|

بازخوانی تاریخی مذاکرات قطع‌نامه ۵۹۸ در گفت‌وگوی «شرق» با علی شمس اردکانی

یک صلح با چند حاشیه در اروند

۳۶ سال از ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ می‌گذرد؛ روزی که جمهوری اسلامی ایران پس از یک سال نهایتا قطع‌نامه ۵۹۸ را برای پایان‌دادن به جنگ تحمیلی به شکل رسمی پذیرفت. فارغ از تمام قرائت‌های تاریخی مربوط به مذاکرات این قطع‌نامه، همواره برخی افراد سعی کرده‌اند طی حدود چهار دهه گذشته به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بهره‌برداری‌های فردی و جناحی خود را از مذاکرات مر بوط به پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸ و پایان جنگ داشته باشند.

یک صلح با چند حاشیه در اروند

‌عبدالرحمن فتح‌الهی: ۳۶ سال از ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ می‌گذرد؛ روزی که جمهوری اسلامی ایران پس از یک سال نهایتا قطع‌نامه ۵۹۸ را برای پایان‌دادن به جنگ تحمیلی به شکل رسمی پذیرفت. فارغ از تمام قرائت‌های تاریخی مربوط به مذاکرات این قطع‌نامه، همواره برخی افراد سعی کرده‌اند طی حدود چهار دهه گذشته به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بهره‌برداری‌های فردی و جناحی خود را از مذاکرات مر بوط به پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸ و پایان جنگ داشته باشند. کمااینکه در یکی از موارد اخیر، محمدحسن قدیری‌ابیانه در بهمن ماه سال گذشته با ادعای اینکه خودش عضو ستاد قطع‌نامه ۵۹۸ و مذاکرات قبل از آن بوده است، اتهاماتی را متوجه حسن روحانی به‌عنوان یکی از اعضای کلیدی مذاکرات آن قطع‌نامه (۵۹۸) کرد و عنوان کرد «روحانی در روند مذاکرات با طرف عراقی به دنبال آن بوده است که اروندرود را به صدام ببخشد»؛ ادعایی که با واکنش شدید و تکذیب دفتر حسن روحانی مواجه شد بنابراین ورود به سی‌وهفتمین سالگرد پذیرش قطع‌نامه از طرف ایران، بهانه‌ای شد تا برای بررسی دقیق‌تر این مواضع (قدیری‌ابیانه)، سراغی از علی شمس‌اردکانی بگیریم؛ فردی که حضور در تیم مذاکراتی قطع‌نامه ۵۹۸ را در کارنامه دیپلماتیک خود دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گپ‌وگفت با این دیپلمات پیشین کشور است تا با یک بازخوانی تاریخی از روند مذاکرات انجام‌شده برای پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸، گفته‌های قدیری‌ابیانه مشخصا در دو ادعای حضورش در تیم مذاکراتی این قطع‌نامه و نیز پیشنهاد بخشیدن اروند‌رود به صدام از زبان حسن روحانی مورد صحت‌سنجی و واکاوی جزئی قرار گیرد.

   

‌۲۱ بهمن‌ماه سال گذشته محمد‌حسن قدیری‌ابیانه، در یک برنامه تلویزیونی ادعا کرد که حسن روحانی در زمان مذاکرات پایان جنگ تحمیلی پیشنهاد واگذاری اروندرود به عراق را داده بود. به گفته دیپلمات سابق کشورمان، «در جریان مذاکرات مربوط به پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸، حتی روحانی اصرار داشت که ایران باید اروندرود را به صدام ببخشد». این موضوعی بود که قدیری‌ابیانه چندین بار در سال‌های اخیر بر آن مانور داده که گویا بیشتر با هدف تخریب روحانی و با انگیزه سیاسی این ادعا مطرح شده است، اما برای صحت‌سنجی و راستی‌آزمایی گفته‌های این دیپلمات، پیش از آنکه به موضوع بخشیدن اروند‌رود به صدام و عراق از طرف روحانی بپردازیم، این سؤال را از شما به‌عنوان یکی از اعضای تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸ دارم که اساسا محمدحسن قدیری‌ابیانه در آن تیم مذاکرات (قطع نامه ۵۹۸) حضور داشت؟

خیر، ایشان در تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸ نبودند.

‌ولی قدیری‌ابیانه خودش را عضو ستاد قطع‌نامه ۵۹۸ در مذاکرات و قبل از آن معرفی می‌کند که... .

این ادعای ایشان است. اگر از من سؤال می‌کنید، من می‌گویم این آقا اساسا در تیم مذاکرات قطع‌نامه ۵۹۸ نبوده است... .

‌یعنی حتی در تیم کارشناسی و تیم مشاوره ذیل لایه‌های دوم و سوم مذاکرات هم نبودند؟

خیر، چون من ایشان را اصلا در مذاکرات ندیدم؛ چه در تیم اصلی و چه در تیم مشاوره یا جای دیگر. اعضای اصلی تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸ کسان دیگری بودند... .

‌بله، از حسن روحانی به‌عنوان رئیس وقت کمیسیون دفاع مجلس و عضو شورای‌عالی دفاع گرفته تا مرحوم حسن حبیبی که آن زمان وزارت دادگستری را بر‌عهده داشتند. علی‌اکبر ولایتی در مقام وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران و محمدجواد ظریف که دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه بودند. سیروس ناصری هم که آن زمان نماینده ایران در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو بودند. جناب عباس ملکی که مسئولیت دبیری هیئت مذاکره‌کننده را عهده‌دار بود. سید‌محمدحسین لواسانی هم گویا در آن دوره در معاونت بین‌الملل وزارت امور خارجه خدمت می‌کرد. جناب جمشید ممتاز هم به‌عنوان حقوق‌دان حضور داشتند؛ خود شما که اگر اشتباه نکنم در مقام دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه و نماینده ایران در سازمان ملل متحد فعالیت داشتید. البته آن‌طور که مطرح است، گویا ریاست ستاد قطع‌نامه ۵۹۸ برعهده روحانی بود که جلسات آن در ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیا برگزار می‌شد و او به‌عنوان نماینده فرمانده جنگ در مذاکرات شرکت می‌کرد. دکتر ولایتی و تیم وزارت خارجه هم مسئول مذاکره با عراق بودند. درست است؟!

بله، خاطرم هست که آن زمان جناب آقای عباس ملکی مسئولیت اداره دفتر کار مذاکرات را هم برعهده داشت و در مقام دبیر هیئت مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸، صورت‌جلسات را نیز تنظیم می‌کردند. اگر از ایشان هم بپرسید، به نظر من آقای ملکی هم‌نظر با من هستند و اصلا آقای قدیری‌ابیانه جزء ستاد قطع‌نامه ۵۹۸ و مذاکرات نبودند.

‌اطلاع دارید آن زمان قدیری‌ابیانه چه سمتی برعهده داشت؟

اگر اشتباه نکنم و درست گفته باشم، به نظرم آقای قدیری‌ابیانه آن زمان در ژنو حضور داشتند.

‌در چه مقام و پست و سمتی؟

فکر کنم در سازمان بین‌المللی کار بود یا چیزی شبیه به آن. زمان زیادی گذشته و من با قاطعیت نمی‌توانم در این زمینه اظهارنظر کنم. اما همین‌قدر می‌دانم که ایشان جزء تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه یا عضو ستاد قطع‌نامه ۵۹۸ نبود.

‌البته کسی مانند حسام‌الدین آشنا، مشاور رئیس‌جمهور در دولت حسن روحانی، ادعا کرد که قدیری‌ابیانه در ایران بوده است، چون در توییتی کنایه‌آمیز خطاب به خود قدیری‌ابیانه نوشته بود «شما که حالا یاد اروند افتاده‌اید، در دوران دفاع مقدس کجا بوده‌اید؟ رئیس ستاد اجرای قطع‌نامه چه کسی بود و شما در آن ستاد چه سمتی داشتید؟ مسئولیت شما در دوران ریاست‌جمهوری آقای هاشمی در دفتر ایشان چه بود؟ چه کسی شما را از طبقه ۹ به همکف فرستاد؟».

ممکن است بازه زمانی مدنظر آشنا، زمان دیگری باشد؛ اما گفتم که من با قاطعیت نمی‌توانم بگویم که این آقا در آن زمان چه مقامی داشته است. فقط می‌دانم در تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸ نبودند.

روی سؤال اصلی‌تر و ادعای قدیری‌ابیانه تمرکز کنیم. حالا که بنا بر گفته شما، ایشان اصلا جزء تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸ نبوده‌اند، آیا گفته‌شان دال بر قصد حسن روحانی برای بخشیدن اروند به صدام و عراق را نزدیک به واقعیت می‌دانید؟ اساسا در جریان مذاکرات چنین دستور کار یا پیشنهادی از زبان روحانی یا هر فرد دیگری مطرح شده بود؟

خیر، ببینید اصلا موضوع بخشیدن اروند مطرح نبود و مهم‌‌تر از آن کسی هم نمی‌توانست چنین ادعا یا پیشنهادی را مطرح کند.

‌چرا؟

چون هیچ‌یک از اعضای تیم مذاکره‌کننده چنین اختیاری را برای بخشیدن اروند به صدام و عراق نداشتند. مگر تیم مذاکره‌کننده می‌توانست خاک ایران را به صدام و بعثی‌ها بدهد؟! ببینید اساسا این هیئت مذاکره‌کننده برای نحوه اجرای قطع‌نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل با طرف عراقی تشکیل شده بود که اعضای اصلی آن را هم خود حضرت امام انتخاب کرده بودند. در کنارش کسانی مانند جناب آقای عباس ملکی، محمدجواد ظریف و چند نفر از دوستان دیگر از سازمان‌های متبوع خود آمده بودند و به تیم مذاکره‌کننده اضافه شدند. خاطرم هست که چند نفر دیگر از دوستان هم از طرف وزیر امور خارجه وقت (ولایتی) انتخاب و پیشنهاد شدند و به تیم اضافه شدند.

‌جناب اردکانی امکان دارد خلط مبحثی بین «لایروبی اروند» با «بخشیدن اروند» صورت گرفته باشد؛ چون در جوابیه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ حسن روحانی خطاب به قدیری‌ابیانه چنین آمده است که‌ «فرد مدعی (قدیری‌ابیانه) چنان با مباحث مذاکرات ۵۹۸ بیگانه است که متوجه نیست به‌جز هفته‌های نخستین جنگ، صدام هیچ‌گاه جرئت صحبت از واگذاری اروندرود را نداشت. آنچه در مذاکرات ۵۹۸ از سوی هیئت عراقی مطرح شد، لایروبی اروندرود بود. توجه به این واقعیت تاریخی ضروری است که توافق نهایی میان ایران و عراق پیرامون لایروبی اروندرود بر اساس توافق ۱۹۷۵، ۳۰ سال پس از پایان جنگ، در دوران ریاست‌جمهوری روحانی حاصل شد. ایشان در دوران ریاست‌جمهوری خود موفق شد تا در نتیجه توافق با عراق و اعلام لایروبی اروندرود، رسما خط تالوگ را به‌عنوان خط مرزی دو کشور تثبیت کند‌». البته در ادامه همین بیانیه بیشتر روی کارهای دولت روحانی درباره لایروبی اروند هم مانور داده و قید شده که‌ «روحانی در نخستین ماه‌های ریاست‌جمهوری با نخست‌وزیر وقت عراق برای پاکسازی و لایروبی سریع اروندرود توافق کرد (۱۴ آذر ۱۳۹۲) و در سفر به بغداد بیانیه‌ای رسمی با نخست‌وزیر وقت عراق منتشر و در آن اعلام شد که درخصوص شط‌العرب، طرفین بر عزم راسخ خود بر اجرای عهدنامه مربوط به مرز دولتی و حسن هم‌جواری بین ایران و عراق مورخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵ و پروتکل‌های ضمیمه و موافقت‌نامه‌های تکمیلی آن، با حسن‌ نیت و با دقت، تأکید کردند و بر این اساس، طرفین تصمیم گرفتند تا عملیات مشترک پاکسازی و لایروبی شط‌العرب را به منظور بازگرداندن کانال اصلی قابل کشتیرانی (تالوگ) بر اساس عهدنامه ۱۹۷۵ مذکور و پروتکل مربوطه آن در اسرع وقت آغاز کنند‌ (۲۱ اسفند ۱۳۹۷). توافقی که دکتر روحانی آن را پایان جنگ تحمیلی می‌داند‌ (سخنرانی در مراسم هفتمین سالگرد رحلت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، ۲۱ دی ۱۴۰۲)». با توجه به نکات همین بیانیه، واقعا در موضوع لایروبی اروند طی مذاکرات قطع‌نامه ۵۹۸ چه مباحثی را با طرف عراقی مطرح کردید؟

ببینید اینجا اصلا نمی‌شود موضوع را توجیه کرد و گفت خلط مبحثی بین لایروبی اروند با بخشیدن اروند مطرح شده باشد.

‌به چه دلیل؟

چون فاصله این دو موضوع بسیار زیاد است و نمی‌شود آنها را در هم خلط کرد. موضوع لایروبی یکی از مهم‌ترین مباحث و درخواست‌های ما در جریان مذاکرات با طرف عراقی‌ مطابق با خود قطع‌نامه سازمان ملل بود که باید عراقی‌ها نسبت به پاکسازی و لایروبی اروندرود اقدام می‌کردند و اصلا موضوع بخشیدن اروند نمی‌تواند با این خلط شود‌؛ آن‌هم از زبان یک دیپلمات که قطعا با آشنایی نسبت به الفبای سیاست خارجی، تفاوت فاحش لایروبی اروند‌رود با بخشیدن اروند را می‌داند.

‌به‌عنوان یکی از اعضای تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸، چرا واقعا عراق در زمان مذاکرات، موضوع لایروبی ‌اروند را عملیاتی نکرد؟

ببینید طرف عراقی در مذاکرات می‌گفت چون لایروبی اروندرود مطابق قطع‌نامه سازمان ملل است، ‌باید خود سازمان ملل هم این لایروبی ‌را انجام دهد که قطعا این مسئله جزء وظایف سازمان ملل نبود و طبیعتا هم سازمان ملل در آن ورود نکرد. بعد گفته شد‌ ایران و عراق هزینه لایروبی اروند را بدهند که ما آن زمان گفتیم حاضریم چنین هزینه‌ای را متقبل شویم و حتی لایروبی را انجام دهیم، منتها مشروط به آنکه در یک قرارداد جدید و ویژه، تجهیزات و وسایل لازم برای لایروبی اروند را در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار دهند که متأسفانه در نهایت بند مربوط به لایروبی اروند هیچ‌گاه رسیدگی نشد.

‌ما آن زمان تجهیزات لایروبی اروند را نداشتیم؟

چرا تجهیزات لایروبی اروند را داشتیم، اما تجهیزات قابل اطمینانی نبودند.

‌سؤال اصلی‌تر اینجاست که به‌رغم موضوعیت خط تالوگ (خط‌ القعر) اروندرود به‌عنوان مبنای تعیین مرز ایران و عراق ذیل توافق‌نامه ۱۹۷۵، معروف به پیمان الجزایر که به امضای مرحوم عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران امور خارجه وقت ایران و عراق رسید تا مبنای حل اختلافات مرزی دو کشور باشد، چرا صدام هیچ‌گاه به لایروبی اروند جامه عمل نپوشاند؟

چون صدام و عراق از همان ابتدا بر سر تعیین مرز دو کشور در اروندرود‌ ذیل خط تالوگ (خط‌ القعر) اختلاف داشتند و اگر شما به اسناد و خاطرات جنگ تحمیلی هم نگاه کنید، صدام در روز اول جنگ تحمیلی، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را در تلویزیون ملی بغداد پاره کرد و به صراحت‌ عنوان کرد «ما تنها یک مانور یک‌هفته‌ای در ایران خواهیم داشت». این ملعون در ادامه با توهین به ایران گفته بود ‌«ما به این مجوسی‌ها درسی خواهیم داد که فراموش نکنند‌». با این وجود و بعد از هشت سال، صدام در مذاکرات قطع‌نامه ۵۹۸ هم باز موضوع لایروبی اروند را به‌عنوان اقدامی برای تعیین مرز هیچ‌گاه به صورت عملی پیاده نکرد.

‌چرا پذیرش ایران یک سال طول کشید؟ قطع‌نامه ۵۹۸‌ برخلاف قطع‌نامه‌های قبلی ذیل فصل هفت منشور ملل متحد، یعنی بر مبنای اصول ۳۹ و ۴۰ صادر شد؛ یعنی اگر ایران تمکین نمی‌کرد، احتمال تحریم اقتصادی یا حمله نظامی قدرت‌های جهانی علیه کشور وجود داشت؟

بله، ممکن بود.

‌ولی عراق دو روز پس از صدور قطع‌نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ آن را پذیرفت، در‌حالی‌که ایران یک سال بعد و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ آن را پذیرفت. چرا عراقی‌ها زودتر قطع‌نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفتند؟

موضوع مهم اینجا بود که خود عراقی‌ها هم از جدی‌نگرفتن قطع‌نامه ۵۹۸ واهمه داشتند. به هر حال بغداد و صدام این ترس را داشتند که اگر این قطع‌نامه شورای امنیت را نپذیرند، با تحریم و احتمال حمله ذیل فصل هفتم مواجه می‌شوند. من خاطرم هست که یکی، دو نفر از اعضای تیم مذاکره‌کننده عراقی هم درباره جدی‌نگرفتن این قطع‌نامه واهمه داشتند که یکی از آنها آقای الکتانی بود که دیپلمات ارشد هیئت عراقی هم به‌شمار می‌رفت.

‌عصمت الکتانی؟

بله. همان‌طور که گفتم ما هم در تیم مذاکره‌کننده قطع‌نامه ۵۹۸ سعی کردیم مذاکره را به سمتی پیش ببریم که به هر حال نحوه اجرای این قطع‌نامه و جزئیات آن توسط صدام و بعثی‌ها نیز تبیین شود.

‌به نظر می‌رسد مسئله تعیین متجاوز پیش از قطع‌نامه ۵۹۸ یک چالش در فرسایشی‌کردن مذاکرات جنگ بود؟ به هر حال متن قطع‌نامه ۵۹۸ با محتوای قطع‌نامه‌های قبلی تفاوت داشت؛ چرا‌که موضوع «مسئولیت منازعه» برای اولین بار در آن مطرح شده بود که همان «تعیین متجاوز» مدنظر ایران بود. البته به نظر می‌رسد‌ قطع‌نامه ۵۹۸ تمام خواسته‌های ایران را تأمین نمی‌کرد؛ زیرا تهران اصرار داشت اول متجاوز تعیین شود و بعد قطع‌نامه را بپذیرد. این در حالی است که شورای امنیت این شرط را قبول نداشت و در نهایت‌ تعیین متجاوز بعد از جنگ اول خلیج فارس و حمله عراق به کویت و در شرایطی صورت گرفت که صدام حمایت غرب را از دست داده بود.

بله، در بیانیه خاویر پرز دکوئیار، دبیر‌کل سازمان ملل، در نهایت‌ عراق به‌عنوان کشور متجاوز تشخیص داده شده بود. اما شما درست گفتید ما خیلی زودتر می‌توانستیم به اینجا برسیم.

‌چطور؟

چون اگر به قبل‌ از مرحله قطع‌نامه ۵۹۸ در شورای امنیت مراجعه کنید، می‌بینید که ما در اوایل جنگ چه مواضعی داشتیم و در سازمان ملل با طرف آمریکایی چه مذاکراتی کرده بودیم. آن زمان و در همان اوایل جنگ، ما به کارتر گفته بودیم‌ باید عراق به‌عنوان طرف متجاوز معرفی شود.

‌چه جالب، یعنی دی‌ماه ۱۳۵۹ و درست چهار ماه بعد از آغاز جنگ که ما شاهد پایان دوره جیمی کارتر به‌عنوان سی‌و‌نهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده بودیم! چه شد که مذاکرات با کارتر به سرانجام نرسید؟ چون عمر دولتش تمام شده بود و ریگان روی کار آمد؟

خیر، متأسفانه آن زمان دولت وقت اجازه ندادند ‌ما در همان اول جنگ، عراق را به‌عنوان طرف متجاوز معرفی کنیم و جنگ تمام شود و این گره سیاسی و دیپلماتیک به موازات خسارات و تبعات ادامه جنگ بر کشور  تحمیل شد.