شهرداری پایتخت خانه کودک ناصر خسرو را تا مرز تعطیلی پیش برده است
غرامتخواهی «بهشت» از کودکان کار
خانه کودک ناصرخسرو با بیش از 20 سال حضور فعال در منطقه 12، حالا چند سالی است که با خطر تعطیلی از طرف شهرداری دستوپنجه نرم میکند و طبق آخرین مراودات با شهرداری جهت تخلیه این ملک گفته شده که اجرتالمثل تمام این سالها را هم از شما خواهیم گرفت.
نسترن فرخه: خانه کودک ناصرخسرو با بیش از 20 سال حضور فعال در منطقه 12، حالا چند سالی است که با خطر تعطیلی از طرف شهرداری دستوپنجه نرم میکند و طبق آخرین مراودات با شهرداری جهت تخلیه این ملک گفته شده که اجرتالمثل تمام این سالها را هم از شما خواهیم گرفت.
خانه کودک ناصرخسرو کجاست؟
بوی مواد شیمیایی همه جا همراه ماست و برای همین نفسکشیدن در این کوچههای فرسوده برای رهگذران کار سختی خواهد بود. از خیابان ناصرخسرو با کاسبان دارو که هرازگاه جلو میآیند تا دارویی بفروشند، گذر میکنیم تا به کوچه پسکوچههای انتهای آن برسیم. ساختمانهایی فرسوده که مشخص است از سالها قبل بافت مسکونی آن تغییر کرده و حالا بیشتر آنها به کارگاه یا انبار مواد شیمیایی تبدیل شدهاند. کارگاهها و انبارهایی که کودکان ایرانی و اتباع بسیاری در آنها مشغول کار هستند و طبق گفتههای فعالان منطقه، احتمال ساخت مواد شیمیایی ممنوعه همچون شیشه هم در این ساختمانهای متروک وجود دارد. جلوی درِ خانه کودک که میرسیم، چند کودک در حیاط به چشم میخورند که در حال بازی با توپی نیمهبادشده هستند. آفتاب صبحگاهی، گرمای این حیاط را چند برابر کرده ولی همه بیاعتنا به این موضوع، در رفتوآمد یا بازی هستند.
نقاشیهای کودکان روی دیوارهای رنگورورفته خانه کودک جانی دوباره به این مکان بخشیده است. شاید بتوان گفت با تغییر بافت این منطقه، شکل کار کودک هم متفاوت شده است. حتی بسیاری از کودکان اتباع، بدون خانواده، بعد از کار در انبار و کارگاههای اطراف منطقه همانجا زندگی میکنند. درواقع بخش درخور توجهی از کودکان تحت پوشش خانه کودک ناصرخسرو کار میکنند و برای همین امکان تحصیل ندارند یا محروم از آن هستند. بنابراین کلاسهای این مجموعه از هفت تا 10 صبح برگزار میشود تا همه بتوانند شرکت کنند و بعد از آن هم به سر کار میروند. هرچند تا جایی که فرصت دارند، در زمین فوتبال وسط حیاط بازی میکنند و بعد به اجبار راهی محل کار خود میشوند. با وجود افزایش کار کودک در این سالها و نیاز منطقه به چنین خدماتی، خانه کودک ناصرخسرو همچون بسیاری دیگر از مراکز مردمنهاد، با خطر تعطیلی و تخلیه توسط شهرداری روبهرو شده است؛ موضوعی که باعث شده تا ارائه بسیاری از خدمات این مرکز برای کودکان معلق بماند.
پرورش بزرگسالان موفق
اینجا مکان امن بسیاری از کودکان است؛ این را از رفتوآمد آنها به خانه کودک، حتی در روزهای تعطیل هم میتوان فهمید. طبق گفتههای طاهره پژوهش، مدیرعامل سابق انجمن حمایت از حقوق کودکان، به «شرق»، از سال 80 که این مجموعه تأسیس شد تا الان بیش از دو هزار کودک باسواد شدند و حالا خیلی از آنها بزرگسالهای موفقی هستند و در ایران یا افغانستان زندگی میکنند. پژوهش به برخی از این کودکان اشاره میکند که بورس تحصیلی گرفتهاند و در کشورهای دیگر پزشک و مهندس شدهاند. خودش اضافه میکند: «مثلا ما دختری داشتیم که الان در سوئد دندانپزشک شده است. همیشه تلاش ما این بوده که بچهها وارد سیستم مدارس دولتی شوند. با این وجود، وقتی از فضای انجیاویی وارد مدارس دولتی میشدند، متوجه میشدیم دایره مفاهیم آنها چقدر کاملتر است. مثلا بچهها مفاهیمی مثل یونیسف، صلح، سازمان ملل و امثال آن را به خوبی میشناختند؛ درصورتیکه کودکان دیگر درکی از این موضوعات نداشتند. ما در زمان فعالیت خود تلاش کردیم تا کودکان با ابعاد بیشتری از زندگی آشنا شوند. در دورههایی سعی کردیم در دو شیف برای نوجوانها کلاس کنکور و حرفهآموزی مثل تعمیر موبایل برگزار کنیم تا بتوانند از این طریق وارد بازار کار شوند».
سهم بزرگ در مطالبهگری
طبق گفتههای پژوهش، یکی از معضلات مهم این منطقه در همان ابتدا، وجود کودکان حاصل از ازدواج غیررسمی بوده است که با مطالبهگری در همان سالها، تغییراتی به وجود میآید؛ «بهطور مثال دختری 22ساله داشتیم که چون شناسنامه نداشت، نمیتوانست ازدواج کند. همان زمان فیلم من ترانه 15سال دارم ساخته شد و تیم حقوقی از فعالان اجتماعی هم لایحهای به مجلس تقدیم کرد. فعالیتهای مفید افراد فعال در منطقه تأثیرات بسیاری داشت. مثلا ما با کودکان درگیر اعتیادی روبهرو بودیم که برای ترک آنها هیچ کمپ مخصوص کودکانی وجود نداشت و کمپهای بزرگسالان هم احتمال آسیب آنها را بیشتر میکرد. خلاصه بعد از سروصدا برای این موضوع، بهزیستی مرکزی را در کرج برای کودکان زیر 18 سال برپا کرد. تمام هدف یک انجیاو هم همین است که آموزش ببیند، آموزش بدهد و مطالبهگری کند. در بحث بیمه کودکان هم ما طرحی به وزیر کار و رفاه اجتماعی دادیم تا طبق آن، همه کودکان شامل بیمه درمانی شوند یا حداقل کودکان کار را شامل چنین طرحی کنند و مجموعه درمانیهای خاصی را برای آنها در نظر بگیرند؛ چون کشور پیماننامه حقوق کودک را امضا کرده و موظف است خدمات درمانی را در دسترس کودکان قرار دهد و اجرائیشدن بیمه سلامت میتواند تأثیر بخشی از فعالیت ما باشد».
آموزش و پرورش از طرحهای جدید ما استقبال کرد
مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، روایتی را بازگو میکند که سر کلاس مهارتهای زندگی که با کودکان داشتند به آن پی بردند. ناظم یکی از مدارس منطقه 12، دانشآموزش را مجبور کرده بوده با زبانش تراشه مداد را از روی زمین بردارد و این به شروع فعالیت مهم در انجمن تبدیل میشود. پژوهش در همین مورد میگوید: «ما همان موقع تمام ابعاد تحقیر را که کودک میتواند با چنین اعمالی تجربه کند، منعکس کردیم. توانستیم موضوع را به گوش وزیر وقت برسانیم. وزیر هم با لباس غیررسمی، در آن مدرسه حضور پیدا کرد تا موضوع را بررسی کند. کار به جایی رسید که برای پرسنل مدرسه کلاسهای آموزشی در ارتباط با کودکآزاری و رفتار درست با کودکان گذاشتند. این در حالی است که بیشتر مدارس این منطقه آن زمان بر این باور بودند که امکان ندارد بدون برخورد فیزیکی بتوان این دانشآموزان را کنترل کرد». پس از این ماجرا، طبق گفتههای پژوهش، این مجموعه برای مدارس دورههای آموزش ارتباطی گذاشت و او ادامه میدهد: «کارهای کوچکی که برای ما امری عادی است، برای سیستم آموزشی یک موضوع جدید بود. برای مسئولان آموزش و پرورش جالب بود که کودکان خانه کودک ناصرخسرو یک ساعت قبل از شروعشدن کلاسها خودشان را به مرکز میرسانند و تمام مدت بدون محدودیت خاصی در حیاط با هم بازی میکنند. کمکم متوجه شدیم آموزش کتاب درسی به این کودکان کمکی نمیکند و بعد از آن با کمک شورای کتاب کودک، سالی 95 کتاب به کودکان آموزش میدهیم که محور اصلی همه آنها مهارت زندگی است. با همین روش خواندن و نوشتن را هم آموزش میبینند. تلاش ما در حال حاضر همین است که تا جای ممکن چنین روشهایی در مدارس دولتی مطرح شود و دولت بتواند از تجربه و دانش خانه کودک با تکیه بر الگوهای مختلف برای آموزش و پرورش کودکان استفاده کند».
به ما گفتند باید تخلیه کنید
با وجود خدمات انجمن در این سالها، از سالهای 93 تا 94 کمکم چالشهای این مجموعه با شهرداری شروع شده که مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان به آن اشاره میکند: «از همان سالها دیگر قراردادی نداشتیم و اگر هم داشتیم کاملا یکطرفه بوده است. درواقع بسته به اینکه چه کسی شهردار باشد و چه مسئولی در منطقه مدیریت میکند، رفتارها با ما متفاوت بود؛ چون حتی گاهی به ما خدماتی مثل حملونقل کودکان برای اردو هم ارائه میکردند. در کل کار ما از سال 97 سختتر شد. در کنارش فردی با ادعای آنکه زمین خانه کودک برای اوست، 200 متر از ملک را دیوار کشید و خلاصه در این سالها ما درگیریهایی داشتیم که پرداختن به کار اصلی ما را که کودکان هستند، سختتر میکرد. اسفند سال قبل دوباره به ما حکم تخلیه دادند و ما از بسیاری برنامههای درسی عقب ماندیم و چون از آینده ساختمان اطلاع نداشتیم و امکاناتمان هم محدودتر شده بود، کودکان کلاساولی را ثبتنام نکردیم. با این وجود، شهرداری به ما گفته اجرتالمثل تمام این سالها را هم از شما خواهیم گرفت. درواقع به خاطر خدماتی که به مردم ارائه کردیم، علاوه بر دردسری که در چند سال گذشته داشتیم، حالا باید پولی هم پرداخت کنیم».