شرکت در انتخابات در چه صورت معنادار است؟
در کشاکش روزهای سختی که بر میهن عزیزمان میگذرد، بار دیگر، به اجبارِ جهان پیشبینیناپذیر، برخی ایرانیان مقابل این پرسش قرار گرفتهاند که آیا در انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری شرکت کنند یا نه.
احمدرضا سازگارنژاد-پژوهشگر سیاستگذاری عمومی و فعال سابق دانشجویی: در کشاکش روزهای سختی که بر میهن عزیزمان میگذرد، بار دیگر، به اجبارِ جهان پیشبینیناپذیر، برخی ایرانیان مقابل این پرسش قرار گرفتهاند که آیا در انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری شرکت کنند یا نه. فارغ از اینکه هر ایرانی چه تصمیمی دارد و بنا به شرکت در انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری را دارد یا نه، که به زعم اینجانب تا آخرین روز پیش از انتخابات ممکن است نظرات آحاد جامعه تغییر کند و شاهد تحولاتی اساسی در نگرش رأیدهندگان باشیم، ضروری است به این بپردازیم که شرکت هر یک از ما در انتخابات تحت چه شرایطی معنادار است؟ آیا با صرف رأیدادن و انتخاب یک نامزد سهم خود را ایفا کردهایم؟ تلاش میکنم در این یادداشت کوتاه از زاویهای به موضوع بپردازم که نقش هر یک از ما ایرانیان را در فرایند سیاسی و انتخابات بکاوم. به نظر من، شرکت در انتخاباتهای ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی و... با رعایت سه پیشفرض میتواند ارزشآفرین باشد و کار ما با صرف رأیدادن تمام نمیشود و رعایت این سه مؤلفه میتواند انتخاب رئیسجمهور یا هر کسی را که در معرض رأی عمومی قرار دارد، معنادار کند:
نخست: مطالبهگری آگاهانه: یکی از شرایطی که باید هر فرد هنگام رأیدادن در یک انتخابات به آن بنگرد و نسبت خود را با آن تعیین کند، میزان مطالبهگری آگاهانهای است که میخواهد در آینده نسبت به وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور داشته باشد و اینکه چگونه در نظر دارد تا دغدغههای ملی، اجتماعی و فردی خود را از طریق او پیگیری کند. در ساختار معیوب سیاست در ایران، در چرخهای که شایستهسالاری مدیران از بالاترین سطح تا پایینترین سطوح دچار اشکالات ساختاری است، انبوه بحرانهای اقتصادی و بینالمللی گریبان دولت را گرفته، شکافهای اجتماعی در حال تبدیل به گسل هستند، فساد و ناکارآمدی ساختاری شده و فرهیختگان بسیاری در حال مهاجرت از ایراناند، لازم است که یک واقعیت کلیدی و محوری را بپذیریم: هر منتخبی که در این ساختار سکان هدایت دولت را در دست بگیرد، لاجرم باید با اشکالات این ساختار دستوپنجه نرم کند و این مصائب سبب خواهند شد تا از مسیری که قصد طیکردن آن را داشته است، خارج شود و درهمتنیدگی این بحرانها پرتوانترین و آمادهترین دولتها را نیز از نفس میاندازد. درست در همین جا، در نقطهای که رئیسجمهور ممکن است از مسیر از پیش تعیینشده مطالبات عمومی خارج شود، هر فرد جامعه باید خود را در قبال این تغییر مسیر مسئول بداند. حفظ دمواکراسی، به معنای حفظ اختیار دولت و حکومت در دست مردم، یک تمرین هرروزه است و هر یک از ما برای ادامهیافتن دموکراسی باید در هر لحظه و هر جا از آن محافظت کنیم. حفظ دموکراسی وظیفه و خواست مردم است نه صاحب قدرت. برای تحقق این ارزش مبنایی، مسئولیتپذیری نسبت به رأی و نامزدی که او را برای کشورداری برگزیدهایم نیز یکی از مهمترین ابعاد تمرین هرروزه دموکراسی است. مسئولیتپذیری نسبت به رئیسجمهور یعنی در جایی که منافع قدرت رودرروی منافع عمومی قرار میگیرد، که متأسفانه اتفاقی رایج است، عموم جامعه باید احساس مسئولیت کرده و نسبت به این تغییر مسیر هشدار دهند و با حداکثر توان در مقابل این تغییرات مقاومت کنند و مطالبهگر فعال اصلاح عملکرد رئیسجمهور باشند. رئیسجمهور باید متوجه این موضوع باشد که افکار عمومی حامیان او به شدت نسبت به عملکردش حساساند و تمامی اقدامات او را زیر نظر دارند. تجربههای فراوانی نشان داده که مطالبهگری آگاهانه، پردامنه و ایجابیِ افکار عمومی نسبت به برنامهها و سیاستهای دولتی، حتی در زمان اقتدارگراترین کابینهها در تاریخ ایران، میتواند مجموعه دولت را به کرنش در برابر جامعه وادار کند.
دوم: تشکلیابی مدنی: تحقق چنین مطالبهگری آگاهانهای در ایران با چالشهای فراوان همراه است و نگاه امنیتی به این مطالبهگریها هزینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها را فراتر از توان شخصی افراد جامعه کرده است. بر پایه چنین شرایطی لازم است تا مطالبهگریها در قالب ساختارهای جمعی طرح و پیگیری شوند. ساختارهای جمعی چه به صورت رسمی و چه به صورت غیررسمی، امکان طرح دغدغهها و گفتوگوی گروههای متکثر جامعه را فراهم میکنند. بستر شبکههای اجتماعی این امکان را مهیا کردهاند تا ساختارهای مدرن، متفاوت و غیررسمی تشکلیابی مدنی بتوانند به منصه ظهور برسند و مطالبهگری آگاهانه را دنبال کنند. در شرایطی که سازوکارهای رسمی تشکلیابی مدنی معیوباند، ساختارهای غیررسمی و مجازی میتوانند بستری مناسب برای طرح بحث و گفتوگو پیرامون خواستهای گروههای متکثر اجتماعی باشند. بدون این زیرساختهای اجتماعی مطالبهها اثرگذار نخواهند بود و مکانیسم کنترلی مهمی در اختیار جامعه برای نظارت بر رئیسجمهور در طول دوره ریاستجمهوری وجود نخواهد داشت. بنابراین هر فرد ایرانی میبایست تلاش کند تا برای امکانپذیربودن مطالبهگری خود، عضو و اثرگذار در این ساختارهای نوین باشد.
سوم: آگاهیبخشی فردی و جمعی: پیشنیاز ضروری و کلیدی تحقق مطالبهگری، داشتن آگاهی نسبت به اتفاقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. هر فرد ایرانی میبایست میزانی از وقت عمومی زندگی خود را به یافتن اطلاعات درست، دقیق و مهم درباره شرایط کشور اختصاص دهد. بدون داشتن اطلاعات و تحلیلهای متقن، مطالبهگری ناممکن خواهد بود و سیاستمداران پوپولیست رندانه میتوانند از این فرصت بهره ببرند. افزایش آگاهیهای فردی و ارتقای سواد خانواده، دوستان و اطرافیان نیازی است که هر فرد ایرانی باید آن را حس کند و به آن متعهد باشد. جامعه ایرانی هماکنون نیز در فضای مختلف عمومی و خانوادگی، اخبار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به شدت دنبال و تحلیل میکند. این بسترها میتوانند زمینهساز تحقق کسب آگاهیهای فردی و ارتقای آگاهیهای جمعی باشند. نخبگان و فرهیختگان جامعه نیز در اینجا بار مسئولیت سنگینی دارند و باید به عمومیسازی تحلیلها، اطلاعات و اخبار بپردازند. این وظیفه فراتر از نقش کلی رسانهها در اطلاعرسانی وقایع و رویدادهای روزمره است. ساختن ایران مدرن، نه از گذرگاه ساختن دولت مدرن (رویکرد بالا به پایین)، بلکه از پدیدآمدن شهروندان مسئولیتپذیر، آگاه و مطالبهگر پدید میآید (رویکرد پایین به بالا). چنین شهروندانی تا جای ممکن اجازه تخطی هیچ رئیسجمهوری از مسیر توسعه همهجانبه ایران را نمیدهند. هر یک از ما در این فرایند نقشی داریم تا به شهروند متناسب با ایران مدرن بدل شویم. اگر تصمیم به رأیدادن در انتخابات داریم، باید مسئولیتی فراتر از انداختن برگه رأی در صندوق انتخابات را بپذیریم. میان رأیدادن و انتخابکردن تفاوت ماهوی وجود دارد و آنچه شایسته یک جامعه مدرن و دموکراتیک است، انتخاب است. انتخاب به معنای پذیرش مسئولیت رأی و محافظت مطالبهگرانه از انتخاب به منظور به ثمر رسیدن نتایج حاصل از آن است. به زعم من، اگر این مطالبهگری تشکلیافته، آگاهانه و همگانی محقق نشود، بهترین رئیسجمهور نیز دوای درد ما نخواهد بود و ما را در مسیر دستیابی به دموکراسی قرار نخواهد داد. تصمیم برای رأیدادن در انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری بدون توجه به این الزامات سهگانه نفع چندانی برای تحقق دموکراسی و پیشرفت در جامعه ایرانی نخواهد داشت، هرچند که حتما میتواند در کوتاهمدت اثرات منفی یا مثبت مهمی در زندگی شخصی و جمعی ما داشته باشد.