آموزش اجباری بیکاران رفع معضل یا معضل
کار تعریفی دارد و البته بیکاری هم! اما یحتمل این دعوا در ذهن بسیاری هنوز مانده که در بحبوحه آمارگیری و سرشماری دورههای پیش، وقتی قرار بود آمار بیکاری استخراج شود، آمارها بر این تعلق میگرفت که آیا پاسخدهنده در هفته قبل از آمارگیری، یک ساعت کار کرده است یا خیر؟ اگر جواب مثبت بود، او جزء نیروهای فعال جامعه محاسبه میشد. وقتی هم که برخی از کارشناسان لب به اعتراض گشودند که این چه وضع آمارگیری است، پاسخ این بود که «این تعریف از کار، مطابق تعاریف جهانی است»!
شرق: کار تعریفی دارد و البته بیکاری هم! اما یحتمل این دعوا در ذهن بسیاری هنوز مانده که در بحبوحه آمارگیری و سرشماری دورههای پیش، وقتی قرار بود آمار بیکاری استخراج شود، آمارها بر این تعلق میگرفت که آیا پاسخدهنده در هفته قبل از آمارگیری، یک ساعت کار کرده است یا خیر؟ اگر جواب مثبت بود، او جزء نیروهای فعال جامعه محاسبه میشد. وقتی هم که برخی از کارشناسان لب به اعتراض گشودند که این چه وضع آمارگیری است، پاسخ این بود که «این تعریف از کار، مطابق تعاریف جهانی است»!
حالا اما هر کجا مینشینیم، آمارهایی از کاهش بیکاری شنیده میشود که هرکدام هم مستند به اعداد و ارقام یکی از مراکز رسمی آماری کشور است و معلوم نیست آیا مراکز رسمی آماری مانده مرکز آمار یا بانک مرکزی، هنوز هم منطبق بر این تعاریف از کار و بیکاری، اعداد و ارقام را اعلام میکنند یا خیر؟ هرچه هست، پیادهروی در سطح جامعه، احساسی متفاوت با اعداد و ارقام رسمی در مخاطب ایجاد میکند. احساسی که وقتی پای صحبت مقرریبگیران بیمه بیکاری مینشینید، نوعی تشکیک درباره عددهای اعلامی به وجود میآورد. تأکید مقرریبگیران بیمه بیکاری این است که بیش از هر چیز، به «کار شایسته» نیاز دارند.
آموزش برای بیکاران
بیکاری که مقرری بیمه بیکاری میگیرد، دستکم باید شش ماه سابقه بیمه داشته باشد و مطابق آمار بسیار بعید است که بیمه بیکاری با سابقهای اینچنین پایین، برقرار شود. آن سوی ماجرا هم برای کسانی است که حداکثر 50 ماه سابقه بیمه دارند. افرادی را که بهطور معمول در فهرست مقرریبگیران بیمه بیکاری میبینید، سوابق بالای کاری نیز دارند. این به آن که معناست کسی که امروز دارد بیمه بیکاری دریافت میکند، کاری و مهارتی داشته است (حتی اگرمهارتش در چارچوب آبدارخانه بوده باشد). اما آنطورکه در اخبار آمده، حالا این جامعه از بیکاران که سوابقی هم داشتهاند باید آموزشهایی ببینند! این آموزشها در اصل محدودیتها و موانعی است که برای مقرریبگیری مشکلاتی را به وجود آورده است.
یکی، دو هفته پیش بود، به گمان در روزهای واپسین ماه گذشته که علیحسین رعیتیفرد، معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در یک گفتوگوی رسانهای درباره بخشی از اصلاحات اعمالشده در قانون بیمه بیکاری که به «آموزشهای اجباری مقرریبگیران بدون توجه به سطح سابقه، تخصص و توانمندی آنها» اشاره کرد و گفت: «درباره بحث بازگشت به کار، تفاهمنامهای سهجانبه را با تأمین اجتماعی، وزارت کار و سازمان آموزش فنی و حرفهای امضا کردهایم که طبق آن کسانی که مقرری بیمه بیکاری مشمول آنها میشود، حتما باید بعد از شش ماه با فراخوانهای انجامشده از سوی سازمان تأمین اجتماعی و سازمان فنی و حرفهای، آموزش ببینند. اگر آنها نتوانند در همان محل قبلی مشغول به کار شوند یا برگشت به کارشان با مهارت قبلی خودشان نسبتی ندارد، آموزش فنی و حرفهای برایشان لحاظ شود و به بازار کار در رشته کاری دیگری بازگردند».
حالا نیز ایلنا در گزارشی به این موضوع پرداخته و نوشته است: در اسفند سال گذشته، تفاهمنامهای میان سازمان تأمین اجتماعی و سازمان فنی و حرفهای کشور منعقد شد که «سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور بر اساس این تفاهمنامه متعهد شده است ضمن اجرای دورههای آموزشی متناسب با نیازهای بازار کار هر منطقه و تقاضای کارفرمایان، فهرست مقرریبگیرانی را که از ثبتنام و شرکت در دورههای آموزشی امتناع میکنند یا این دورهها را ترک میکنند، در پایان هر ماه به ادارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان تأمین اجتماعی ارسال کند».
استناد مسئولان امر در اعمال این تغییرات به بند «ب» ماده ۸ قانون بیمه بیکاری مصوب سال ۱۳۶۹ است که تأکید کرده مقرری بیمه بیکاری افرادی که بدون عذر موجه از شرکت در دورههای کارآموزی خودداری کنند، قطع خواهد شد.
اجرای این بند از قانون بعد از سیوچند سال فترت و در شرایطی که زندگی هیچ کارگر بیکارشدهای با مقرری بیکاری نمیچرخد و مسلم است که هیچ کارگری علاقه ندارد زمان مقرریبگیریاش طولانی شود، با انتقاد کارگران و فعالان کارگری مواجه شده است؛ سؤال این است آیا کارگرانی که بعد از سالها کار تخصصی بیکار شدهاند، نیاز به مهارت و بازآموزی دارند؟ آیا کارگران تعدیلی به دلیل ناتوانی و کمبود تخصص بیکار شدهاند؟ چه تضمینی در کار هست که کارگران بعد از مهارتآموزی، شغل شایسته با مزد مکفی به دست بیاورند؟!
آموزش برای آموزگار
برای صحبت درباره چندوچون این موضوع، سراغ دو متقاضی بیمه بیکاری رفتیم. اولی خبرنگاری است که ناخواسته در معرض تعدیل قرار گرفته؛ او میگوید: من سالها سابقه کار دارم و حاصل کارم مشخص است. واقعا چه آموزشی میخواهند برای من فراهم کنند؟! به جای اینکه برای عقد تفاهمنامه بودجه صرف کنند، از مشاغل موجود حمایت کنند؛ چون بازار کار بهشدت شکننده است و مهارتآموزی هیچ مشکلی از این بازار بیثبات حل نمیکند.
به گفته او، باید مهارتآموزی اختیاری باشد تا کارگری که احساس میکند نیاز به یادگیری مهارت و تخصص دارد، به دلخواه خود در دورههای فنی و حرفهای شرکت کند؛ نه اینکه برای کارگران باسابقه که معمولا در کار خود استاد هستند، از بالا نسخه بپیچند و تعیین تکلیف کنند. در دوران بیکاری که پرداخت هزینههای زندگی و کرایه خانه دشوار است، اجبار به شرکت در دورههایی که در مشاغل تخصصی به کار نمیآید، یک دغدغه و رنج مضاعف است که بر مقرریبگیران تحمیل میشود.
«رنج بیکاری یک طرف و دغدغه شرکت در دورههای فنی و حرفهای طرف دیگر؛ به راستی ما را در منگنه قرار میدهند...»؛ یک کارگر بخش فروش در یکی از برندهای لباس تهران که ماه گذشته ناخواسته بیکار شده، با بیان این جمله، دورههای مهارتآموزی را بار اضافی بر دوش کارگران بیکارشده میداند و میگوید: من حدود ۱۰ سال در کار فروش سابقه دارم و زیر و بم این کار را به خوبی بلدم؛ چه مهارتی میخواهند به من بیاموزند که بتواند به دردم بخورد؟!
او هم معتقد است هدف از اجباریکردن دورههای مهارتآموزی فنی و حرفهای، سنگقلابکردن کارگران و معطلکردن آنهاست؛ میخواهند به بهانه اینکه در دورههای اجباری شرکت نکردهاید یا مثل یک دانشآموز دبیرستانی چند جلسه غیبت داشتهاید، بیکارشدگان را از فهرست مقرریبگیری خط بزنند تا هزینههایشان کم شود و بتوانند ادعا کنند همه چیز خوب است.
حالا باید پرسید چند درصد کارگران و تشکلهای کارگری از این دورههای اجباری مهارتآموزی رضایت دارند؟ آیا میشود قوانین معطوف به آینده و زندگی یک جمعیت چندین میلیون نفری را بدون نظرخواهی از آنها تغییر داد؟