فیلمی با دیالوگهای روانکاوانه تجربی
فیلم جسورانه Daddio (بابایی) برای نخستینبار در یکم سپتامبر ۲۰۲۳ در جشنواره بینالمللی Telluride Film Festival درآمریکا به نمایش درآمد و پس از حضور در چندین جشنواره بینالمللی دیگر، سرانجام در سال ۲۰۲۴ کمپانی پیکچرز سونی آن را در سینماهای آمریکا منتشر کرد و سپس در بیش از ۲۰ کشور به صورت اینترنتی در دسترس قرار گرفت.
فرزانه متین
فیلم جسورانه Daddio (بابایی) برای نخستینبار در یکم سپتامبر ۲۰۲۳ در جشنواره بینالمللی Telluride Film Festival درآمریکا به نمایش درآمد و پس از حضور در چندین جشنواره بینالمللی دیگر، سرانجام در سال ۲۰۲۴ کمپانی پیکچرز سونی آن را در سینماهای آمریکا منتشر کرد و سپس در بیش از ۲۰ کشور به صورت اینترنتی در دسترس قرار گرفت.
این فیلم که از آثار روز جهان و در پلتفرمهای ایرانی در حال پخش است، کریستی هال، نویسندگی و کارگردانی آن را برعهده داشته است. این کارگردان زن جوان با توجه به مضمون خاص فیلم که اولین تجربه فیلم بلند سینمایی خود را در معرض نمایش گذاشته، اثری خاص و ارزشمند را روانه بازار کرده است.
این فیلم دیالوگمحور و تکلوکیشنی که فقط در کابین یک تاکسی فیلمبرداری شده، باعث نشده حوصلهسربر شود و ارزشهای هنری خود را از دست دهد. در این فیلم شان پن در نقش راننده تاکسی (کلارک) و داکوتا جانسون در نقش مسافر (گیرلی) به ایفای نقش پرداختهاند.
داستان فیلم بابایی در ژانر درام درباره زنی جوان به نام گیرلی است که پس از پرواز با هواپیما در فرودگاه جان اف کندی نیویورک با تاکسی فرودگاه به آپارتمان خود در منهتن در حال بازگشت است. در طول مسیر، او با راننده تاکسی به نام کلارک بهطور غیرمنتظرهای درمورد موضوعات مختلف از جمله شغل، سابقه کاری، روابط گذشته و حال و آسیبپذیری به صورت صادقانه گفتوگو میکنند. ذکاوت سینمایی کارگردان با مونولوگ کلارک، راننده تاکسی شروع میشود. او در ابتدا با سؤال اینکه میدونی تو مسافر آخر من هستی؟ تکگویی به تدریج جای خود را به دیالوگ و سپس گفتمان موشکافانه میدهد و باعث یک نوع نشاط سینمایی میشود. کلارک به تدریج در نقش روانکاو ظاهر میشود؛ روانکاوی چون فروید، یونگ و... روانکاوی که نه براساس کتب بلکه براساس زیست محیطی و تجربه مردی که سالیان سال راننده تاکسی بوده و در میان جامعه و مردم زندگی کرده است. او به تفسیری زیبا درباره زن و مرد میپردازد. اینکه چرا در جستوجوی پدری است که به او محبت کند. کلارک از زبان دختر به زور بیرون میکشد که خاطره محبتآمیزی که از پدرش دارد طبق گفته خواهرش با واقعیت سنخیت ندارد. بهتدریج گیرلی متوجه میشود عشق به آن مرد سنوسالدار، در واقع کمبودی است که از بیمحبتی پدرش نشئت گرفته که این همان عقده الکتراست که فروید آن را در مقابل عقده ادیپ طرح میکند. وقتی راننده با آن حالت واقعی و میمیک صورتش درباره زن، مرد و تعابیر خودش از رابطه این دو صحبت میکند، مخاطب در یک جا دوست دارد این دیالوگها قطع شود چون در زندگی شخصیاش بخشی از آن را تجربه کرده و با آن همذاتپنداری کرده است. انگار خودش بخشی از این تعابیر است. ازاینرو برخی از تماشاگران دچار دافعه میشوند و ممکن است از تماشا منصرف شوند. اما حس کنجکاویشان باعث میشود به ادامه تماشای فیلم بپردازند.
فیلم بدون آنکه بخواهد وارد حاشیههای فمینیسم زرد شود برای مخاطب یک اثر ماندگار میشود. از این رو دوست داریم برای بار دوم فیلم را تماشا کنیم و از دیالوگها، سطحی نگذریم. در این فیلم تکلوکیشنی که ابزار کارگردان فقط دیالوگ است با انتخاب شان پن، بازیگری منعطف و نقش مقابل آن داکوتا جانسون که یکی از بهترین بازیهایش را ایفا کرده، ترکیبشان چفت و بست دارد. ریتم خوب، فیلمنامه عالی، دردناکبودن دیالوگها در عین لطافت و تکلوکیشن بودن همگی باعث شده این فیلم تا اینجا یکی از شاهکارهای ۲۰۲۴ باشد. تماشای این فیلم به پدرانی که فرزند دختر دارند به شدت توصیه میشود. اینکه عدم محبت و توجه از سوی پدر، تا چه حد دخترانشان را در آینده آسیبپذیر میکند.