نکاتی که در شبکه بهداشت دیده نمیشود
این روزها همه از اهمیت شبکه بهداشت در کشور صحبت میکنند. شاید به این دلیل باشد که رئیسجمهور از زمره افرادی هستند که در تشکیل و تقویت شبکه سلامت در کشور یاری رساندهاند.
این روزها همه از اهمیت شبکه بهداشت در کشور صحبت میکنند. شاید به این دلیل باشد که رئیسجمهور از زمره افرادی هستند که در تشکیل و تقویت شبکه سلامت در کشور یاری رساندهاند.
صحبت از اهمیت شبکه بهداشت در هر کشوری مثل صحبت از اهمیت اکسیژن در حیات هر موجود زندهای است. اشکالات پدیدآمده در شبکه سلامت کشور و زمینگیرشدن و ازکارافتادن این شبکه باعث نگرانی استادانی شده است که بیشترین تلاش را در استقرار این سیستم داشتهاند. اما این استادان گویا متوجه نیستند اشکالات این سیستم و نقد ایشان به آن شبیه اشکالاتی است که ممکن است الکساندر گراهامبل در سیستم مخابرات مدرن، اگر زنده بود ببیند و بهزعم خود، درصدد اصلاح آن برآید. نمونه آنکه در بحث خود هم فقطوفقط از ضرورت شبکه منسجم بهداشت دفاع میکنند و هیچ راهحل واقعبینانهای ارائه نمیدهند. هیچکس در ضرورت شبکه تردید ندارد و اگر واقعبینانه نگاه کنیم، همین شبکه سراسری موجود با ریلهایی که سالهاست پوسیدهاند هم در بسیاری کشورها وجود ندارد و خود نقطه مثبتی است.
دوستى اخیرا بهدرستى اشاره کرده بود: «باید پزشک باشى که دریابی چرا تمام تلاشهای سیستم در استقرار شبکه سلامت و سیستم ارجاع موفق نمیشود؟» و به این نگاه باید اضافه کرد «برای داشتن این درک، باید در سالهای اخیر در سیستم دانشگاهی و خصوصی به عنوان پزشک، فعالیت کرده باشید تا دریابید شبکه سراسری و نظام ارجاع و پزشک خانواده در کشور، با هر برنامهریزی و دستور دولتی بدون توجه به عوامل اصلی و بسیار ساده آن حل نخواهد شد. وقتی به دلیل به رسمیت نشناختن اقتصاد، سیستم سلامت مناسبی در شهرستانها وجود ندارد، سیستم مناسبی که بتواند پزشکانی دائمی و خودخواسته به تعداد کافی در شهرها و روستاها به کار بگیرد و تنها تکیهاش بر پزشکان «مجبور» طرحی به طور موقت باشد و از سوی دیگر، بهراحتی و با بهایی اندک بتوان به مراکز درمانی در شهرهای بزرگتر مراجعه کرد، هیچگاه سیستم شبکه و نظام ارجاع و پزشک خانواده جا نمیافتد. حتی اگر دهها کارشناس بیمارندیده، صدها برنامه با اصطلاحات پیچیده از نظام سلامت کشورهای پیشرفته ترجمه کنند و به مسئول اصلی که حقوق مسئولیتش کفاف نمیکند و باید صبح زود خود را به اتاق عمل برساند، تحویل دهند!».
در نظر داشته باشیم بازگشت به عقل سلیم و دیدن سادهترین ملزومات، مهمتر است. انسانها حقوق میخواهند، پرداخت حقوق واقعی نیازمند نظارت کیفی است، طب روزآمد نیازمند ارتباط بینالمللی است و سیستم درمانی قابل اعتماد مستلزم هزینه است. نهادهای خودسامان هزینههای خود را به شکل واقعبینانهای خود تهیه میکنند. تأمین هزینههای واقعی نیازمند استقلال سیستم سلامت و تعرفههای واقعی است. نمیتوان با دستور، لشکر بردگان را بدون دیدن هزینههای واقعی خدماتشان (هم برای دستمزد هم برای امکانات) به کار واداشت و برای شبکه برنامه نوشت.
نظام ارجاع مستلزم درک واقعبینانه ترجیح مردم در مراجعه به سیستم سلامت و ایجاد نوعی دلایل قابل فهم برای متابعت از این سیستم است؛ وگرنه تا ابد مردم برای سادهترین بیماریها تا پاسی از نیمهشب پشت مطب متخصصین و استادان شهرهای بزرگ مینشینند تا دل آنها را از بیحاصلی زحمتی که برای تربیت متخصصین و اعزام آنها به شهرهای دور کشیدهاند، خون کنند.
آری فقط باید طبیب باشی و در این سیستم کار کرده باشی تا درک کنی چرا صحبت از شبکه بدون نگاه واقعبینانه، بدون تأسیس نهاد خودسامان در سلامت، بدون به رسمیت شناختن قوانین اقتصاد در کار سلامت، به جایی نمیرسد.