|

کارشناسان درباره ساختمان صورتی چه گفتند؟

تغییر با منطق پلنگ‌صورتی؟!

اعتراض به نمای یک ساختمان قدیمی در خیابان طالقانی که به رنگ صورتی درآمده بود، به سوژه بحث در فضای مجازی تبدیل شد. شهرداری اعلام کرد که به مالک گفته نمای ساختمان باید به حالت قبل بازگردد اما برخی کاربران این برخورد را گشت ارشاد در حوزه نما توصیف کردند.

تغییر با منطق پلنگ‌صورتی؟!
نورا حسینی خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

نورا حسینی: اعتراض به نمای یک ساختمان قدیمی در خیابان طالقانی که به رنگ صورتی درآمده بود، به سوژه بحث در فضای مجازی تبدیل شد. شهرداری اعلام کرد که به مالک گفته نمای ساختمان باید به حالت قبل بازگردد اما برخی کاربران این برخورد را گشت ارشاد در حوزه نما توصیف کردند.

عکس این خانه واقع در خیابان طالقانی را که مالکش آن را به رنگ صورتی درآورده، اولین بار شیوا آراسته، معمار، منتشر کرد و به کنایه و احتمالا با الهام از یکی از اپیزودهای مشهور پلنگ‌صورتی نوشت: این خانه باارزش را پلنگ‌صورتی خریده و به این شکل درآورده است!

اما آیا رنگ‌آمیزی دلخواه نمای ساختمان جزء حقوق مالکان به‌ شمار می‌رود یا یک بدعت غیرقانونی است؟

نما را می‌توان با رنگ شاد کرد؟

محمدمهدی عابدی، طراح شهری و مدرس معتقد است: بر‌اساس ساختار قانونی شهر تهران هرگونه تغییری در نمای ساختمان‌ها باید با مجوز کمیته نما انجام شود. او ادامه می‌دهد: این سؤال مطرح است که این ساختمان فرایند قانونی‌کردن صورتی‌کردن نمای ساختمان را طی کرده است؟

این کارشناس اضافه می‌کند: اگر این طرح به کمیته نما نرفته باشد، مالک خلاف کرده است و اگر بخواهیم از نظر حرفه‌ای به این اتفاق نگاه کنیم، نمای هر ساختمان در راستای منافع مردم و شهروندان است، چون مردم نسبت به کسی که داخل ساختمان است، بیشترین کسانی هستند که نمای ساختمان را می‌بینند، بنابراین نما در بُعد حرفه‌ای در حوزه منظر شهری تعریف می‌شود و متولی نمای ساختمان شهرداری است و در کشورهای پیشرفته تغییرات در حوزه نما کنترل می‌شود.

عابدی می‌گوید: در این مورد هم این حق برای شهرداری تهران هست که به موضوع نما ورود کند و تغییرات مثبت را که بازگشت به نمای گذشته است، اعمال کند.

او در‌عین‌حال متذکر می‌شود: رنگ صورتی معمولا مفهوم لطافت زنانه دارد یا کودکانه و مناسب مهدکودک‌هاست. اگر این ساختمان چنین کاربری دارد که این رنگ برای آن مناسب باشد، چنین مجوزی داده می‌شود، اما اگر ساختمان دارای ارزش تاریخی باشد، چنین تغییری مناسب نیست. همچنین برخی رنگ‌شناس‌ها معتقدند که رنگ صورتی خیلی رنگ عرفی نیست. در ضوابط نماها هم به موضوع رنگ اشاره شد و رنگ‌های خارج از عرف پذیرفته نمی‌شود و تشخیص اینکه رنگی عرفی هست یا نه، براساس تشخیص کمیته نما است و در این زمینه به نظر می‌رسد مالک بر‌اساس علاقه شخصی این رنگ را استفاده کرده و یکی از دلایلی که باعث شده رنگ این خانه مورد توجه قرار بگیرد، معماری درخور‌توجه بنا است، در غیر‌این‌صورت جامعه حرفه‌ای روی آن حساس نمی‌شد. چنانچه ما در تهران ساختمان‌هایی داریم که رنگ‌های عجیب‌و‌غریبی هم دارند اما مورد توجه قرار نگرفته‌اند اما در محور خیابان طالقانی، کلکسیونی از نماهای دوره پهلوی اول و دوم داریم که دارای ارزش معماری هستند و به‌همین‌دلیل رنگ این بنا حساسیت‌برانگیز شده است.

او معتقد است: اینکه گفته شود هیچ‌گونه کنترلی روی نما (که حق عمومی شهر است) نباشد، اشتباه است. از طرفی کنترل‌ صددرصدی بر این موضوع به‌ طوری که مالک هم نقشی نداشته باشد، غلط است. به گفته این استاد دانشگاه برخی از مخالفان دخالت شهرداری در نما به دنبال کاهش زمان صدور پروانه ساختمانی از طریق حذف کمیته نما هستند.

او در پاسخ به این پرسش که چرا زمانی که شهرداری در محله هرندی، خانه‌ها را بدون اجازه مالکان رنگی کرد و آنها را به رنگ‌های گوناگون از رنگ صورتی و زرد تا آبی و قرمز درآورد، آن زمان معماران گلایه نکردند؟ توضیح می‌دهد: برای انتخاب رنگ در فضای شهری نیازمند مطالعه و شناخت هستیم. معمولا مکان‌هایی را رنگی می‌کنند که آن مکان اصالت رنگی و معماری باارزشی نداشته باشد یا توریستی باشد.

اینکه هر مکانی را بخواهیم با رنگ شاد کنیم، درست نیست. باید رنگ به آن فضای شهری بنشیند.

اصالت با مالک است، مگر آنکه...

سیدامیر منصوری، رئیس پژوهشکده نظر و استاد دانشگاه تهران، می‌گوید: مسئله نما، یک مسئله سهل و ممتنع است. در کشور ما دو نگاه اصلی درباره نما و کنترل نما وجود دارد. یک گروه کسانی هستند که معتقدند نما حق صاحب ملک است و اوست که با اصل تسلیط و تمسک به حدیث نبوی «الناس مسلطون علی اموالهم»، حق دارد درباره نمای ملکش تصمیم بگیرد. قاعده دیگری هم هست که عده زیادی هم به آن معتقدند و می‌گویند نما از نظر تأثیری که در بخش عمومی شهر دارد و به‌عنوان یکی از ویژگی‌های منظر شهری و ویژگی‌های عمومی شهر نقش‌آفرینی می‌کند، در حوزه حقوق عمومی است و متولی شهر، شهرداری یا وزارت مسکن موظف است درباره نما تصمیم بگیرد.

او ادامه می‌دهد: چیزی که من می‌توانم اضافه کنم، این است که هر دو این دیدگاه‌ها در نقاط بحرانی خود قابل دفاع هستند اما نقاط زیادی وجود دارد که هیچ‌کدام از آنها در نقاط بحرانی نیستند و ما می‌توانیم به قاعده دیگری رفتار کنیم.

منصوری همچنین می‌گوید: ما در شهر در تقابل با یک نقطه مرکزی، یک نقطه عطف شهری با خانه‌ای که در یک کوچه شش‌متری فرعی واقع شده، نمی‌توانیم با یک قاعده رفتار کنیم. قاعده برخورد با ساختمانی که در میدان انقلاب واقع شده و روزانه صدها هزار نفر آن نقطه را می‌بینند و به‌عنوان یک خاطره از شهر تهران یادش می‌کنند، با خانه‌ای واقع در کوچه شش‌متری جنت‌آباد یکی

 نیست... . ما نمی‌توانیم با یک قاعده در برابر این دو نما رفتار کنیم. در نتیجه از منظر حقوق عمومی و خصوصی یک فاکتور و مؤلفه این است که موضوع و موضعی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، چیست و کجاست. بحث دیگر این است که منظر شهری در واقع برایند فهم انسان‌ها از کلیت زندگی‌شان در شهر شامل کالبد و فیزیک شهر و زندگی، رویدادهای شهر، تاریخ شهر و تفسیری است که ذهن ناظر از مجموعه اتفاقات شهر می‌کند. وقتی ما منظر شهر را به‌عنوان برآیند زندگی آحاد شهر در نظر می‌گیریم، پس باید به یک اصل مسلم به نام عنصر پایه و آحاد شهر قائل باشیم.

او ادامه می‌دهد: ما نمی‌توانیم نقطه بنیادی و پایه و زیربنای تولید منظر شهر را که سلول‌های شهری هستند، نادیده بگیریم یا برای آنها بخواهیم از بالادست قانون و قاعده تعریف کنیم و بعد انتظار داشته باشیم برهم‌کنش و درهم‌آمیختگی اینها تولید یک مفهوم متکثر ناشی از حقوق و زندگی و تاریخ یک جامعه را نمایندگی کند. در نتیجه اگر ما به منظر شهر به‌عنوان یک پدیده بین‌الاذهانی و مشترک بین شهروندان -که محصول زندگی تاریخی شهر و تفسیر ناظر از این زندگی در آن کالبد خاص است- قائل باشیم، ناگزیریم بپذیریم که شرط ضروری و مقدمه لازم آن اصالت اختیار شهروندان در ساماندهی نمای خودشان باشد. ما زمانی می‌توانیم منظر شهری را به‌عنوان عنصر مشترک خاطره جمعی بپذیریم و داشته باشیم که به عناصر به‌ وجود آورنده آن که در حقیقت خانه‌های شهر هستند و با اختیار مالکان‌شان برنامه‌ریزی و طراحی شده‌اند، قائل باشیم. البته این حکم کلی همان‌طورکه در ابتدا اشاره کردم، در نقاط بحرانی و حداکثری خودش که در نقاط عطف شهری و نقاط با وضعیت خاص است، می‌تواند یک شرایط مضاعف پیدا کند که در همان نقاط به تناسب اهمیت‌شان از قواعد تکمیلی بهره ببریم. به‌عنوان یک حکم کلی می‌گویم که اصالت در برنامه‌ریزی و طراحی نما با مالک است، مگر آنکه در نقاط خاصی از شهر باشد که به لحاظ عمومی و خاطره جمعی شرایط ویژه‌ای دارد.

آنها جلوی خلاقیت را نمی‌گیرند

حمید قنبری، حقوق‌دان، در این زمینه معتقد است: مالک می‌تواند هر تصرفی در ملک خودش بکند، به شرط تبعیت از موارد قانونی. در قانون اساسی ما آمده که مالکیت خصوصی محترم است، به شرطی که خلاف قانون و مصالح عمومی نباشد یا به رشد و توسعه کشور لطمه نزند اما 

به طور کلی مالکیت خصوصی در قانون اساسی محترم دانسته شده است.

او با اشاره به موارد قانونی در این زمینه چنین اظهار می‌کند: استثنائی که وجود دارد، این است که قانون در تعاریف حقوقی می‌تواند تعریف شکلی و ماهوی داشته باشد. تعریف شکلی یعنی اینکه قانون در مجلس مصوب شده باشد و شورای نگهبان آن را تأیید کرده باشد. قانون اگر شرایط ماهوی را نداشته باشد، نقض حقوق بنیادین افراد است. شاید شرایط شکلی قانون را داشته باشد اما اگر از نظر محتوایی و ماهوی این شرایط را نداشته باشد، اجراشدنی نیست. مثل اینکه قانونی مصوب شود که یک اقلیت بر اکثریت حکومت کنند یا مثلا قانونی تصویب شود که به طور واضحی خلاف وجدان عمومی افراد باشد که شرایط ماهوی قانون را ندارد. این کارشناس می‌گوید: درباره مسئله اخیر، یک مصوبه صادر شده که نمای خانه صورتی نباشد. سؤال اینجاست که آیا یک جمع با تخصص محدود می‌توانند این کار را انجام دهند یا نه؟ در دنیا درباره این مسائل تخصص‌های مختلف نظر می‌دهند و بر‌اساس ذائقه نظر داده نمی‌شود. معمار، جامعه‌شناس، کارشناس فرهنگ و... می‌آیند نظر تخصصی می‌دهند. می‌خواهیم بگوییم فلان‌جا بافت تاریخی هست یا نه؟ معمار و شهرساز نمی‌توانند بگویند، باید صاحب‌نظر تاریخ باشد... یا به‌عنوان مثال اگر یک مورد با اخلاق جامعه تناسب ندارد، کارشناس اخلاقی، شهرسازها نیستند و باید به داوری عموم گذاشته شود... . در این‌گونه موارد هم وقتی قرار است محدودیت گذاشته شود، قبل از آن باید نظرسنجی شود. هم از عموم مردم و هم از متخصصان رشته‌های مختلف و بدون نظرخواهی نمی‌توان قانونی را وضع کرد. اگر بخواهیم بگوییم در منطقه‌ای از شهر، نمای شیشه‌ای استفاده نشود و همه نماها آجری باشند، این به مردمی ربط دارد که در منطقه زندگی می‌کنند. قنبری تصریح می‌کند: در خیلی از کشورها بعد از یک مصوبه درباره بافت تاریخی و اعتراض مردم، جلوی اجرای آن قانون گرفته شده است. به‌عنوان مثال برجی قرار بود در لندن ساخته شود که ابتدا جلویش را گرفتند و گفتند فضای تاریخی لندن را به هم می‌زند. گروه مخالف آمدند و گفتند یکی از ویژگی‌های معماری لندن این است که کارهای ابتکاری از سوی هنرمندانش زیاد ساخته شده و آنها از خطوط قرمز معماری عبور کرده‌اند و اگر ما قرار باشد جلوی برجی را که با معماری سنتی ما تناسب ندارد، بگیریم، جلوی بروز یک خلاقیت را گرفته‌ایم، چراکه این برج، خودش می‌تواند به یک اثر هنری بدل شود. دست آخر هم دادگاه رأی داد که این برج باید ساخته شود. او تأکید می‌کند: درباره برخورد با بناها، اگر متخصصان در برخورد با بافت تاریخی تشخیص بدهند که آن بنا نباید دست بخورد و اگر دست بخورد، ارزش تاریخی‌اش از بین می‌رود، باید به نظر آنها احترام گذاشت اما بحث‌های هنری همیشه نظر موافق و مخالف دارند، پس همیشه باید اطلاع‌رسانی و نظرخواهی شود و امکان تغییر در مصوبات وجود داشته باشد.