|

توسعه ایران و یاری هم‌میهنان

چرا باید در دُشامدها به دیگران کمک کنیم؟

نوشتن این یادداشت بیش از یک سال است که در دالان‌های مغزم می‌چرخد و هر بار به خودم گفته‌ام به وقتش؛ اما حالا حس می‌کنم وقت آن فرارسیده است. چندین و چند سال است که این افتخار را دارم با همراهی «کانون توسعه فرهنگی کودکان» و همیاری دوستان عزیزتر از جانم در چهارگوشه جهان، در شرایط عادی، به روند دانش‌افروزی فرزندان مناطق کم‌برخوردار ایران کمک کنم و به‌وقت رویدادهای تلخ همچون سیل و زلزله، به امدادرسانی کودکان این کشور کهن بپردازم؛

حسن  فتاحی: نوشتن این یادداشت بیش از یک سال است که در دالان‌های مغزم می‌چرخد و هر بار به خودم گفته‌ام به وقتش؛ اما حالا حس می‌کنم وقت آن فرارسیده است. چندین و چند سال است که این افتخار را دارم با همراهی «کانون توسعه فرهنگی کودکان» و همیاری دوستان عزیزتر از جانم در چهارگوشه جهان، در شرایط عادی، به روند دانش‌افروزی فرزندان مناطق کم‌برخوردار ایران کمک کنم و به‌وقت رویدادهای تلخ همچون سیل و زلزله، به امدادرسانی کودکان این کشور کهن بپردازم؛ اما همواره از سوی شاگردانم و دوستانم با این پرسش روبه‌رو هستم که چرا باید به دیگرانی که نمی‌شناسیم کمک کنیم و آیا این کار وظیفه ماست؟ مدت‌های مدیدی هم هست که پس از ظلم و جوری که از سوی برخی بی‌انصاف، در حق خانواده‌ام روا داشتند، این پرسش‌ها بیش‌ از پیش از من پرسیده می‌شود. آخرینِ آن امروز بود که دوستی گفت هفت سال است اسیر دادگاهی و پدرت از دست «این‌ها» دق‌مرگ شد، کسی غصه تو را نخورد، تو چرا فکر می‌کنی باید به سیل‌زدگان سیستان و بلوچستان کمک کنی؟ این یادداشت کوتاه پاسخی به این پرسش‌ها است.

 ایران بزرگ فرهنگی

ایران چگونه کشوری است؟ این سرزمین کهن شبیه هیچ‌کدام از همسایگانش نیست. ایران نخستین دولت-ملت/نفان جهان است. ایران پدیده‌ای ویژه است. کشوری که نه با مرزهای جغرافیایی باقی‌مانده کنونی‌اش؛ بلکه می‌توان آن را با مرزهای فرهنگی‌اش شناخت. با مرزهایی که می‌توان آن را نوروزستان نامید، می‌توان آن را مرزهای زبان فارسی نامید، می‌توان آن را قلمرو امپراتوری‌های پیشین نامید که امروزه در دل کشورهای دیگر است؛ اما رنگ و بوی آن امپراتوری و تمدن در این کشورها پابرجاست. در آن ایران بزرگ و در این ایرانِ جغرافیایی امروز، مردمان سرزمین نوروزستان، از اقوام گوناگون، با نام واحد «یک ملت-یک کشور» در شادی و غم، در سختی و آسانی کنار هم زندگی می‌کردند. این مسئله تا سده‌ها ادامه داشته است و برای نمونه به خاطرات استاد پاپلی‌یزدی در کتاب معروفش، شازده حمام، مراجعه کنید که چطور ایرانیانِ مسلمان و زردشتی و کلیمی و مسیحی، همه باهم در زمین‌های کشاورزی کار می‌کردند و چگونه در دشواری‌ها پشتیبان و یاور هم بودند. یار و یاور بودن برای یکدیگر، دستگیری به‌وقت دشواری، رفتاری نیست که به‌تازگی و در پی زندگی مدرن و فراروند نوزاییِ اروپا آموخته باشیم. در ایران دستگیری و یاری‌رسانی یکی از ستون‌های هم‌زیستی و بقای این سرزمین بوده است.

 ایران یکپارچه

اشاره کردم که یاری‌رسانی به هم‌میهنان از رفتارهای کهن ایرانیان بوده است؛ اما این رفتار امروزه رنگ و بویی فراتر از همزیستی گرفته و با یکپارچگی سرزمینی ما گره‌ خورده است. ایران کشوری یکپارچه و یک ملت است، شکل‌گرفته از اقوام گوناگون. اقوامی که زبان فارسی و یکپارچگی سرزمینی رشته تسبیح آنان است. هرچند ممکن است مردمان این سرزمین، تنها راه گفت‌وگوی‌شان با هم فقط زبان ملی کشور، یعنی زبان فارسی باشد و حتی نتوانند با زبان‌های محلی‌شان با هم گفت‌وگو کنند. عرب خوزستان و ترک آذربایجان و کرد کردستان و بلوچ بلوچستان اگرچه نمی‌توانند با زبان شیرین محلی خودشان با هم گفت‌وگو کنند؛ اما اگر کنار هم بنشینند، با زبان فارسی به هم خواهند فهماند که نسبت به هم مهر دارند و یکدیگر را یار و یاور هم می‌دانند. این مسئله بارها اثبات‌ شده است و هر جای ایران حادثه‌ای تلخ رخ‌ داده، مردم خودشان آستین بالا زده‌اند و به یاری هم آمده‌اند. سیل لرستان یا برف گیلان و زلزله کرمانشاه و خوی یا سیل بلوچستان. برای مردم فرقی ندارد. اما در این اوضاع آشفته کنونی، بدسگالانِ ایران‌ستیزی هستند که رویدادهای زاستاری/ طبیعی را بهانه می‌کنند تا نشان دهند در دشواری‌ها آذربایجانی‌ها به داد بلوچ‌ها و ترکمن‌ها به فریاد کردها نمی‌رسند. این در حالی است که از قضا مردم ایران یکپارچه و همواره به هم کمک کرده‌اند. کاستی‌ها هم همواره از دولت بوده. دولت هم متشکل از به‌اصطلاح «رجل سیاسی» از تمام کشور است. یعنی اگر امروز در بلوچستان قایق کم است، دیروز هم در زلزله جای دیگر ماشین خاک‌برداری کم بود و این قصه ادامه دارد. و باز برای اینکه نشان دهم ایرانی‌ها چگونه در دشواری‌ها یکدست به فریاد هم می‌رسند، باید به نیروی نظامی به‌ویژه نهاد ارتش اشاره‌ کنم که مجموعه‌ای از تمام اقوام ایرانی است و در دشواری‌ها با ابزار و نیروی انسانی حضور دارد.

 ایران ناآرام

چرا باید به یکدیگر یاری برسانیم؟ چون همه ما در معرض خطر هستیم. ایران سرزمینی پرحادثه است. روی کمربند زلزله هستیم و سیل و خشک‌سالی و بسیاری رویدادهای دیگر در کمین همه ما است. زمین گرد است و مشکلات غلتان. اگر امروز به سیل بلوچستان کمک نکنیم، بحران ناشی از آن گریبان کل کشور را خواهد گرفت. ایران سرزمین ناآرامی است و مردمان باید برای مهار این ناآرامی، در کنار دانش و دانایی، بیاموزند که باهم همدلانه رفتار کنند. سیل امروز مشکل تمام ایرانیان است و زلزله فردای تهران مشکل کل کشور. سرزمینی که ناآرام است با دولتی خردمند و مردمانی همدل رام خواهد شد. اصلی‌ترین وظیفه دولت مهار بحران با کمک فناوری و تخصص است. برای نمونه در همین سیل می‌توانست با داده‌های ماهواره‌ای پیش‌بینی کند و نگذارد مردم چنین آسیبی ببینند. مردم اما با این شرایط دشوار اقتصادی کماکان قهرمان داستان هستند و مهر میهن و محبت هم‌نوع موتور توان‌افزای یاری‌رسانی است. این نکته را از یاد نبریم که در امدادرسانی کمک مردمان که کشور را نور چشم خود می‌دانند، سر جای خود؛ اما فناوری مهم‌ترین نقش را در پیش‌بینی، مهار و مدیریت ایفا می‌کند که وظیفه دولت و دستگاه‌های اجرائی آن است.

 همیاری یعنی توسعه

درنهایت می‌خواهم به این مهم اشاره‌ کنم که همیاری به یکدیگر در هر گوشه از ایران، راه ناهموار توسعه را هموار می‌کند. توسعه یعنی هم‌زیستی مردمان با مهر و مشارکت جمعی و فهم این نکته که منافع‌مان با هم مشترک است و مشکلات‌مان با هم مشترک. وجب‌به‌وجب ایران، به تمام ایرانیان تعلق دارد. بلوچستان و آذربایجان پاره تن تمام ایرانیان است. پس اگر هنر دست زنان بلوچ زینت‌بخش خانه‌های ما در سراسر ایران است، اندوه سیل امروز آنان هم مسئولیتی برای همه ماست. اندیشه توسعه‌خواه به ما می‌گوید که باید تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. سیل و زلزله تهدیدی است برای زندگی و همیاری و کمک‌رسانی می‌تواند این تهدید را به فرصتی برای آموختن اندیشه ایران یکپارچه و فهم ژرف از منافع ملی تبدیل کند. مهم‌تر از همه اینها، نسل فردای ایران باید در عمل و در دل همین حادثه‌ها و همیاری‌ها بیاموزند که چگونه رفتار کنند و چگونه عمل کنند. جان کلام اینکه نگذاریم دشمنان این مرزوبوم که در ظاهر به ما و درواقع به ایران خنجر زده‌اند، سبب شوند دل‌چرکین شویم و ایران و ایرانیانِ راستین را در سختی‌ها تنها بگذاریم. حتی کم‌کاری دولت‌ها هم نباید همدلی مردمان این سرزمین کهن را کم‌رنگ کند. فرهنگ و تمدن ایران با مردمانش زنده است.