گفتمان دولت چهاردهم، گفتمانی به سوی مصالحه سیاسی
دکتر پزشکیان در پانزدهم تیرماه 1403 در یک رقابت نابرابر و در دور دوم انتخابات با مشارکت حدود 50 درصد از واجدان شرایط شرکتکننده در انتخابات بهعنوان رئیسجمهور دولت چهاردهم انتخاب شد. با توجه به اهمیت و نقش گفتمانها در پیروزی یا شکست نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، در این نوشتار درصدد پاسخ به این سؤال اساسی هستیم که دکتر پزشکیان معرف چه نوع گفتمانی است و گفتمان دولت او چه نسبتی با گفتمان اصولگرایی و اصلاحطلبی دارد؟
محمدرضا پورقوشچی-کارشناس امور بینالملل: دکتر پزشکیان در پانزدهم تیرماه 1403 در یک رقابت نابرابر و در دور دوم انتخابات با مشارکت حدود 50 درصد از واجدان شرایط شرکتکننده در انتخابات بهعنوان رئیسجمهور دولت چهاردهم انتخاب شد. با توجه به اهمیت و نقش گفتمانها در پیروزی یا شکست نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، در این نوشتار درصدد پاسخ به این سؤال اساسی هستیم که دکتر پزشکیان معرف چه نوع گفتمانی است و گفتمان دولت او چه نسبتی با گفتمان اصولگرایی و اصلاحطلبی دارد؟
هرچند شناسایی تمام زوایای گفتمانی دولت پزشکیان در این مقطع زمانی کمی زودهنگام به نظر میرسد، ولی با بررسی سوابق و اظهارات او در مناظرات و برنامههای انتخاباتی میتوان تصویر نسبتا روشنی از نوع گفتمان مدنظر ایشان ارائه کرد. دکتر پزشکیان در طرح دیدگاهها و در برنامههای مناظراتی و تبلیغاتی خود همواره به نکته مهمی اشاره کرده و معتقد است تا زمانی که جریانهای سیاسی نتوانند اختلافات داخلی خود را حل کنند، حل مشکلات جامعه و کشور در عرصه داخلی و خارجی امکانپذیر نخواهد بود. از این نگرش میتوان نتیجه گرفت که یکی از اولویتهای دولت پزشکیان ایجاد اجماع و مصالحه سیاسی میان جریانهای سیاسی در جامعه است. بنابراین به نظر میرسد دکتر پزشکیان حامل گفتمانی است که مصالحه سیاسی میتواند نقش مهمی در آن ایفا کرده و دال مرکزی این گفتمان را شکل دهد.
باید گفت انقلاب اسلامی بهعنوان یک انقلاب فرهنگی، باعث شکلگیری گفتمانهای مختلفی شده است که هر یک از این گفتمانها بهعنوان یک خردهگفتمان درون ابرگفتمان انقلاب اسلامی قابل بررسی هستند. این گفتمانها با توجه به عناصر و مؤلفههای گفتمانی، در دورهای به یک نظام معنایی هژمونیک تبدیل شده و در دوره بعد به واسطه ظهور و قدرت گفتمان رقیب به حاشیه رفته یا دچار افول شدهاند. بهطور کلی در جمهوری اسلامی ما شاهد سه گفتمان سیاسی غالب هستیم؛ گفتمان اصلاحطلبی که قدرت خود را در دوران خاتمی نشان داد و بر تقویت جامعه مدنی و شناخت اراده مردم بهعنوان مهمترین نیروی اقتدار سیاسی تأکید داشت، گفتمان اصولگرایی که صورت نومحافظهکارانهاش در دوران احمدینژاد و دولت سیزدهم نمود یافت و گفتمان میانهرو و عملگرایی که با هاشمیرفسنجانی برجسته شد و در گفتمان اعتدالگرای روحانی خود را نمایان کرد.
به نظر میرسد تلاش دکتر پزشکیان برای ایجاد مصالحه و وفاق میان جریانهای سیاسی از آنجا ناشی میشود که معیار امر سیاسی با ویژگی تفاوت گذار یا همان رابطه دوست-دشمن فهم میشود؛ چراکه رویکرد کلی گفتمانهای حاکم در جمهوری اسلامی ایران، متضمن خلق «ما»یی است که در تضاد با «آن»ها قرار میگیرد. در این گفتمانها امر سیاسی همواره باید با تضادها و تعارضها یا آنتاگونیسمهایش در عرصه داخلی و خارجی دست به گریبان باشد.
دکتر پزشکیان بر این باور است وضعیت موجود بیانگر آن است که شاخصهای تعادل سیاسی در مجموع چندان مطلوب نیستند. از نظر او جریانهای سیاسی، سیاست را بیشتر به معنای چگونگی از میدان بهدرکردن رقبا و مخالفان میدانند تا به معنی چگونگی جلب همکاری و ایجاد مصالحه و آشتی برای حسن اداره امور جامعه. او بهعنوان یک پزشک متخصص معتقد است جامعه ما دچار بیماری خودایمنی شده و بخشی از سلولهای بدن علیه بخشی دیگر در حال تحرک و تخریب هستند و اگر هیچ مشکل دیگری هم نباشد، این بدن خودش، خودش را از بین میبرد.
از نظر او اختلافها و تعارضهای داخلی بین جناحها و طیفهای مختلف سیاسی باعث شده کشور نتواند در موضوعات مهم و کلان کشور ازجمله سیاست خارجی، موضوع برجام و تحریمها، فعالیتهای هستهای، نحوه تعامل با غرب و سیاستهای منطقهای و بینالمللی، سیاستهای دفاعی، اقتصادی، موضوع FATF و سیاستهای فرهنگی و اجتماعی به اجماع و اتفاق نظر برسد. به همین دلیل دکتر پزشکیان معتقد است برخورد جناحی و سیاسی با این مقولات بخش مهمی از منافع ملی کشور را تحت تأثیر قرار داده و اگر ما در داخل کشور نتوانیم مسائل خود را حل کنیم و به اجماع برسیم، ممکن نیست بتوانیم بر مشکلات داخلی فائق آمده و در نتیجه سیاست خارجی فعال و اثرگذاری داشته باشیم؛ چراکه او به خوبی میداند سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. به نظر میرسد دکتر پزشکیان به دنبال معرفی گفتمان جدیدی است که این گفتمان در عین حال که متفاوتتر از سه گفتمان یادشده است، نشانهها و عناصر گفتمانی هر سه گفتمان را در خود جای داده تا با ارائه مدل جدید بتواند از طریق مصالحه سیاسی، تعارضات و منازعات حاکم در داخل و تنش در روابط خارجی را حل کند.
به نظر نگارنده، سازش و مصالحه در فرهنگ و ادبیات سیاسی ما امر مذمومی به حساب میآید و دارای بار منفی است و به همین دلیل با هرگونه ندای مصالحه و سازش مخالفت میشود و افراد مصالحهگر همواره در معرض اتهامهای مختلف ازجمله نداشتن شجاعت، انفعال، خیانت، سازشکاری و وادادگی قرار میگیرند. در این فرهنگ سیاسی، سیاست مشغلهای خصمانه تلقی شده و ادامه تنش و منازعه بهعنوان بهترین راهحل برای تأمین منافع تلقی میشود. واقعیت آن است که جامعه ما در حال حاضر در شرایط مصالحه وآشتی به سر نمیبرد و برداشت نادرست از این مفهوم، امکان هرگونه مصالحه را از جامعه سلب کرده است. تداوم این وضعیت با توجه به شرایط داخلی و شکافهای موجود و همچنین تحولات منطقهای و بینالمللی میتواند هزینهها و آسیبهای جدی بر نظام سیاسی وارد کرده و آینده و مصالح عمومی کشور را با مخاطرات جدی مواجه کند. به نظر میرسد دکتر پزشکیان با پیبردن به این مخاطرات جدی پا به این عرصه گذاشته تا نسخهای برای درمان این بیمار که حال چندان مساعدی ندارد، ارائه کند.
قبل از تبیین نظری چارچوب گفتمان دولت چهاردهم، لازم است به این موضوع اشاره شود که با وجود عنصر آنتاگونیسم (ضدیت و دشمنی) که در درون تمام گفتمانها وجود دارد، گفتمان دولت چهاردهم با توسل به چه امکانی میتواند به حل منازعه و اجماع بهعنوان یکی از محوریترین شعارهای انتخاباتی خود دست یابد؟ برای پاسخ به این سؤال و یافتن پشتوانه علمی و نظری، لازم است گریزی به نظرات ارنست لاکلا و شنتال موفه بزنیم.
شنتال موفه ماهیت هستیشناختی امر سیاسی را در ضرورت حضور و بقای رویکردهای «آنتاگونیستی»به عنوان واقعیتی گریزناپذیر میداند، اما با هدف تبدیل دشمن به مخالف، قائل به تبدیل آنتاگونیسم به آگونیسم است. این بدان معناست که باید بین طرفهای درگیر نوعی پیوند مشترک وجود داشته باشد، به طوری که آنها مخالفان خود را دشمنانی تلقی نکنند که باید از روی زمین محو شوند.
باید یادآور شد فهم نظریه گفتمان بدون فهم «ضدیت» و «غیریت» ناممکن است. گفتمانها اساسا در ضدیت و دشمنی با یکدیگر شکل میگیرند. هویتیابی یک گفتمان، صرفا در تعارض با گفتمانهای دیگر امکانپذیر است. اما مسئله این است که اگر درون گفتمانها به این رابطه آنتاگونیستی رخصت دهیم که تا آخر نقش خود را در یک اجتماع سیاسی بازی کند، به ویرانی اجتماع سیاسی خواهد انجامید. به نظر موفه شیوه دیگری وجود دارد که در آن تعارض آنتاگونیستی میتواند به ایفای نقش بپردازد و این آن چیزی است که آن را «آگونیسم» مینامد. در این حالت ما با رابطه «دوست-دشمنی» طرف نیستیم، بلکه با رابطهای طرفیم که آن را «رقابتآمیز» مینامیم. تفاوت اصلی میان دشمنان و رقبا این است که رقبا به اصطلاح «با یکدیگر دوستانه دشمناند»، به این معنا که چیز مشترکی دارند که باعث میشود از فضای نمادین مشترکی بهره ببرند. بنابراین آنچه یک «اجماع تعارضآمیز» نامیده میشود، ممکن است میان آنها وجود داشته باشد. آنها بر اصول سیاسی–اخلاقیای که اجتماع سیاسی نسبت به آن آگاهی دارد توافق دارند، اما درخصوص تفسیر این اصول اختلافنظر دارند.
موفه بر این باور است که نمیتوان آنتاگونیسم را ریشهکن کرد. او برای امکان دموکراسی پلورالیستی مدل آگونیستی را پیشنهاد میدهد و معتقد است رسالت اصلی سیاست دموکراتیک بهطور خلاصه همانا تبدیل آنتاگونیسم به آگونیسم است. دکتر محمدرضا تاجیک بر این باور است که در پرتو گفتمان پلورالیسم آگونیستی، اگرچه میپذیریم عرصه سیاست، عرصه برخورد غایات، ایدئولوژیها، گفتمانها، برنامهها و راهبردها، منشها و روشهاست، اما همچنین میپذیریم که این «برخورد» ضرورتا نباید با «شمشیرهای برکشیده از نیام» باشد، بلکه همواره میتواند در قالب رقابتی کلامی و گفتمانی جلوه کند.به نظر موفه آنتاگونیسم رابطه «ما/آنهایی» است که دو طرف دشمنانی تلقی میشوند که در هیچ زمینه مشترکی سهیم و شریک نیستند، اما آگونیسم رابطه «ما/آنهایی» است که در آن مشروعیت مخالفان به رسمیت شناخته میشود. بنابراین از این منظر، سیاست تلاشی است برای اهلیکردن تخاصمات و خنثیکردن آنتاگونیسم بالقوه که در روابط میان انسانها وجود دارد و «دگر سیاسی» نه دشمنی که باید حذف شود، بلکه مخالفی است که حداکثر باید با آرا و عقاید او مقابله و مبارزه شود و در عین حال حقوق او برای دفاع از نظریاتش محترم شمرده شود.
با چنین رویکردی، تا وقتی کانالهای سیاسی مشروع و آگونیستیک برای دیدگاههای مخالف وجود دارند، احتمال به وجود آمدن منازعات ستیزهجویانه بسیار اندک است. برعکس، وقتی این کانالهای مشروع وجود ندارند، اختلاف نظر شکلهای خشونتآمیز پیدا میکند و این هم درباره سیاست داخلی و هم درباره سیاست بینالمللی صادق است.
به نظر نگارنده ما میتوانیم از مدل پیشنهادی موفه برای امکان مصالحه سیاسی در گفتمان دولت چهاردهم کمک بگیریم؛ چراکه این مدل میتواند امکان حیات، بقا و همکاری میان گفتمانهای حاکم بر جمهوری اسلامی را در یک فضای جدید رقابتی فراهم کند. بنابراین اگر ما با این پیشفرض، مصالحه سیاسی را بهعنوان دال مرکزی گفتمان دکتر پزشکیان در نظر بگیریم، ضروری است با نگاهی متفاوت، مصالحه سیاسی را بازتعریف کنیم.
اینجا باید این نکته را متذکر شویم که واژه آشتی ملی که از طرف برخی از صاحبنظران برای حل اختلافات داخلی ارائه شده، نمیتواند این هدف مهم را تأمین کند؛ چراکه آشتی ملی برای جوامعی کاربرد دارد که این جوامع با جنگ داخلی، درگیریهای قومی و مذهبی و خطر تجزیه مواجه هستند. خوشبختانه نشانههایی از ورود جامعه ما به این بحرانها دیده نمیشود و بیشتر اختلافات و منازعات در زمینه قدرت و میان جریانها و طیفهای مختلف سیاسی قابل بررسی و ارزیابی است.
اینکه چه تعریفی میتوان از مصالحه ارائه داد، باید گفت مصالحه به واژههایی مثل صلح، مصلحت و صلاح نزدیک بوده و در ادبیات سیاسی به مفهوم سازش و آشتی سیاسی به کار رفته است. باورها و اعتقادات ایدئولوژیک افراد منجر به این میشود که از این مفهوم برداشتهای متفاوتی ارائه شود. بنابراین میتوان گفت مصالحه اصطلاح پیچیدهای است و توافق اندکی درباره تعریف آن وجود دارد. این اساسا به آن خاطر است که مصالحه هم بهعنوان هدف (چیزی که باید به آن دست یافت) و هم بهعنوان فرایند (ابزاری برای دستیافتن به هدف) استفاده میشود. اگر تمرکز اصلی ما در تعریف این واژه وجه دوم آن باشد، میتوان گفت مصالحه فرایندی است که جامعه از طریق آن از یک گذشته متفرق و پرمنازعه به یک آینده مشترک حرکت میکند.
به نظر میرسد اولین عنصر در مصالحه سیاسی موضوع شناسایی و احترام به رقیب است؛ موضوعی که در روش و منش دکتر پزشکیان مشاهده میشود. شناسایی اولین فاز مذاکره و گفتوگو است و اگر تمایلات و خواستهای سیاسی طرف مقابل شناسایی نشود، مصالحه امکانپذیر نخواهد بود. ابراهیم اصغرزاده معتقد است مصالحه و آشتی در فرهنگ سیاسی ما همواره در حاشیه بوده و این واژگان در ناخودآگاه جمعی جامعه ما بهگونهای مفهومبندی شدهاند که قبل از کاربرد، محکوم به شکست میشوند؛ چراکه مصالحه و سازش نوعی تسلیم بدون قید و شرط در برابر رقیب سیاسی تلقی میشود.
به نظر نگارنده، مصالحه سیاسی بهعنوان یک کنشگری سیاسی به معنی انفعال و وادادگی نیست و با توجه به اینکه مصالحه سیاسی نافی هویتهای سیاسی نیست، پس در مصالحه سیاسی میتوان ضمن حفظ اصول و ارزشها به تفاهم و سازش رسید. ما نیازمند این هستیم که دیگران را به رسمیت بشناسیم؛ چراکه ما در انزوا نمیتوانیم به هویتمان که از طریق گفتوگوهای اجتماعی محقق شده است، شکل بدهیم.
باید یادآور شد که رفتار مصالحهجویانه طرفدار بقاست. نیروهای مصالحهجو به دنبال تخریب ماشین دولت و حرکتهای ساختارشکنانه نیستند. به نظر میرسد دکتر پزشکیان همواره حرکت در چارچوب اصول کلی نظام و قانون اساسی را مورد تأکید قرار داده و در این زمینه به دنبال ایجاد چالش با ارکان اساسی حاکمیت نیست. از نظر آقای سعید حجاریان حفظ حیات مصلحان جامعه و نیز توده مردم برای آنها بسیار مهم است. این تفکر، تفکر مرگاندیش نیست؛ چون بنا دارد باقی بماند، آهسته و پیوسته برود و زمینگیر نشود، پس کار مخفی را نهی کرده و در دایره ممکنات حرکت میکند، بنابراین در فضای آشتیجویی و گفتوگو اقدامات انتحاری و رادیکال و همچنین کارهای پیشبینیناپذیر به حداقل میرسد و بسیاری از افراد اساسا حاضر به پرداخت هزینه سنگین پیکارهای سیاسی غیرمسالمتآمیز نمیشوند.
در مصالحه نوعی عقلانیت معطوف به آینده وجود دارد و نیروهای مصالحهگر با یک نگاه بلندمدت درصدد جذب حداکثری مردم هستند. درواقع این جنبش منحصر به جمع و گروه معدودی نمیشود. آنها سعی میکنند حتی از مخالفان یارگیری کنند یا دستکم آنها را بیتأثیر و خنثی کنند. نظرات و تأکید دکتر پزشکیان در استفاده از عقلانیت و خرد جمعی، استفاده از نظرات کارشناسان و متخصصان از جناحهای مختلف سیاسی، شایستهسالاری و بهرهگیری از تجارب موفق بشری در این راستا ارزیابی میشود. آقای حجاریان معتقد است جنبش مصالحه اهل شعار نیست و شعارزده هم نمیشود. با عمل حقانیت خودش را اثبات میکند. با توجه به عقلاییبودن جنبش، آنها به دنبال برانگیختن احساسات و عواطف مردم نیستند. در اینجا آرمان وجود دارد اما خیلی دوردست است. ضمن آنکه جنبش پروژهای بیمنتهاست، یعنی این پروژه تمامشدنی نیست؛ چراکه بهترین دموکراسیها هم جا دارد که باز هم دموکراتیزهتر شوند. پس میتوان گفت همه مصالحهها موقت است و نهایت کار نیست و هر مصالحهای میتواند مقدمهای برای اقدامات بعدی باشد.
اعتدالگرایی (میانهروی) و پرهیز از رادیکالیسم از شاخصههای مهم مصالحه سیاسی به حساب میآید که این عنصر در غالب بیانات و سخنرانیهای دکتر پزشکیان به وضوح مشاهده میشود. موضوع میانهروی و نرمش در تداوم عقلانیت سیاسی است و مهمترین وجه آن، تقابل با افراطگری و رادیکالیسم است. از طریق میانهروی و با بهرهگیری از مهارتهای سیاسی ازجمله مذاکره و گفتوگو و با دادن تضمین و اطمینان به گروههای مخالف و تندرو میتوان به یک توافق و اجماع نزدیک شد. حفظ میانهروی و اعتدال میتواند ائتلاف و اجماع میان گروههای مخالف را نه به صورت حداکثری، بلکه به صورت نسبی فراهم کند.
شجاعت شاخصه دیگری برای مصالحه سیاسی است. بررسی زندگی سیاسی دکتر پزشکیان و تحلیل نطقهای شجاعانه او در ادوار مختلف مجلس که نشئتگرفته از پاکدستی، صداقت و وابستگینداشتن او به پست و مقام دنیوی است، باعث میشود ایشان برای انجام هرگونه مصالحهای از شجاعت و جسارت لازم برخوردار شود. هرچند در فرهنگ سیاسی ما مصالحه سیاسی همواره برای طراحان و مروجان آن مخاطرات و هزینههای سنگینی را در پی داشته است. افرادی که ندای مصالحه سر میدهند، همواره متهم به خیانت، سازشکاری و نداشتن شجاعت میشوند. باید به این مسئله توجه کرد که شجاعت در عرصه سیاسی محدود به اقدامات متهورانه، واکنشهای تند یا ایستادگی در مقابل ظلم و بیعدالتی به هر نحو ممکن نیست، بلکه مصالحه، گزینشی مبتنی بر عقلانیت برای رسیدن به بهترین تصمیم که منافع جمعی را تأمین کند نیز میشود. به نظر میرسد نرمش قهرمانانه در بیانات رهبری نیز
به شکلی اشارهای به عنصر شجاعت در درون مصالحه سیاسی است.
برخی از نظریهپردازان معتقدند مصالحه سیاسی نوعی فضیلت است. جان رالز بر این باور است که عدالت از معبر مصالحه میگذرد و عدالت بر بسیاری از ارزشها مانند خوشبختی و آزادی مقدم است. عدالت در دیدگاه او چارچوبی است که افراد مختلف در آن فرصت پیگرفتن آمال و ارزشهای مدنظر خود را پیدا میکنند. به نظر رالز جامعه بسامان، جامعهای است که در آن همگان اصول یکسانی از عدالت را میپذیرند و میدانند که دیگران هم این اصول را قبول دارند و نهادهای اجتماعی بنیادین عموما این اصول را محترم میشمرند و عموم جامعه نیز میدانند که این اصول از سوی نهادها محترم شمرده میشوند. باید توجه داشت که در منظومه فکری دکتر پزشکیان موضوع عدالت به تأسی از حضرت علی(ع) و آیات و روایات از جایگاه بالایی برخوردار است و به همین دلیل در گفتمان دولت چهاردهم عنصر عدالت در مفصلبندی این گفتمان از عناصر مهم به حساب میآید.
عنصر کارآمد بعدی در مصالحه نقش قانون و قانونگرایی است. کالین مورفی معتقد است مصالحه سیاسی فرایند پیچیدهای است که مجموعهای از قواعد مربوط به احترام متقابل نسبت به نقش قانون را شامل میشود. به نظر وی، اعتماد معقول سیاسی شهروندان به نظام سیاسی میتواند به تعمیق و گسترش درک ما از مصالحه سیاسی کمک کند. مورفی بر این باور است که برای بازسازی روابط سیاسی آسیبدیده در جامعه، باید حاکمیت قانون در جامعه مستقر شود و فقدان یا فرسایش حاکمیت قانون بهعنوان یکی از موانع اصلی مصالحه سیاسی به حساب میآید. مورفی بر این نکته تأکید میکند که برای تقویت و تشویق مصالحه سیاسی باید به مؤلفهها و شاخصهای مردمسالارانه و روابط سیاسی مبتنی بر مردمسالاری توجه جدی داشت؛ چراکه مصالحه سیاسی یک امر حیاتی برای موفقیت مردمسالاری به حساب میآید. بنابراین میتوان نتیجه گرفت در جوامع مردمسالار، مصالحه سیاسی نهتنها باعث تضعیف نظام نمیشود، بلکه تحقق آن میتواند نظام سیاسی را تقویت و پایههای مشروعیت آن را مستحکم کند. با بررسی رویکرد دکتر پزشکیان میتوان گفت قانون و قانونگرایی، مردمسالاری و واگذاری امور به مردم از مفاهیمی است که همواره مورد تأکید ایشان بوده و میتواند در منظومه گفتمانی دولت چهاردهم یکی از عناصر مهم گفتمانی را شکل بدهد.
ذکر این نکته ضروری است که مصالحه سیاسی بر پایه حفظ منافع طرفین طراحی شده و به همین دلیل در فرایند مصالحه ما شاهد بازی با حاصل جمع صفر نیستیم که در آن یک طرف برنده و طرف دیگر بازنده باشد. در فرایند مصالحه کنشگران طوری رفتار میکنند که منافع طرفین مدنظر قرار گرفته و نتیجه نیز منجر به بازی برد-برد شود.
بخشی از مصالحه سیاسی معطوف به فرهنگ سیاسی جامعه است. فرهنگ مصالحه ذیل فرهنگ سیاسی تعریف میشود. در فرهنگ سیاسی، ما شاهد انواع و اقسام ظرفیتها هستیم. ما همچنان که فرهنگ عاشورا و قیام امام حسین(ع) را داریم، صلح امام حسن(ع)، صلح حدیبیه و مصالحه امام علی(ع) را نیز داریم. هر یک از این وقایع تاریخی میتواند در درون فرهنگ سیاسی جامعه برجسته شود و در این میان نقش نخبگان سیاسی در قرائت و برجستهکردن آنها از اهمیت زیادی برخوردار است.
با توجه به مباحث مطرحشده و با در نظر گرفتن نظرات و رویکرد دکتر پزشکیان، به نظر میرسد بتوان به لحاظ نظری، چارچوب و منظومه گفتمانی برآمده از دولت چهاردهم را اینگونه طراحی و مدلسازی کرد.
اگر در منظومه گفتمانی دولت چهاردهم، مصالحه سیاسی را بهعنوان هسته و دال مرکزی فرض کنیم، باید در میان عواملی که میتواند باعث شکلگیری گفتمان مصالحه سیاسی شود، به توانایی این گفتمان در ساختارشکنی سه گفتمان اصولگرایی، اصلاحطلبی و اعتدالگرایی و بهرهگیری از فرصتهای معنایی این سه گفتمان برای مفصلبندی گفتمانی پیوندی استناد کرد. این گفتمان با ایجاد روابط غیریتسازانه با گفتمانهای رادیکال محافظهکاری از یک طرف و شالودهشکن از طرف دیگر و به چالش کشیدن معانی و نشانههای مرکزی آنها میتواند هژمونیک شود. پوپولیسم سیاسی و اقتصادی، تنشزایی و ماجراجویی در عرصه روابط بینالملل، انسداد فضای سیاسی و گسیختگی فرهنگی از یک سو و رادیکالیسم سیاسی و فرهنگی، ساختارشکنی و برونگرایی از سوی دیگر، نشانههایی هستند که به واسطه پیوند با گفتمانهای رادیکال، میتوانند توسط این گفتمان کنار زده شوند. گفتمان مصالحه سیاسی دولت چهاردهم ضمن اینکه با غیریتسازی باید با قرائتهای تند اصولگرایی و اصلاحطلبی مخالفت کند، از طرف دیگر با فراخواندن عناصر و دالهای بااعتبار این گفتمانها و عناصر گفتمانی که در درون خود دارد، میتواند مفصلبندی گفتمان نوینی را ارائه کند. بنابراین میتوان گفت مفصلبندی این گفتمان را حفظ اصول و ارزشها، ولایتمداری، عدالتگرایی، اجماع، انسجام و وفاق ملی، حاکمیت قانون و قانونگرایی، عقلانیت و خرد جمعی، مذاکره و گفتوگو، تخصصگرایی و شایستهسالاری، تنشزدایی و تعامل سازنده در روابط بینالملل، کارآمدی در حوزه اقتصادی، احیای کرامت انسانی، حقوق زنان، اقوام و اقلیتها، اعتدالگرایی و پرهیز از رادیکالیسم، تساهل و مدارا، حفظ بقا، اخلاقمداری، شناسایی و احترام به جریانهای سیاسی رقیب، مقاومت، شجاعت و اعتقاد به بازی برد-برد تشکیل میدهند. به تعبیر دیگر میتوان گفت گفتمان دولت چهاردهم ترکیبی از عناصر گفتمانی اصولگرایی، اصلاحطلبی و اعتدالگرایی است. یعنی این گفتمان بهعنوان یک گفتمان جدید میتواند از دل این گفتمانها و بهویژه عناصر اعتدالی هر سه گفتمان تشکیل شود و در صورت موفقیت در عرصه نظر و عمل، به یک گفتمان هژمون در جامعه تبدیل شود.
به نظر میرسد مدل امر سیاسی موفه که در آن از رابطه آنتاگونیسم و آگونیسم بحث میکند، نوع رابطه و رویکرد دولت پزشکیان با جهان خارج را به خوبی تبیین کند و مانند عرصه داخلی، تعادل و توازن را در حوزه سیاست خارجی به کشور بازگرداند. این دولت با اتخاذ سیاست آگونیستی، ضمن حلوفصل مهمترین پروندههای سیاست خارجی ازجمله فعالیتهای هستهای، برجام، تحریمها و گشایش در روابط مالی بینالمللی، میتواند از حجم تهدیدها و تنشهای میان ایران و قدرتهای بزرگ بکاهد و زمینه را برای تعامل و رقابت سازنده با با کنشگران فعال در روابط بینالملل بر اساس بازی برد-برد فراهم کند.
سخن پایانی اینکه با توجه به وجود گرایشهای مختلف و متنوع سیاسی در جامعه ایران، تمرکز قدرت در دست یک طیف یا جناح سیاسی در بلندمدت پاسخگوی نیازها و مطالبات جامعه نبوده و در چنین جامعه متکثری باید امکان فعالیت قانونی برای جناحها و سلیقههای مختلف فراهم شود. به نظر میرسد رویکرد آگونیستی و مصالحهجویانه، عنصر کارآمدی است که میتواند امکان سازش و وفاق را بهعنوان یکی از دغدغههای مهم دکتر پزشکیان، میان گروههای مختلف سیاسی ایجاد کند بدون اینکه این گروهها بخواهند همدیگر را از صحنه سیاسی حذف کنند.
بهطور کلی به نظر میرسد در ایران جریانهای سیاسی، سیاست را بیشتر به معنای چگونگی از میدان به در بردن رقبا و مخالفان میدانند تا به معنای چگونگی جلب همکاری و ایجاد مصالحه و آشتی برای حسن اداره امور جامعه. با توجه به اینکه جامعه ما در مقاطع مختلف تاریخی با فرهنگ مصالحه و وفاق ملی سر سازگاری نداشته و همواره با این مفاهیم بیگانه بوده است، بنابراین پیشنهاد میشود با توجه به ضرورت و اهمیت موضوع، مراکز علمی، فرهنگی و حتی سیاسی کشور با برنامهریزیهای دقیق تلاش کنند در سطوح مختلف، نسلهای جدید را با کارکردهای مثبت مصالحه آشنا کنند. این اقدام میتواند به فراگیرشدن فرهنگ مصالحه در جامعه و تبدیلشدن آن به فرهنگ عمومی کمک کند. تا زمانی که طرز تلقی و نگرش جریانهای سیاسی نسبت به یکدیگر و مصالحه سیاسی تغییر نیابد و اصلاح نشود، هر نوع مصالحهای با بنبست مواجه میشود.
باید توجه داشت اگر گفتمانهای درون انقلاب اسلامی نتوانند به مصالحه برسند و درصدد حذف و نابودی هم برآیند، با توجه به مشکلاتی که کشور در حوزه کارآمدی و مشکلات منطقهای و بینالمللی با آنها مواجه است، فضا برای شکلگیری و قدرتیابی گفتمانهای مخالف فراهم میشود. میزان مشارکت مردم در دور اول و دوم انتخابات و شکلگیری گسل ایجادشده، موضوعی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. شاید بتوان گفت مصالحه (بهعنوان یک رویکرد آگونیستی) با شاخصهایی که در این نوشتار بیان شد، عنصر کارآمدی است که در شرایط موجود میتواند راهکاری مؤثر برای برونرفت از مشکلات داخلی و خارجی کشور باشد و تعادل را بر جامعه بازگردانده و شکافها را تا حد ممکن ترمیم کند. مصالحه سیاسی میتواند از شدت تخاصم و دشمنی میان گفتمانها و جریانهای عمده سیاسی جلوگیری کرده و امکان حیات، تداوم و همکاری میان آنها را در یک فضای رقابتی فراهم کند.
به نظر میرسد گفتوگو درباره مصالحه ظرفیت تبدیلشدن به گفتمان سیاسی را دارد. سامانه نشانگانی این گفتمان میتواند از سامانه نشانگی سه گفتمان اصولگرایی، اصلاحطلبی و اعتدالگرایی تشکیل شود تا این سه گفتمان را به هم نزدیک کرده و سطح منازعات داخلی را فروبکاهد. جامعه ما باید یاد بگیرد برای بقا و تداوم خود میتواند در عین مخالفت با دیگران، در کنار آنها زندگی کند. البته به این نکته نیز باید توجه داشت که رویکرد آگونیستی و مصالحهجویانه باعث محو کامل تنش و منازعه و حل تمام مسائل و مشکلات کشور نمیشود، بلکه این رویکرد میتواند باعث کاهش تنش و تقلیل سطح منازعات در عرصه داخلی و خارجی شده و بستر لازم را برای تفاهم کامل و تأمین منافع ملی فراهم کند.