ظهور ادبیات فاخر در سیاست!
جدا از پراکندهگویی و تکرار الفاظ نخنمای سیاسی از سوی برخی از کاندیداهای محترم، نگارش «واژهبند»هایی مغایر با شعارهای تبلیغاتی که برگرفته از زبان شیوا، سلیس و گوشنواز فارسی بر لوح کاغذ در دستان برخی از کاندیداها لغزید، خبر از تغییر در تفکری است که ویرایش ادبیات سیاسی ایران را نوید میدهد.
جدا از پراکندهگویی و تکرار الفاظ نخنمای سیاسی از سوی برخی از کاندیداهای محترم، نگارش «واژهبند»هایی مغایر با شعارهای تبلیغاتی که برگرفته از زبان شیوا، سلیس و گوشنواز فارسی بر لوح کاغذ در دستان برخی از کاندیداها لغزید، خبر از تغییر در تفکری است که ویرایش ادبیات سیاسی ایران را نوید میدهد.
اینکه همه کاندیداها «تغییر» را پارادایم و الگوی خویش در افق سیاسی خود ترسیم کردند، جای بسی تفکر و تعمق در اذهان ملتی است که هنوز نشانههایی از تغییر در هیچکدام از ارکان اجتماعی به نفع خویش ندیدهاند.
دیشب صدای قلم را بر کاغذی شنیدیم که نشان از «تغییر» داشت، اما تا کجا این رقصگردانی زیبای قلم، گره از فضای بسته سیاسی ایران بگشاید، انتظاری است که چهار دهه در اذهان عمومی تلنبار شده است.
هر سرمشق زیبایی چه در ادبیات عامه و چه در ادبیات سیاسی تا زمانی که تأثیرگذار و تأثیرپذیر از سویی و عملگرا با معدل مطلوب در کارنامه فردی و سیاسی مبلغ آن از سویی دیگر، با مرکب صداقت و قبولی، ممهور به رأی ملت نشود، بهمثابه قاب و دیوارنگارهای بر اتاق هر ایرانی است!
جامعه امروز ایران با عبور از چالشها و «سازگاری اجباری محیط سیاسی» پا در عرصهای نهادهاند که نیازمند به قدرتی از نوع سیاست هستند که در زندگی روزمره آنان، قلم و رقم هرکدام کارکرد واقعی خود را بر سفره فرهنگ و اقتصاد بهدرستی نشان داده و از کمترین بهرهای سود بجویند.
در سالهای گذشته چنان ملت ایران در «فشردگی سیاسی» غوطهور شدهاند که از چنگزدن به هر ابزاری حتی «قلم» باشد، نیز دریغ نخواهند کرد تا از «به عمق رفتگی» نجات یابند و «عمق راهبردی» را پس از آن به مطالعه و تحقیق پرداخته، شاید روزنهای از آن متبادر شود.
مسیر چنانچه روشن باشد، هر مسیریابی عملکردش را تبیین میکند اما شوربختانه چنان در چهارراه سیاسی گرفتار آمدهایم که شعر و شعار تهنشین در «دیگ سیاست» چسبناکتر از آنی است که رهایی از آن با چنین مناظراتی امکانپذیر شود.
انحراف از گفتمان شفاف و رودررو چه در سطح اجتماع و چه در مناظرات از مؤلفههایی است که جامعه ایران سالهاست از آن رنج میبرد و جای خود را به تنشهایی از نوع تحکم و تکگرایی داده و این هیچ تناسبی با اصول اولیه دموکراسی ندارد.
اگر از مردم در پاسخ به هرگونه نیاز سیاسی خود، انتظار همراهی و مشارکت داریم، متقابلا باید منتظر هم باشیم، منتظر به حاصل مناظراتی تا از آن، چه نتیجهای درج شود تا در وهله اول وزن اجتماعی به ترازو نشیند و سپس وزن سیاسی نظام و احزاب. یا به تفسیری آنچه از دل هر انتخاب بهجد نتیجهای بیرون آید، وزن قدرت اجتماع باشد، نه وزنکشی سیاسی.
و نگارنده بهعنوان دلسوز و بیطرف سیاسی و فارغ از هرگونه حزبگرایی و کاملا مستقل چنانچه در یادداشتهای گوناگون در ادوار ریاستجمهوریهای گذشته قلمفرسایی بیمزد و بیحاصل از نگاشتن به نقد پرداختهام، به گونهای دیگر استدعا دارم:
ملت ایران را ساده نپندارید!