود، صلاحیت کافی برای گزینش و استخدام ندارید، نمیتوانید در دستگاه دولتی مدیر شوید، حس نابرابری در رقابت و فرصتهای تحصیل و امتیازات اداری و کسب موفقیت و حتی دسترسی به حقوق بنیادین بشر دارید، احساس غریبگی و طردشدگی پیدا میکنید.
در آخرین انتخابات که دو سال پیش برگزار شد، طبق آمار رسمی وزارت کشور، در پایتخت 26 درصد رأی دادند؛ یعنی از هر چهار نفری که در تهران واجد شرایط رأیدادن بودند، یک نفر رأی داد. حال در این دو سال سپریشده، حاکمیت برای بازگرداندن و به دست آوردن دل آن 74 درصد کنارکشیده، چه برنامهای داشته و چه اقدامی کرده است؟ اصلا دولت آنها را جزء رعیت خود به حساب میآورد؟ آیا بررسی شده که این حجم از جمعیت، به چه دلیلی مشارکت نکرده بودند؟ آیا احساس طردشدگی و ایگنور دارند؟ نظرسنجیهایی که در ماههای اخیر انجام شده است، طردشدگان را در چه وضعیتی نشان میدهد؟ البته حدسزدن آن چندان دشوار نیست.
شاید گفته شود، آن جمعیت کثیر، خودخواسته و داوطلبانه خود را طرد کردهاند و میتوانستند در صحنه اجتماعی و سیاسی باشند و مشارکت کنند. مگر منطقی است، کسی احساس مفید و مؤثر بودن در سرنوشت خود و کشورش داشته باشد و کنار بنشیند؟ چه عواملی آنها را به کنارهگرفتن مجبور کرده است؟ دلیل نادیدهگرفتنها و کممحلیها چه بوده؟ همین رسانه ملی که وظیفه حفظ و بسط همبستگی اجتماعی و تقویت پشتوانه مردمی نظام را دارد، چگونه سالهاست در مسیر عکس سیر میکند و ابایی از بیمحلی به اکثریت جامعه ندارد و مخاطب خود را همان اقلیت هوادار میداند. مگر میشود، از مردم انتظار داشته باشیم انعطافپذیر و تسلیم باشند و شرایط ایدئولوژی حاکمیت را درک کنند و خودمان کوچکترین انعطافی نشان ندهیم و مدام در حال خالصسازی باشیم و طردشدنهای غیرمنصفانه فزاینده را نظاممند و قانونی کنیم.
طردشدگی، عبارت است از برآورد روانی و احساسی از خویشتنی است که به جهان بیرونی مینگرد و باید جوابگوی این باشد که خوب یا بد، چرا فاقد موقعیتهایی است که نیاز دارد؟ در واقع ما مردمان طردشده، ایگنورها، میان دو فشار گیر افتادهایم؛ یکی فشار درونی، وضعیت شخصی خودمان است و مواجهه با محرومیتها، تبعیضها و نابرابریهای غیرمنصفانه و دیگری فشار بیرونی ویرانگر، نهاد یا سیستمی است که مدام ما را قضاوت میکند و انتظارات مخصوص دارد. توانایی ما در کنترل و یا پاسخ به این دو فشار، گاه در اختیار خودمان است و گاهی بیاختیار و غریزی عمل میکنیم. ما خود را درون ذهن و بدن خود جای میدهیم و البته درون تاریخی از عدالت و بیعدالتی و دادگری و ستمدیدگی گرفتاریم که به طرق مختلف با زندگیهایمان در هم تنیده است.
وقتی انقلاب شد، کسی احساس طردشدگی نداشت. همه در صحنه بودند و شعار برادری و برابری میدادند. هر چه از پیروزی و استقرار و تثبیت و فراغت فیروزمندان فاصله گرفتیم، دیدیم که بیمحابا بر تعداد ایگنورها افزوده و به آن شکل سیستماتیک داده شد. اکنون میطلبد، ترمز کنیم و سمت و سوی قطار را به ریل مردمیبودن بازگردانیم.
جمعه دیگر انتخابات این دوره هم تمام خواهد شد و منتخبین خالص خوشبخت بر صندلیهای سبز بهارستان تکیه خواهند زد، اما ایگنورهای فسردهحال و غمزده، چشم به اصلاح و گشایش دارند. جا دارد به خود آییم و تلاش کنیم با حکمرانی منعطف و روادار، حس تعلق را به ملت بازگردانیم.