هفتصدوچهلوششمین شب از شبهای مجله بخارا به بزرگداشت رضا یحیایی، نقاش، اختصاص یافت
صدای من رنگ و نقاشی است
شرق: بزرگداشت رضا یحیایی (شب رضا یحیایی) از سری در حاشیه آخرین نمایشگاه هنرمند با عنوان «اِکلِکتیک» به کیوریتوی دلارام آقاپور در گالری فریا هتل اسپیناس پالاس برگزار شد.
شرق: بزرگداشت رضا یحیایی (شب رضا یحیایی) از سری در حاشیه آخرین نمایشگاه هنرمند با عنوان «اِکلِکتیک» به کیوریتوی دلارام آقاپور در گالری فریا هتل اسپیناس پالاس برگزار شد. در هفتصدوچهلوششمین شب از شبهای مجله بخارا (شب رضا یحیایی)، هلیا دارابی، حمیدرضا کرمی، دلارام آقاپور، علی دهباشی و همچنین رضا یحیایی سخنرانی کردند. این نشست با نمایش مجموعه وسیعی از آثار هنرمند در نمایشگاهی با عنوان «اِکلِکتیک» همراه بود. رضا یحیایی (متولد ۱۳۲۷) هنرمندی چندرسانهای، متولد بابل است؛ حدودا در اواخر دهه 40 شمسی از ایران مهاجرت کرد و تا به امروز در فرانسه، ایتالیا و ایران فعالیت داشته است. او فارغالتحصیل رشته نقاشی از آکادمی فلورانس ایتالیا (۱۳۵۱)، فارغالتحصیل معماری داخلی و سرامیک از آکادمی فلورانس ایتالیا (۱۳۵۴)، فارغالتحصیل مجسمهسازی و سنگتراشی از آکادمی کرارا ایتالیا (۱۳۵۶) و دارای دکترای هنر از دانشگاه سوربن پاریس (۱۳۶۸) است. رضا یحیایی همچنین سابقه تدریس در آکادمی هنرهای زیبا، مدرسه اسپینلی فلورانس و همچنین معاونت دانشگاه و تدریس هنر در دانشگاه جندی شاپور را دارد. او مدتی به مرمت در موزه ایران باستان تهران مشغول بوده است. بیش از ۳۸ نمایشگاه انفرادی در اروپا و آمریکا برگزار کرده و آخرین نمایشگاه او به سال ۱۳۹۲ در «گالری ماه مهر» تهران بازمیگردد. این بار در نمایشگاه «اِکلِکتیک» با بیش از ۶۰ اثر از چند مجموعه مختلف، کیوریتور سعی دارد ابعاد جامعتری از هنرمند را در معرض دید عموم قرار دهد. آثار او را در فرانسه روی کارت تلفن و کارت مترو چاپ کردهاند و از آن تمبر ساختهاند. او آثار شهری مهمی ازجمله مجسمه «شقایق» در باغموزه شخصی «فرانسین هانریش» در فرانسه و مجسمه «گنبد آسمان» در برج میلاد ایران دارد. یحیایی تجربه نقاشی، مجسمهسازی، شیشهگری، سفالگری، سنگتراشی، فرسک، رقص باله، نمایش اپرا و... را در کارنامه خود دارد.
هلیا دارابی، منتقد و پژوهشگر، اولین سخنران این شب بخارایی بود و با اشاره به تنوع آثار این هنرمند، گفت: «استاد یحیایی از پرکارترین و پرافتخارترین هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی هستند. تنوع تجارب و تواناییهای زیاد ایشان، این فرصت را برایشان مهیا کرده تا فیگور در رسانه مجسمهسازی و تمام رسانههای آثارش درونی شود. تسلط در خلق فیگورها و شناخت فیگورها در تجلی سهبعدی، رابطه بدنمند هنرمند با خلق هنری و شناخت آناتومی به نقاشیها منتقل میشود؛ امری که تواناییهای زیربنایی یک هنرمند تجسمی را طلب میکند. دورههای فطرت و خاموشی که بسیاری از هنرمندان را در بر میگیرد، بسیار بهندرت درباره او اتفاق افتاده است. بهاینخاطر که خلق هنری به جان و به زندگی او وابسته است و در بند سفارش اثر نبوده که برای من بسیار ارزشمند است. نیروی مقاومتناپذیری برای خلق در او وجود دارد که خود زندگی و زیست هنرمندانه است؛ چراکه از آغاز هنر نجاتبخش او بوده است. این شکل از هنر در نهایت پاسخ را درون خود پیدا میکند، در فعل ساختن و خلقکردن، در تجربه شورانگیز و یگانه هنرآفرین». در ادامه شب یحیایی، حمیدرضا کرمی، پژوهشگر و نویسنده و هنرمند، به فرم و عناوین کارهای او اشاره کرد و گفت: «نکته جالب درباره طبقهبندی عناوین در آثار ایشان، عناوین و ترجمانی است که معطوف به اشیا نیست و عمدتا بازنمود و ترجمانی از پیکرههای انسانی هستند که به تجارب عمیق انسانی بازمیگردند؛ یعنی مفاهیم فراورنده و استعلایی هستند که دغدغههای فکری هنرمند را منتقل میکنند. مفاهیم محدود نیستند و هنرمند به اندازهای پربار هست که با تعدد و تکثر درونمایهها گستره وسیعی از مضامین را در بر گرفته است».
دلارام آقاپور، کیوریتور نمایشگاه آثار یحیایی با عنوان «اِکلِکتیک» نیز از سخنرانان شب بزرگداشت بود. او در این رویداد گفت: «در مرحله اول نکتهای که درباره آقای یحیایی برای من جالب توجه بود، مسئله «هنرمند مهاجر»بودن ایشان بود. در پروژه پژوهشی قبل از این هم درباره بهمن دادخواه، امر تاریخ هنری که برای هنرمندان مهاجر اتفاق میافتد، برای من اهمیت داشت. معمولا این مهاجرتها در ایران در دهه ۵۰ و به دلایل مشخص سیاسی-اجتماعی اتفاق افتادهاند، اما مهاجرت آقای یحیایی از جنس دیگری است. تحت تأثیر پیشروی کانون پرورش فکری در بابل، آقای یحیایی خواسته دنیا را برای آموزش هنر ببیند. همین تفاوت در دلیل مهاجرت، سرنوشت ایشان و آثار ایشان را هم از دیگر هنرمندان مهاجر زمانه خود متفاوت کرده».
در بیانیه این نمایشگاه اینطور نوشته شده که: «پیمایش در این نمایشگاه همانند گشت و گذار متفکرانه در پناهگاه (آتلیه) هنرمند است، رویارویی خالی از تصنع. درون استودیوی هنرمند، حقایق فیلترنشده، جوهره خام و تصفیهنشده روح خلاق را جلوه میدهند. کاوش هنرمندانه انکشاف میکند، جایی که پرترهای که امروز خلق شده، با منظرهای که روز دیگر نقش بسته، به طور هماهنگ همزیستی میکند. رضا یحیایی، هنرمند چندرسانهای، مرزهای سنتی را چه در این نمایشگاه، چه در تمام مسیر حرفهای خود، نادیده گرفته و نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و حتی رقص باله را به هم پیوند میدهد. امتناع او از محدودکردن خود به یک سبک، شاهدی است بر به چالش گرفتن بیامان خود و پیگیری لذت محض خلق اثر. هنرمندی که محدودیتهای ناشی از خودسانسوری را میشناسد، اینبار در برابر خودسانسوری مقاومت میکند و جسورانه مجموعهای از آثار را ارائه میدهد که عموما از طبقهبندی یکگانه سرپیچی میکنند. این آمیزه از نتهای فراز و فرود در نمایشگاه اِکلِکتیک (مجموعهای از آثار نقاشی، نقشبرجستهها، مجسمهها و اینستالیشن در سبکها و تولید سالهای مختلف) روح متهور هنرمند را طنینانداز میشود».
علی دهباشی در پایان ضمن اشاره به اهمیت شخصیت یحیایی، و دعوت ایشان به گفتن از خود، تأکید کرد «اگر بخواهیم به مجموعه زندگی هنری استاد بپردازیم، شاید ساعتها فقط به ذکر موفقیتهای ایشان، نمایشگاهها، سالهای تدریس و آموزش در ایران، ایتالیا، فرانسه و دیگر کشورها بگذرد. همچنان که شیوه ایشان هم هست، زیاد علاقهمند نیستند که ما به زندگی پربار ایشان توجه خاص داشته باشیم. کتابهای متعددی از ایشان چاپ شدهاند که البته بیشتر آنها در خارج از ایران منتشر شدهاند. از آقای بحیایی تقاضا داریم از یک عمر تجربه خودشان در وجوه مختلف انسان، طبیعت و هنر برایمان صحبت کنند».
رضا یحیایی، خود در این شب و درباره آثار و زندگی خود گفت: «صدای من رنگ و نقاشی است. آثار من به انسان خاص اشاره ندارد، فقط یک انسان که جنسیت ندارد، نه زن نه مرد، فقط انسان به معنای واقعی کلمه انسان. من دنبال این انسان در کارهایم هستم. رنگها در کارهای من مانند سربازانی هستند که به جنگ میروند. تمام جنگهای من روی بوم با رنگهاست. شاید تنها نکتهای که من دنبالش هستم، این حس است که دنبال چیزی هستم که «نمیخواهم»... . خیلی سخت است! همه دنبال چیزی هستند که میخواهند و من دنبال چیزی هستم که نمیخواهم... و آن را به وجود میآورم».