«راپسودی در آبی» ۱۰۰ ساله شد
صد سال پیش، در دوازدهم فوریه، در شهر نیویورک هوا سرد و برفی و تالار ایولین، روبهروی پارک برایانت، مملو از جمعیت بود. آهنگسازان سرگئی راخمانینوف و جان فیلیپ سوسا به همراه نوازنده ویولن مشهور جاشا هفیتز، رهبر ارکستر لئوپولد استوکوفسکی و بازیگر زن گرترود لارنس در میان حضار بودند.
فرید پریش
صد سال پیش، در دوازدهم فوریه، در شهر نیویورک هوا سرد و برفی و تالار ایولین، روبهروی پارک برایانت، مملو از جمعیت بود. آهنگسازان سرگئی راخمانینوف و جان فیلیپ سوسا به همراه نوازنده ویولن مشهور جاشا هفیتز، رهبر ارکستر لئوپولد استوکوفسکی و بازیگر زن گرترود لارنس در میان حضار بودند. گفته میشود صدها نفر نتوانستند وارد شوند. همه آنها برای شرکت در کنسرتی که توسط رهبر محبوب ارکستر پل وایتمن برگزار شد، آمده بودند. وایتمن در شرح حال خود نوشت: «هدف من از برگزاری این کنسرت نشاندادن پیشرفت موسیقی عامهپسند از دوران جاز آشفته اولیه به فرم ملودیک حال حاضر به این افراد شکاک بود». ممکن است تعجب کنید که آیا وایتمن سعی داشت منشأ عامهپسند جاز را برای نخبگانی که راحت روی صندلیهای معبد موسیقی کلاسیک نشسته بودند، سفید کند. با این حال، برای حضار کنسرت، غافلگیری در انتظار بود. در اواخر برنامه صدای کلارینت گوشخراشی که به سمت بالا سر میخورد، شنیده شد. این مقدمهای بود که راپسودی در آبی اثر جورج گرشوین را معرفی کرد، قطعهای سرشار از پتانسیل، نه تنها برای آهنگساز بلکه برای شکلگیری موسیقی آمریکایی. جوزف هورویتس، نویسنده کتاب «موسیقی کلاسیک در آمریکا: تاریخ ظهور و سقوط آن»، میگوید: «گرشوین به خوبی میداند که چه کار میکند و واقعا اهمیتی نمیدهد که مردم چه فکر میکنند. او میخواست دنیاهای موسیقی را که از هم جدا بودند، پل بزند». این دنیاها جاز، موسیقی پاپ آن روز و موسیقی کلاسیک بودند و او آنها را به هم پیوند داد. راپسودی گرشوین در آن روز با تشویقهای رعدآسا مورد استقبال قرار گرفت و وایتمن برای سالها بیوقفه آن را اجرا کرد. پس از آن، تلفیقهای موفقتر دیگری از آهنگساز با آثاری مانند «آمریکایی در پاریس»، «کنسرتو در فا»، «اورتور کوبایی» و اپرای «پورگی و بس» دنبال شد. هورویتس میگوید مشکل این است که گرشوین توسط آهنگسازان آمریکایی که بهترین موقعیت را برای دیکتهکردن مسیر موسیقی کلاسیک آمریکا داشتند، طرد شد. هورویتس میگوید: «آرون کوپلند، ویرجیل تامسون و لئونارد برنستاین، همگی درباره گرشوین مینویسند، گویی او یک موسیقیدان تفننی است و نمیتوان او را کاملا جدی گرفت». آنها فکر میکردند که جاز موسیقی جدیای نیست و اینکه گرشوین آن را به موسیقی کلاسیک معرفی کند، مثل مسمومکردن چاه است. برنستاین در مقالهای در سال 1955 درباره گرشوین، نوشت «میدانید که این راپسودی بههیچوجه محصول یک آهنگسازی اصولی نیست. مجموعهای از پاراگرافهای جداگانه است که با خمیر آرد و آب به هم چسبانده شدهاند». اگرچه مخاطبان اولین اجرای راپسودی آن را پذیرفته بودند، اما منتقدان چندان پذیرای آن نبودند. پل روزنفلد در نیو ریپابلیک نوشت: «راپسودی در آبی موسیقی سیرک است... با ایدهها و وجدهای دست دومش مبهم است» و اضافه کرد که «این راپسودی موسیقی جدیای نیست، بلکه یک جاز بزکشده است». نگرش نسبت به گرشوین پیامدهای قدرتمندی برای موسیقی کلاسیک در آمریکا داشت. در دهه 1920، آهنگسازان سفیدپوست میتوانستند از ثروت موسیقی سیاهپوستان آمریکایی الهام بگیرند. اما آنها این کار را نکردند به جز گرشوین. هورویتس با اذعان به اینکه مقاومت برای درک محدودیتهایی که موسیقی کلاسیک در آمریکا بین دو جنگ جهانی با آن مواجه بود، ضروری است، میگوید: «موسیقی کلاسیک در ایالات متحده هرگز به درستی هویت بومی خود را به دست نیاورده است». به همین دلیل است که او استدلال میکند موسیقی کلاسیک هنوز هم امروز به حاشیه رانده میشود. سپس مسئله تملک فرهنگی مطرح میشود. آیا گرشوین از فرهنگ سیاهپوستان سرقت میکرد؟ و با شروع قرضگرفتن نسلهای بعدی موسیقیدانان سیاهپوست ازتوالی آکوردهای گرشوین، این سؤال چگونه تغییر میکند؟ ترنسی بلانچارد، نوازنده ترومپت و آهنگساز که خود بین جاز و موسیقی کلاسیک مرز باریکی را طی میکند، میگوید: «این موضوعی است که زیاد درباره آن صحبت نمیکنیم». در سال ۲۰۲۱ اولین آهنگساز سیاهپوستی شد که اثری در اپرای متروپولیتن نیویورک به روی صحنه برد. «وقتی میگویید تملک فرهنگی، مثل کسی است که موسیقی را بدون ذکر خالقان اصلیاش برداشته باشد و فکر میکنم گرشوین اینطور نبود». بخشی از آن هویت موسیقی گرشوین از وقتگذرانیاش در هارلم و اینکه مجذوب سبک پیانوی پرانرژی «استراید» که شامل عناصری از رگتایم، بلوز و موسیقی فولکلور بود، نشئت میگرفت. لارا داونز، نوازنده پیانو که بارها این راپسودی را اجرا کرده و در حال تور با نسخهای جدید از آن است، میگوید: «من در قطعه گرشوین چیزی فراتر از موسیقی جاز میشنوم، من سیاست را میشنوم». فقط سه ماه پس از اجرای راپسودی در آبی، قانون جانسون-رید تصویب شد، او اشاره میکند «قانونگذاری باورنکردنی بیگانههراس و ضد مهاجر که اساسا الیس آیلند را تعطیل کرد، مهاجرت از آسیا را کاملا متوقف کرد و مهاجرت از جنوب و شرق اروپا را به شدت کاهش داد». خود گرشوین مهاجر نسل دومی روس بود که به گفته خودش در صحبت با زندگینامهنویس اسحاق گلدبرگ، راپسودی را به عنوان «یک کالیدوسکوپ موسیقایی آمریکا» میدید. شما میتوانید صداهای تین پن آلِی را بشنوید، او در نوجوانی به عنوان تبلیغکننده آهنگ کار میکرد و پرواضح است که تأثیراتی از تئاتر Yiddish، موسیقی اسپانیایی، ارگ دستیهای Lower East Side و البته جاز وجود دارد. گرشوین در سال 1937 در اثر تومور مغزی در 38سالگی درگذشت. چه کسی میداند اگر او زنده میماند یا اگر آهنگسازان آمریکایی هم او و هم موسیقی سیاهپوستان را که الهام بخش او بود، جدیتر میگرفتند، موسیقی کلاسیک آمریکایی امروز چه جایگاهی داشت.
نمایشگاه خرمشهر در قاب سینما
همزمان با سوم خرداد سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر، نمایشگاه خرمشهر در قاب سینما و تلویزیون شامل مجموعه عکسهای فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی که با موضوع خرمشهر ساخته شده به مدت یک هفته در محوطه باز موزه سینما برگزار میشود. در این نمایشگاه تصاویر آثاری همچون «بلمی به سوی ساحل» ساخته زندهیاد رسول ملاقلیپور، «کیمیا»، «سرزمین خورشید» و «دوئل» ساخته احمدرضا درویش، «روز سوم» ساخته محمدحسین لطیفی، «کودک و فرشته» ساخته مسعود نقاشزاده، «دسته دختران» ساخته منیر قیدی و همچنین مجموعههای تلویزیونی همچون «خاک سرخ» ساخته ابراهیم حاتمیکیا، «در چشم باد» ساخته مسعود جعفریجوزانی و «گلهای گرمسیری» ساخته محمدمهدی عسگرپور به نمایش درمیآید.