درباره فصل سوم سریال زخم کاری
تراژدی خونین در زخمه زمانه
فصل سوم زخم کاری با بازگشت جواد عزتی به نقطه کانونی درام همراه شد تا او از تراژدی به صحنه انتقامگیری برگردد. اگرچه او همان مالک قبلی نبود. به قول خودش او تا ته تنهایی رفته و از تابوت برگشته بود.
رضا صائمی
فصل سوم زخم کاری با بازگشت جواد عزتی به نقطه کانونی درام همراه شد تا او از تراژدی به صحنه انتقامگیری برگردد. اگرچه او همان مالک قبلی نبود. به قول خودش او تا ته تنهایی رفته و از تابوت برگشته بود. در واقع در فصل سوم مخاطب با دو چرخش موازی همراه بود؛ یکی مالک مالکی جدید که خون انتقام در رگهایش جاری بود و دیگری چرخش در چرخه این بازی که بر دوقطبی مالکی و طلوعی صورتبندی میشد. البته این وضعیت دوقطبی، دوگانه نبود؛ بلکه بهواسطه حضور کاراکترهای دیگر بهویژه پرسوناژهای زنانه، شاخ و برگ هم پیدا کرد و به قلمرویی چندلایه تبدیل شد. همین پیچیدگی داستان را در فصل سوم با تعلیق و التهاب بیشتری همراه کرد و خونمردگی فصل پیش را با خونی دوباره به کالبد درام کم کرد تا زخم کاری، کاریتر شود. گرچه نتوانست مخاطب را به میزان فصل یکم راضی کند اما با خود همراه کرد. مثلا مخاطب آنچنان تحت تأثیر بازی و کاریزمای کاراکتر مالک مالکی و بالطبع بازی جواد عزتی در فصل یکم قرار گرفته بود که شمایل او در فصل سوم را منفعلشده میدانست اما مسئله این بود که به دلیل تجربههای هولناکی که مالک از سر گذرانده بود، او دیگر مالک قبل نبود. مرگ دو فرزند و تجربه نزدیک به مرگ خودش کافی بود که او دیگر آن پویایی و حتی جنتلمنی فصل یکم را نداشته باشد. او یک مالک زخمخورده بود؛ آنهم زخمی کاری که انگیزههایش از رقابت مالی به انتقام جانی تغییر کرده و بالطبع شیوه بازی جواد عزتی هم باید متناسب با حس و حال تازه مالک تغییر میکرد تا مخاطب شاهد یک نبرد انتقامی بین مالک مالکی و ریزآبادیها و دیگرانی باشد که با زخمهای کاری خود، از او یک قهرمان زخمی و خشمگین ساختهاند که حالا آمده تا با انتقام بر زخمهای ناسور خود مرهم بگذارد. ضمن اینکه با آدمهایی مواجه بودیم که همه از هم زخم خوردهاند و هرکدام برای زخمزدن به دیگری به میدان آمدهاند. یک نکته دیگر را هم باید در قیاس فصل سوم با فصل یکم لحاظ کرد؛ اینکه داستان از یک روایت اقتباسی درآمد و به یک داستان غیراقتباسی تغییر کرد که البته ملهم از تراژدی شاه لیر و تراژدی ریچارد سوم، اثرهای جاودانه ویلیام شکسپیر بود که این خود در تغییر فضا و اتمسفر درام تأثیر گذاشت. تغییری که شلختگی فصل دوم را برطرف کرد و به آن انسجام و البته التهاب بیشتری بخشید. گرچه میتوان گفت برخی از قسمتها یا برخی از موقعیتها میتوانست مینیمالتر و شستهرفتهتر بازنمایی شود. با این حال شاهد تنوع لوکیشنها و تنوع بصری بیشتری در این فصل بودیم و البته ورود شخصیتهای تازه که کمک کرد تا این قسمت را حتی بهعنوان یک درام مستقل بتوان به تماشا نشست. پیشنمایشهای اول هر قسمت هم به آن دسته از مخاطبان که قسمتهای قبلی را ندیده بودند، کمک میکرد تا ربط دراماتیک فصلهای پیشین با داستان جاری را درک کنند. به نظر میرسد فصل سوم، نفسگیری فصل اول را ندارد که این البته یک ویژگی یکسان نیست و در برخی از قسمتها شاهد غافلگیریهایی هستیم که نفسگیر هم هست. ضمن اینکه سریال حس تعلیق و دلهره خود را هم در شیوه روایت و هم در فضاسازیها حفظ میکند که البته این یک روند ثابت نیست و دچار قبض و بسط میشود. در اینجا باید به یک نکته در ذیل جامعهشناسی ژانر اشاره کرد. زخم کاری در ژانر نوآر ساخته شده که این ژانر ریشه در فیلمهای جنایی هالیوود دارد و داستانهایی با مضامین تاریک، خشونتآمیز و اغلب با شخصیتهای ضد قهرمان میپردازد. ایرانیزهکردن این ژانر یعنی روایت قصه و مضمونی ایرانی در این فرم چندان ساده نیست و با تجربه زیسته مخاطب ایرانی چندان آشنا نیست، بههمیندلیل گاهی باورمندکردن قصه در زبان ژانری آن دشوار بوده و گاهی مخاطب حس میکند با فضاهای غریب و گروتسکی مواجه است. شاید نباید این سویه را به پای ضعف اثر گذاشت، خوانش قصه در این ژانر در یک سریال ایرانی که سبقه چندانی در ساختن چنین فضاهایی ندارد، کمی سخت است. اگر از منظر ژانری به زخم کاری ۳ نگاه کنیم، ارتباط بهتری با فضا و موقعیت و شخصیتهای قصه و روند دراماتیک آن پیدا میکنیم. خشونت، خیانت، قدرتطلبی و مرگ ازجمله مضامینی هستند که بهعنوان المانهای اصلی ژانر نوآر شناخته شده و رد آن را در زخم کاری هم میبینیم. به دلیل غریببودن چنین فضاهایی در تجربه زیست ایرانی یا حتی در سینمای ایران، بازنمایی برخی از این مؤلفهها در سریال کلیشهای یا اگزجره به نظر میرسد، درحالیکه سریال تلاش کرده به عناصر و مؤلفههای ژانری اثر وفادار باشد. زخم کاری ۳ را از این منظر باید مورد خوانش قرار داد و به درک بینامتنی بین ژانر و مضمون در آن دست یافت. اما فارغ از ضعف و قوتهای فرمی و تکنیکی، زخم کاری از نظر مضمون و سوژه واجد روح زمانه بود. بازنمایی بازی قدرت و ثروت در مناسبات خانوادگی و درهمتنیدگی با عواطف انسانی.
زخم کاری تراژدی ارث و حرص است؛ دریدن و فریفتن یکدیگر برای اولبودن. برای بهدستگرفتن قدرت و بر صدر نشستن. برندهبودن به هر قیمتی! این تراژدی زمانه در ترازوی قصه بود.