|

روایت یک درد که تا مغز استخوانت را می‌سوزاند

تانژانت یا کتانژانت

تلفن توی دستم سنگینی می‌کند. انگار وزنش لحظه به لحظه زیاد و زیادتر می‌شود. جانم گر می‌گیرد و حرارت از لباسم بیرون می‌زند. آب دهانم را به سختی فرو می‌بلعم. از آن طرف تلفن انگار که متوجه شده باشند این طرف اتفاقی افتاده، صدایی مدام توی گوشم می‌پیچد که: «حالت خوبه؟ چرا حرف نمی‌زنی؟». کلمات پشت سر هم توی گوشم جا می‌گرفت و مثل تونلی که از آن سویش اتومبیل‌ها خارج می‌شوند، هیچ‌کدام اثری در ذهن باقی نمی‌گذاشت. دست‌هایم لرزه گرفته بود. انگار زمان در دو دقیقه پیش متوقف شده بود: «آره! همه بچه‌ها شوکه شدن. الان نمی‌دانیم چه کار کنیم»! دو دقیقه قبلش بود که آن طرف گوشی نقل از نیروی خدماتی‌ای بود که تازه به درمانگاه ... آمده است. مردی با موهای سپید که وقتی هفته پیش دیدمش، رفتارش به آدم‌های کارکرده در حوزه خدمات نمی‌خورد. پوست روشنی داشت و موهایی سپید که از هر 10 تار یکی‌اش خاکستری بود. مردی با وجنات و رفتاری خاص که انگار متعلق به این سرزمین که حالا فرود آمده، نبود. پشت تلفن، دو دقیقه قبل از اینکه زمان متوقف شود، تازه فهمیدم او یک «معلم» است.

تانژانت یا کتانژانت

تلفن توی دستم سنگینی می‌کند. انگار وزنش لحظه به لحظه زیاد و زیادتر می‌شود. جانم گر می‌گیرد و حرارت از لباسم بیرون می‌زند. آب دهانم را به سختی فرو می‌بلعم. از آن طرف تلفن انگار که متوجه شده باشند این طرف اتفاقی افتاده، صدایی مدام توی گوشم می‌پیچد که: «حالت خوبه؟ چرا حرف نمی‌زنی؟». کلمات پشت سر هم توی گوشم جا می‌گرفت و مثل تونلی که از آن سویش اتومبیل‌ها خارج می‌شوند، هیچ‌کدام اثری در ذهن باقی نمی‌گذاشت. دست‌هایم لرزه گرفته بود. انگار زمان در دو دقیقه پیش متوقف شده بود: «آره! همه بچه‌ها شوکه شدن. الان نمی‌دانیم چه کار کنیم»! دو دقیقه قبلش بود که آن طرف گوشی نقل از نیروی خدماتی‌ای بود که تازه به درمانگاه ... آمده است. مردی با موهای سپید که وقتی هفته پیش دیدمش، رفتارش به آدم‌های کارکرده در حوزه خدمات نمی‌خورد. پوست روشنی داشت و موهایی سپید که از هر 10 تار یکی‌اش خاکستری بود. مردی با وجنات و رفتاری خاص که انگار متعلق به این سرزمین که حالا فرود آمده، نبود. پشت تلفن، دو دقیقه قبل از اینکه زمان متوقف شود، تازه فهمیدم او یک «معلم» است.

 

 

گرگ‌و‌میش آینده

این یک داستان واقعی است؛ داستانی که آدم‌ها از شنیدنش یخ می‌زنند. تلخ است؛ درست مثل زهر هلاهل که همه ما فقط تصوری از مزه‌اش شنیده‌ایم. زهری که حتی اگر نسیمی از روی آن بگذرد و اندک طعمی از آن بگیرد، در‌جا آدمی را می‌کشد و معلوم نیست با این تعریف که وقتی دهخدا را باز کنید و می‌بینید که در تعریفش نوشته «پشیمانی از کرده یک بار بس/ هلاهل دوباره نخورده‌ست کس» چه کسی آن را خورده و ار تلخی‌اش تعریف کرده که این‌طور همه ما آن را در مثال، مثل نقل و نبات استعمال می‌کنیم. تلخی این روایت که چند کیلومتر آن‌طرف‌تر از جایی که حالا نشسته‌ام، حوالی میدان خراسان رقم خورده و حالا هم جریان دارد‌، مثلا همان زهری است که هیچ‌وقت طعمش را نشنیده‌ایم و معلوم نیست اگر طعمش زیر زبان هر‌کدام از ما بیفتد، چه خواهد شد. تلفن همین‌طور داشت برای خودش حرف می‌زد و معلوم نیست کی و کجا من را به خود آورد؟! «آقا مصطفی» به «افتخار» بازنشستگی نائل آمده است. کی و کجایش چه اهمیت دارد؟ مهم این است او «معلم» بوده و حالا از بد روزگار یا از جبرِ درهم تاریخ و جغرافیا، دارد در بخش خدمات یکی از درمانگاه‌های همین نزدیک کار می‌کند. کار می‌کند تا بتواند معادلات نامتقارن و غیر‌همگن زندگی‌اش را با نسبتی درست، سر هم بیاورد؛ هر‌چند جواب سر‌راستی هم برای آن به دست نیاورد. «آقا مصطفی» معلم ریاضی بوده است. خودش همین امروز (‌چهارشنبه) به دکتری که محل کارش در داروخانه است، از باب درددل گفته بود: «بعد از عمری تانژانت و کتانژانت، حالا باید بیاییم اینجا و پیش شاگردان قدیمی خودمان چایی بگذاریم». آنچه او گفته بود، نه به این دلیل بوده و هست که کار نیروی خدماتی را کم جلوه بدهد یا بد، کار آنها را کاری جلوه بدهد که هیچ ارزشی ندارد، اما تصورش را بکنید یک عمر پای تخته تساوی‌های جبری را داد زده باشید و در اثبات اینکه «یک با یک برابر است» حرف زده باشید و حالا بعد از عمری کار و درست در زمانی که نیاز به استراحت دارید، باید سطل زباله را بشویید و زیر پای دخترکی را جارو کنید که چند سال پیش در یکی از دبیرستان‌های تهران، شاگرد درس هندسه خودتان بوده است. خانم دکتر از او پرسیده بود چرا کلاس خصوصی نمی‌رود و «آقا مصطفی» گفته بود: «می‌رفتم. تا همین چندی قبل که اینجا بیایم، کلاس خصوصی داشتم، اما کلاس خصوصی زیاد نداشتم یا سنم گذشته و شیوه‌های جدید را بلد نیستم یا هر‌چه که هست ماهی دو، سه میلیون تومان بیشتر از آن در‌نمی‌آید و با مستمری بازنشستگی، عددی نمی‌شود که بتواند کفاف خرج این روزها، قسط بانک و دیگر ملزومات را بدهد». بچه‌های درمانگاه درست از امروز که فهمیده‌اند آبدارچی‌شان معلم ریاضی دیروز است، همه مانده‌اند چه کنند؟ چایی را خودشان می‌ریزند و حتی‌الامکان خودشان میزشان را تمیز می‌کنند. شاید همین موضوع باعث شود آقای رئیس پایان این ماه قبل از اینکه قدمت کار او یک ماه شود، عذرش را بخواهد.

وعده‌ها و وعیدها

بازنشستگان این روزها حال خوشی ندارند. کافی است پیج شبکه مجازی‌تان را باز کنید و از این شبکه به آن شبکه سرک بکشید، یک دوجین خبر می‌بینید که خیلی هم در اخبار رسمی بازتاب پیدا نمی‌کند. یک روز بازنشستگان این نهاد آنجا جمع می‌شوند و بار دیگر بازنشستگان آن نهاد جلوی فلان مرکز تصمیم‌گیری اتراق می‌کنند. همه هم داد از این دارند که چرخ زندگی مطابق روالش نمی‌چرخد. اینها را همه می‌دانند، هم مجلس و هم دولت، اما هیچ‌وقت آنچه به آنها قول داده می‌شود، پایش را از حد وعده آن‌ورتر نمی‌گذارد. همین چندی پیش بود به گمانم در بحبوحه بررسی برنامه هفتم که محمدحسن آصفری، عضو کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم توسعه، از گام مجلس برای متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان حرف زد و از اینکه در لایحه برنامه هفتم توسعه، به این موضوع توجه شده است. او می‌گفت: بخش زیادی از بازنشستگان امروز با مشکل معیشتی مواجه هستند و شرایط تورمی جامعه زندگی را برای بازنشستگان سخت کرده است. دریافتی بازنشستگان کم است و بیش از ۸۰۰ هزار نفر از بازنشستگان زیر پنج میلیون تومان حقوق می‌گیرند که این مبالغ کفاف زندگی بازنشستگان را نمی‌دهد. به گفته او، کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم تصویب کرده تا حقوق بازنشستگان و شاغلان متناسب‌سازی شود و حقوق بازنشستگان به ۹۰ درصد حقوق شاغلان برسد. البته یکی از کارهای خوب کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم توسعه، بحث متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان بود و ما دولت را مکلف کردیم تا حقوق بازنشستگان را تا ۹۰ درصد با حقوق شاغلان هم‌تراز کند. با توجه به شرایط تورمی جامعه، این افزایش به نسبت تورم صورت خواهد گرفت. این عضو کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم این را هم می‌گفت که‌ بر اساس مصوبه کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم،‌ همه بازنشستگان کشوری، لشکری و تأمین اجتماعی، شامل این مصوبه متناسب‌سازی حقوق خواهند شد. اما همان زمان بهروز محبی نجم‌آبادی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی نیز با اشاره به عدم همسان‌سازی حقوق بازنشستگان لشکری و کشوری، می‌گفت: با توجه به ورشکستگی‌های صندوق‌های بازنشستگی، دولت همسان‌سازی را نمی‌پذیرد و این موضوع را یک ماده ۷۵ می‌داند و به نوعی اضافه‌کردن به تعهدات دولت قلمداد می‌کند، اما مجلس معتقد است این موضوع شدنی است. متأسفانه بازنشستگان ما با توجه به تورمی که در سال‌های اخیر در کشور به وجود آمده است، دچار سختی زندگی و معیشت هستند؛ ازاین‌رو دولت و مجلس باید تمام تلاش‌شان را انجام دهند تا در برنامه هفتم این مشکلات را به حداقل خود برسانند. عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس‌ گفت: متأسفانه دولت در سال‌های انتهایی قرار داد و همان‌جا هم تحت فشار مجلس، دولت گذشته قسمتی از آن را اجرا کرد. اما اکنون مجلس شورای اسلامی معتقد است این موضوع امروز عملیاتی است و منابع آن وجود دارد و دولت نیز موظف است همسان‌سازی بازنشستگان را عملیاتی کند تا تسکین درد‌های بازنشستگان باشد. محبی با بیان اینکه یکی از راه‌حل‌ها همسان‌‌سازی است، تصریح کرد: دولت باید یک سبد ویژه آبرومندانه در برنامه هفتم توسعه برای بازنشستگان ببیند و همچنین باید اقدامات دیگری جهت کمک به بازنشستگان لشکری و کشوری صورت دهد تا مشکلات معیشتی این افراد حل‌وفصل شود. این نماینده مجلس شورای اسلامی بیان کرد: اگر دولت به فکر بازنشستگان نباشد، قطعا مجلس شورای اسلامی خود فکری به حال بازنشستگان لشکری و کشوری خواهد کرد؛ زیرا امروز بازنشستگان بیشتر از اقشار دیگر درگیر مشکلات معیشتی هستند. این موارد هر‌چند متعلق به روزهایی است که مجلس در تدارک بررسی برنامه هفتم توسعه بود، اما روز دوشنبه همین هفته احسان قاضی‌زاده‌هاشمی، نماینده مجلس که برای نمایندگی در دوره آینده نیز پذیرفته شده است، در حاشیه نشست ارائه گزارش و رسالت صندوق‌های بازنشستگی کشوری در تحقق شعار سال در جمع خبرنگاران گفت: منابع همسان‌سازی حقوق بازنشستگان‌ در بودجه لحاظ و در جداول نهایی سهم ۴۰‌درصدی برای اجرا در سال جاری تصویب شد. او تأکید کرد: این موضوع به شورای نگهبان جهت بررسی ارسال شده است و تا قبل پایان اردیبهشت ان‌شاءالله نهایی و از خرداد اجرائی خواهد شد. ۴۰ درصد میزان افزایش است و سال ۱۴۰۴ و ۱۴۰۵ نیز دو مورد افزایش ۳۰‌درصدی خواهیم داشت. قاضی‌زاده‌هاشمی در پاسخ به این پرسش که چرا حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی بر اساس تورم نیست؟ گفت: مجلس در این زمینه ورود اولیه داشته ولی روزهای پایانی مجلس یازدهم است و اگر به سرانجام نرسید، در مجلس جدید بعد از هفتم خرداد در کمیسیون اجتماعی بررسی خواهد شد. نماینده مردم سرخس، فریمان و بخش‌های رضویه و احمدآباد مشهد بیان کرد: آنچه ما الان حکم قانونی داریم، همسان‌سازی حقوق بازنشستگان لشکری و کشوری است، اما در مورد حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی در مجلس دوازدهم پیگیری خواهد شد که حکم قانون و مبنای مجلس میزان تورم است و این را که چقدر تناسب‌سازی خواهد بود، مجلس پیگیری می‌کند.

پرده آخر

«آقا مصطفی» روی صندلی کنار پذیرش نشسته بود. کمرش داشت از درد، دولا می‌شد. بلند شد و جارو را در دستش گرفت تا کف درمانگاه را تی بکشد. اینکه توی ذهنش چه بود، نمی‌فهمیدم اما این شعر در ذهن من تاب می‌خورد: معلم پای تخته داد می‌زد/ صورتش از خشم گلگون بود‌/ و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود/ ولی آخر‌کلاسی‌ها‌/ لواشک بین خود تقسیم می‌کردند و آن دیگر «جوانان» را ورق می‌زد‌/ برای اینکه بیخود های‌و‌هو می‌کرد و با آن شور بی‌پایان/ تساوی‌های جبری را نشان می‌داد/ با خطی خوانا به روی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک/ غمگین بود/ تساوی را چنین بنوشت‌: یک با یک برابر است و گویا این روایت همچنان ادامه دارد و بچه‌ها باید در دفتر خود بنویسند «یک با یک برابر نیست».