روایتی از سختی زندگی که دارد سختتر میشود
حقوقبگیران فتوسنتز کنند!
خورشید با ابروانی تابهتا، وسط آسمان، دستبهسینه ایستاده و با چشمانی که گویی دارد از حدقه درمیآید، به زمین زل زده است و چنان دارد بر و بر این پایین را نگاه میکند که عنقریب است جای نگاهش سوراخ شود. حرارت خودش را توی مسیر نگاه خورشید میریزد و خودش را روی شانههای زمین بار میکند و آنقدر سنگین است که عرق روی تن زمین مینشیند.
حمیدرضا عظیمی
خورشید با ابروانی تابهتا، وسط آسمان، دستبهسینه ایستاده و با چشمانی که گویی دارد از حدقه درمیآید، به زمین زل زده است و چنان دارد بر و بر این پایین را نگاه میکند که عنقریب است جای نگاهش سوراخ شود. حرارت خودش را توی مسیر نگاه خورشید میریزد و خودش را روی شانههای زمین بار میکند و آنقدر سنگین است که عرق روی تن زمین مینشیند.
«نوروز» روی داربست از اینسو به آنسو میرود و تکههای بریدهشده از سنگ را کنار هم کار میگذارد و پشت آن سیمان میریزد تا روی بلوکههای سفالی را که بخشی از نمای ساختمان بوده، بپوشاند. هرازگاهی کلاه دورهاش را برمیدارد و پارچهای که روی سرش کشیده تا از گرمای بیشتر در امان بماند، در مسیر باد آرام گرماخورده قرار میدهد تا شاید کمی از خیسی پارچه کم شود. عرق لابهلای بافت پارچه چنان جا خوش کرده که به این راحتی از جان پارچه درنمیآید!
صبح تا شب همین است. سالهاست که او صبح میآید و روی داربست میرود؛ سنگها را کنار هم با نظمی خاص میچیند تا چشمهای عابری که از سر اجبار یا اختیار، گذر پایین ساختمان را گز میکند، بنوازد. اوضاع «نوروز» سالهای سال است که همینطور است. به قول خودش، زندگی یک سنگکار همین است دیگر. باید صبح بیایی روی داربست و تا غروب کاری را انجام دهی که برای آن ساخته شدهای! «نوروز» بیش از 20 سال است که در این کسوت مشغول است و مثل بسیاری دیگر، روزها را با چیزی که فکر میکند در تقدیر و قسمتش بوده، سپری میکند. آنطور که خودش میگوید: درآمدش نسبت به بسیاری دیگر از مشاغل ساختمانی، درآمد خوبی است اما ایرادش این است که همیشگی نیست. گاهی هست و گاهی هم نه. اما او معتقد است: ما آدمهایی که در کار ساختمانی هستیم، زیادهخواه نیستیم اما واقعا این درآمدها برای مدیریت یک زندگی مناسب نیست. حالا ما بهتریم، همین بچههایی که کارگر ما هستند یا دیگر کسانی که در بخشهای مختلف کارگری میکنند، وضع بدتری دارند. بعد با دست کسی را آن سوی خیابان نشان میدهد که لباس پاکبانهای شهرداری را به تن دارد و ادامه میدهد: او را ببین، او هم کارش از من و امثال من سختتر است هم حقوقش کمتر. صبح ساعت چهار صبح میآید و شروع میکند به تمیزکردن خیابان و آخر ماه فکر میکنی چقدر حقوق میگیرد؟
چراغ روشن
ماجرای دستمزد حقوقبگیران، موضوعی همیشگی است که هرازگاهی مثل ققنوسی پیر آتش میگیرد و به خاکستر مینشیند و با تلنگری سر از زیر خاکستر برون میآورد و جوانتر از قبل جولان میدهد. این موضوع شاید به این دلیل باشد که چنان برای حقوقبگیران اهمیت دارد و تمام برنامههای زندگی حول آن چیده شده که جرقهای کافی است تا بحث درباره آن در کسری از ثانیه فراگیر شود. نگاه به آمارها هم همین موضوع را تأیید میکند. آخرین گزارش مرکز آمار در دولت سیزدهم که چند روز پیش منتشر شد، آنچه را در زمینه گرانی رخ داده، نشان داده است. مرکر آمار در تازهترین گزارش خود شاخص قیمت مصرفکننده را اعلام کرد که بر اساس آن، در مردادماه ۱۴۰۳، شاخص قیمت مصرفکننده خانوارهای کشور به عدد ۲۶۰.۲ رسیده است که نسبت به ماه قبل، ۲.۰ درصد افزایش و نسبت به ماه مشابه سال قبل، ۳۱.۶ درصد افزایش داشته است. همچنین در 12ماهه منتهی به ماه جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل، ۳۴.۸ درصد افزایش داشته است. اینها همه یعنی اینکه هزینه زندگی افزایش یافته و دستمزدی که برای حقوقبگیران در نظر گرفته شده است، کمتر از قبل کفاف هزینهها را میدهد.
شاید همین دانسته باعث شده است که روز چهارشنبه رئیسجمهوری هم داد سخن بدهد و از اوضاع موجود گلایه کند و از پیگیری دولت برای اصلاح مکانیسم پرداخت حقوق با همکاری مجلس خبر دهد. روز سهشنبه مسعود پزشکیان برای نخستین بار بهعنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، در جلسه این شورا شرکت کرد و با انتقاد از نظام پرداخت حقوق، نادیدهگرفتن افراد را به بهانههایی مانند ایجاد عدالت، خلاقیت، توانمندی و مهارت، شماتت کرد. او گفت: در چنین سیستمی ناخواسته کسی که خوب کار میکند منزوی شده و کسی که خوب کار نمیکند، خود به خود تشویق هم میشود، لذا تداوم این وضعیت خوبها را نیز به تدریج خراب میکند. اصلاح این مکانیسم پرداخت حقوق و نیز آموزش کشور را حتما در دولت و با همکاری مجلس پیگیری خواهیم کرد تا هرکس به اندازه انگیزه، توانمندی، خلاقیت و بازدهی خود حقوق و مزایا و جایگاه داشته باشد.
آنچه رئیسجمهوری گفته و بخشی که مربوط به کارگران تحت پوشش تأمین اجتماعی است، از نظر کارگران باید در شورای عالی کار که شورای سهجانبه بین کارگران، کارفرمایان و دولت است، حل شود. پزشکیان تیرماه گذشته که با فعالان جامعه کارگری دیدار کرد، بر این موضوع تأکید کرده و با اشاره به برخی اظهارات مطرحشده درباره حاشیههای ایجادشده در کمیته سهجانبه تعامل کارگران، کارفرمایان و دولت، گفته بود: مشکلات ایجادشده در مسیر تعامل مطلوب طرفین این کمیته ناشی از مشکلات زیرساختی در کشور است که حل آنها میتواند تعاملات این کمیته را نیز سامان بدهد. برای حل این مشکلات نیز باید از همه افراد توانمند و کسانی که میتوانند به حل مشکلات زیرساختی تولیدی و اقتصادی کشور کمک کنند، یاری بگیریم. دولت باید بستر مناسب برای فعالیتهای صنعتی، تولیدی و تجاری را فراهم کند و در کنار تسهیل شرایط کسبوکار، به اقشار کمتربرخوردار و فقرا توجه داشته باشد. تلاش برای ایجاد عدالت و توجه به وضعیت فقرا و افراد کمبرخوردار از وظایف دولت است. بنده به شما وعده نمیدهم که همه مشکلات را حل میکنم، چراکه چنین کاری از همه توان و ظرفیتهای بنده و حتی دولت نیز بزرگتر است، اما به شما قول میدهم بستر و هماهنگی مناسب برای مشارکت شما و بخش خصوصی و تولیدکنندگان را ایجاد و حفظ کنم تا با هم برای رفع مشکلات زیرساختی تولید و اقتصاد کشور تلاش کنیم.
یک مانع
دستمزد موضوع اصلی حوزه کار است. آنطور که همه بر این اعتقاد اشتراک دارند، آدمها برای تأمین هزینههای زندگی، کار میکنند. اما از نظر بسیاری از کارشناسان بر اساس فرایندهایی که در اقتصاد ایران وجود دارد، «خود مسئله دستمزد، یک چالش ساختاری و حکومتی در ایران شده است؛ چون نهتنها کارگران، بلکه کارمندان و بازنشستگان و عموم حقوقبگیران که اکثریت جمعیت کشور هستند، دچار مشکل اساسی شدهاند. از سوی دیگر، به دلیل اینکه عمده بودجه کشور صرف پرداخت دستمزدها میشود، پس به این راحتی نیست که ما فکر کنیم آقای پزشکیان میتواند منابعی را خیلی سریع و در کوتاهمدت برای اصلاح دستمزد پیدا کند و آن را برای افزایش و حمایت حقوقبگیران تخصیص دهد». این مانع اصلی برای حل مسئله ترمیم حقوق است؛ موضوعی که بسیاری از حقوقبگیران را با مشکل مواجه کرده است.
«ساحل رسولی» کارمند بخش حسابداری یک شرکت خصوصی است. او میگوید: دستمزدی که من از محل کارم میگیرم، کفاف زندگیام را نمیدهد. با اینکه دستمزد من نسبت به آنچه در قانون کار آمده بیشتر است اما من بهعنوان فردی که در این جامعه زندگی میکنم، این حق را دارم خواستههایی بسیار معمولی از کار و درآمدم داشته باشم. من باید بتوانم برنامهریزی کنم که در محلهای مناسب خانهای داشته باشم. لباس مناسبی بپوشم و از برنامههای آموزشی استفاده کنم. او ادامه داد: من زمانی که هنوز مجرد بودم، سعی کردم بتوانم بخشی از حقوقم را به صورت طلایی که ماهانه میخریدم، ذخیره کنم و با این طراحی توانستم ارزش پولم را حفظ کنم. حتی توانستم بخشی از ارزش این پول را با خرید ماشین حفظ کنم اما زمانی که نیاز بود و خواستم ازدواج کنم باز هم هزینهها به قدری افزایش یافته بود که ارزش پول حفظشده توسط طلا یا خودرو، کل هزینههایم را پوشش نداد. رسولی گفت: همین حالا وقتی دارم برنامهریزی میکنم با همسرم به یک فستیوال در یکی از کشورهای همسایه بروم، چیزی حدود 150 میلیون تومان هزینه کردهام. این یعنی اینکه باید اولویتبندی کنم و در صورتی با این دستمزد به علاقهمندیهایم میرسم که از بسیاری دیگر از خواستههایم بزنم. یعنی این میزان دستمزد آنقدر نیست که بتواند در بخشهای مختلف من را همراهی کند. هم در آموزش، هم در خرید کتاب و محصولات فرهنگی، هم مسافرت و هم موارد دیگری که از الزامات یک زندگی معمول است. او میگفت: پدرم من در منطقه 5 برای اجاره منزلش 300 میلیون تومان بهعنوان پیش پرداخت کرده است و ماهانه 18 میلیون تومان هم اجاره میدهد. به نظر شما اگر او قرار باشد با حقوقی که در قانون کار آمده، زندگی کند، چطور میتواند ادامه دهد. من خودم برای یک خانه 68 متری، 800 میلیون تومان رهن پرداخت کردهام.
«کیوان یزدانی» از کارکنان بخش خصوصی هم معتقد است: من مجرد هستم و بیشتر از قانون کار دریافت میکنم. در منزل پدری زندگی میکنم و اجاره هم نمیدهم. طبیعی این است که پولم را ذخیره کنم و برای آینده برنامه بریزم. اما واقعا هزینهها طوری است که چیزی باقی نمیماند. من اگر بخواهم ازدواج کنم در ابتدای امر برای آغاز یک زندگی معمولی، حدود یکونیم میلیارد تومان نیاز دارم تا بتوان هم یک واحد مسکونی اجاره کنم و هم یک مراسم معمولی بگیرم. حالا شما فرض کنید حقوق قانون کار را بگیرم. مگر در هر ماه چقدر میتوانم ذخیره کنم؟ فرض کنید حداکثر ماهی پنج میلیون تومان از حقوقم را کنار بگذارم، میشود سالی 60 میلیون تومان. شما فکر میکنید با این میزان پول چه کار میتوان کرد؟ حتی یک سفر درستوحسابی هم نمیشود رفت.
یزدانی در پاسخ به اینکه «باید هزینههایت را مدیریت کنی تا بتوانی پول بیشتری ذخیره کنی» خندهای تمسخرآمیز تحویل داد و گفت: این چیزی که شما میگویی و این حقوقی که ما میگیریم و تازه از قانون کار هم بیشتر است، کفاف نمیدهد چه برسد اگر مطابق قانون هم باشد. اما این چیزی که میگویید یعنی اینکه ما نه باید چیزی بخوریم، نه باید مسافرت برویم و نه هیچ اقدام دیگر. به نظر باید فتوسنتز کنیم.
«مهدی ملکی» کارمند بخش فروش در بخش خصوصی است. او میگفت: من هم خانه دارم و هم ماشین. یعنی هزینههایم نسبت به دیگران بسیار کمتر است. اگر فرض کنید اجارهخانه 15 میلیون باشد و هزینه ایاب و ذهاب ماهانه پنج میلیون تومان، من با داشتن این امکانات 20 میلیون تومان از دیگران پیش هستم. با این حال با اینکه نسبت به قانون کار حدود دو یا سه برابر حقوق دریافت میکنم باز هم این میزان حقوق کفاف زندگیام را نمیدهد. او گفت: به نظرم دلیل اصلی این است که همیشه دستمزد ما بهعنوان حقوقبگیر از تورم عقبتر است و هر سال عقبماندگی ما نهتنها وجود دارد بلکه این عقبماندگی بیشتر و بیشتر میشود.
حبیب صادقزادهتبریزی، نایبرئیس کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان آذربایجان شرقی نیز همین خواستهها را به نمایندگی از کارگران طرح کرده است: از دولت آقای پزشکیان و وزیر ایشان، آقای میدری، میخواهیم با اقدامات مناسب وضعیت بد کارگران را بهبود ببخشند. افزایش دستمزد مطابق با نرخ تورم و سبد معیشت، یعنی دو مؤلفهای که در ماده 41 قانون کار آمده، از مهمترین خواستههای کارگران است. دستمزد طی سالها فاصله بسیاری با نرخ تورم پیدا کرده است و باید این فاصله از بین برود.
به گفته او تفاوت بسیار دستمزد با نرخ تورم و سبد معیشت، کارگران را از کارخانهها فراری داده است. حقوق 10، 11 میلیون تومانی پول اجارهخانه کارگران هم نمیشود و اگر در یک خانه زن و مرد با هم کار نکنند و شغلی دومی نباشد، تأمین هزینههای اساسی زندگی غیرممکن است. عدالت در دستمزد که در قانون کار نیز به آن اشاره شده، از دیگر خواستههای کارگران است. در قانون کار آمده کارگرانی که کار یکسانی انجام میدهند باید مزد یکسانی دریافت کنند که در حال حاضر اینگونه نیست. در کارخانهها کارگران پیمانکاری بیشترین کار را انجام میدهند و کمترین حقوق را میگیرند.
آنچه در این مجال طرح شده بهعنوان بخشی از خواست کارگرانی است که در سالهای گذشته همیشه با این دلهره سر کار حاضر شدهاند که چطور باید با وجود تورمی دورقمی و پیشافتاده از دستمزد، زندگی را مدیریت کنند. زندگیای که کیفیت آن به قدری کاهش پیدا کرده که دیگر کمتر از مسافرت، آموزش، سلامت و... باید حرف زد.