|

زهرا شجاعی و جنبش زنان ایران

درگذشت زهرا شجاعی این سیاست‌مدار و کنشگر حقوق زنان تسلیت بادا. شاید اولین چیزی که باید درباره زهرا شجاعی از خودمان بپرسیم این است که آیا او بخشی از جنبش زنان در ایران محسوب می‌شود؟ در پاسخ، باید نگاهی به عملکرد او داشته باشیم.

زهرا شجاعی و جنبش زنان ایران

نیره توکلی-جامعه‌شناس و پژوهشگر مطالعات زنان:‌ درگذشت زهرا شجاعی این سیاست‌مدار و کنشگر حقوق زنان تسلیت بادا. شاید اولین چیزی که باید درباره زهرا شجاعی از خودمان بپرسیم این است که آیا او بخشی از جنبش زنان در ایران محسوب می‌شود؟ در پاسخ، باید نگاهی به عملکرد او داشته باشیم. 

به نظر من مهم‌ترین اقدام زهرا شجاعی برای زنان ایرانی، که هنوز هم آثار آن دیده می‌شود، نهادسازی برای زنان بود. در دورانی که در سال‌هایی زنان را بیشتر با عبارت‌هایی مانند «خواهر» یا «مادر» خطاب می‌کردند و در سایه همین عنوان‌ها موجودیت مستقل زنان و خود واژه «زن» و به تبع آن، مطالبات زنان نادیده گرفته می‌‌شد، او با مطرح‌کردن پیشنهاد تأسیس نهاد زنان ریاست‌جمهوری و راهیابی به سطوح نسبتا بالای مدیریت در کابینه سید‌محمد خاتمی، نهادی ماندگار را برای زنان ایرانی ایجاد کرد. اگرچه در دوران رؤسای جمهوری بعد تغییر نام پیدا کرد، سنگ‌بنایی شد برای شناخت دغدغه‌ زن‌های ایرانی و پیگیری آنها. نخستین بار این زهرا شجاعی بود که «مرکز امور مشارکت زنان» را در کابینه یک رئیس‌جمهور راه‌اندازی و مطالبات «زنان» و «بانوان» ایرانی را پیگیری کرد. 

چنان‌که می‌بینیم این مسئله‌یابی و نهادسازی چنان دقیق و مؤثر بود که حتی با گذشت دهه‌ها و روی‌کار‌آمدن دولت‌هایی کاملا در خلاف جهت و نظر دولت اصلاحات هم بنای این نهاد برچیده نشد. گیریم عنوان این مرکز در دولت‌های احمدی‌نژاد به «مرکز امور زنان و خانواده» تغییر پیدا کرد اما از بین نرفت و بعدها در ساختار سیاسی حتی این نهاد به معاونت ریاست‌جمهوری تبدیل شد و اکنون با عنوان «معاونت امور زنان و خانواده» شناخته می‌شود و اصل نهاد پابرجاست. این شاید یکی از مهم‌ترین میراث‌های زهرا شجاعی و فعالان حقوق زنان در آن دهه‌ها برای زنان ایرانی بود.

در سال‌های بعد هم می‌بینیم که زهرا شجاعی همچنان دغدغه زنان را درک می‌کرد و حتی در سال‌های اخیر به‌درستی از پیگیری مطالبات برآورده‌نشده زنان دفاع کرد.

 بنابراین پاسخ من به پرسش ابتدای یادداشتم مثبت است! قطعا زهرا شجاعی بخشی از جنبش زنان در ایران بوده، چرا که نهادی را بنا کرده که در همه این سال‌ها در ارتقای کیفیت زندگی زنان در ایران مؤثر بوده و نیز در همه سال‌هایی که مسئولیت نداشت هم پیگیر موضوعات روز زنان در ایران بود و درباره آنها موضع‌گیری مناسب می‌کرد. گذشته از آن، او در سال‌های اخیر با آنکه آماج برخی تهمت‌های بی‌اساس بود، به موضوعات مربوط به در اقلیت قرار گرفتن زنان یا نادیده گرفته‌شدن آنها واکنش نشان می‌داد. نمونه‌‌اش را می‌توانیم در ماجرای حضور در برنامه صداوسیما و اعتراض به انحصارطلبی این رسانه ببینیم. از اقدامات مهم دیگر او به چالش کشیدن شورای نگهبان در تفسیر مسئله «رجل سیاسی» بود. او که در انتخابات ۱۴۰۰ نام‌نویسی کرده بود، بعد از ردصلاحیت، شورای نگهبان را به چالش کشید و بار دیگر موضوع حضور زنان در انتخابات ریاست‌جمهوری به عنوان کاندیدا را مطرح کرد. مسئله‌‌ای که فضای سنتی سیاسی ایران همچنان آن را برنمی‌تابد.

به این ترتیب، زهرا شجاعی را جزء سرمایه‌های جنبش زنان و بخشی از پله رسیدن به مطالبات زنان می‌دانم. بدبختانه در سال‌های اخیر هم از طرف جریانات خارج از کشور و تبلیغات آنها و هم از طرف تمامیت‌خواهان داخلی حذف نام و خدمات امثال زهرا شجاعی و بسیاری دیگر از کنشگران سیاسی و مدنی و اجتماعی، با نام عبور از اصلاحات، به شکلی صورت گرفته که گویی جنبش زنان ایران اصلا وجود نداشته یا همچون قارچ سر برآورده است. برخی از این گروه‌ها با ظاهری غلط‌ا‌نداز و مدافع پیشرفت، اما در باطن برای موج‌سواری و گرفتن رهبری و پیوند زدن جنبش زنان به گروه‌های واپس‌گرا و جیره مواجب بگیر و حتی سلطنت‌طلب می‌کوشند جنبش زنان ایران را جنبشی باری به هر جهت و بی‌هویت‌‌ جلوه دهند. حال آنکه جنبش زنان ایران مدیون همه کسانی است که چه در قاعده هرم اجتماعی و در سطوح پایین جامعه و چه در سطوح بالای اجتماعی در پیشبرد آن سهیم و مؤثر بوده‌اند. حذف این هویت‌ها و صدای آنها از تاریخ جنبش زنان و صدا و سیما و... باعث می‌شود قهرمان‌های قلابی در شبکه‌های مجازی به نام زن ایرانی و جنبش زنان مطرح شوند. سرمایه‌ها را جدی بگیریم.