صدای حاکمیت یا بلندگوی افراط؟
چند روز پیش خبرگزاری فارس به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد در وقایع سال 1401 کمتر از 15 دانشجو از دانشگاه اخراج شدند. برایشان کامنت گذاشتم که چرا اعتبار رسانهتان را مخدوش میکنید؟ خودتان میدانید که این آمار درست نیست، پس چه دلیلی دارد با چنین اخباری اعتماد مخاطب را از دست بدهید؟ این خبرگزاری، بهار امسال هم پس از سقوط بالگرد رئیسجمهور فقید، در خبری نوشته بود: «دقایقی پیش هلیکوپتر حامل رئیسجمهور بر زمین نشسته و هماکنون به صورت زمینی راهی تبریز شده است»!
چند روز پیش خبرگزاری فارس به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد در وقایع سال 1401 کمتر از 15 دانشجو از دانشگاه اخراج شدند. برایشان کامنت گذاشتم که چرا اعتبار رسانهتان را مخدوش میکنید؟ خودتان میدانید که این آمار درست نیست، پس چه دلیلی دارد با چنین اخباری اعتماد مخاطب را از دست بدهید؟ این خبرگزاری، بهار امسال هم پس از سقوط بالگرد رئیسجمهور فقید، در خبری نوشته بود: «دقایقی پیش هلیکوپتر حامل رئیسجمهور بر زمین نشسته و هماکنون به صورت زمینی راهی تبریز شده است»!
خبرنگاری که خبر تعداد کل دانشجویان اخراجی را نوشته، میداند این خبر درست نیست، اما یقین دارد که در راستای سیاست خبری رسانه متبوع خود و در تقابل مستقیم با سیاست دولت برای تلطیف فضای سیاسی و وفاق است. اصل قضیه این است که احکام دانشجویان در کمیتههای انضباطی، غالبا تعلیق چند ترم تحصیلی بوده و از کلمه اخراج استفاده نشده، اما عملا اخراج صورت گرفته است. اگر آن خبرنگار با اصول حرفهای کار کند، میداند که این آمار درست نیست و ممکن است اعتبار رسانه را مخدوش کند و بر اعتماد مخاطب به سایر اخبار رسانه هم تأثیر بگذارد؛ بااینحال، او لابد به خبر تولیدی خود و تشویقی که خواهدگرفت، اندیشیده و اعتبار منبع، اهمیت چندانی برایش نداشته است. شوربختانه در رسانههای جناح انقلابی، تهیه و پخش اخبار مجعول و ساختگی به یک سنت تبدیل شده و چنین به نظر میرسد که هدف اصلی، انتشار اخباری است که بتواند بدنه مردمی جناح سیاسی را تهییج و راضی کند و شاید نیازی به جلب اعتماد مخاطب عام نمیبینند. آنها خود را در یک جنگ رسانهای تصور میکنند که باید به هر نحوی اخبار مدنظر را ساخت و بدنه انقلابی را تغذیه خبری کرد. این مشی نادرست، باعث شده است اعتماد به رسانههای داخلی کم شود و مرجعیت خبری به خارج از کشور انتقال یابد.
رسانههای پرتعداد جریان اصلی، ازجمله سازمان صداوسیما، خبرگزاریهای فارس، مهر، تسنیم، ایسنا، دانشجو و... و روزنامههای کیهان، وطن امروز و جوان و سایتهای خبری مشرقنیوز، رجانیوز و... که عموما از بودجه عمومی کشور تأمین مالی میشوند، شورای سیاستگذاری دارند و خطمشی خبری آنها در این شوراها تعیین میشود. سیاستهای ابلاغی این شوراها، اغلب به خط خبری مطلوب جناح انقلابی و تلاش در جاانداختن برخی انگارهها نزد افکار عمومی اختصاص دارد و توجه به درستی خبر و اعتبار منبع و اعتماد مخاطب، در درجات بعدی قرار میگیرد.
برای مثال، در پوشش اخبار سفر مسعود پزشکیان به نیویورک، خطمشی روشن آنها پیداکردن گاف و بزرگنمایی آن و حاشیهسازی بود. جو عمومی پیامرسانهایی مثل ایتا و ویراستی، حملات مستمر به رئیسجمهور، از رسانههای موصوف تغذیه میشد. در اخبار غزه و لبنان و جنایات فاجعهبار و بیسابقه اسرائیل هم به نظر میرسد خط خبری آنها فشار مستمر به مسئولان برای ورود عملی و مستقیم به جنگ بوده است. برخی خیال میکنند سرمنشأ اصلی همه اینها از یک ناحیه تغذیه میشود و آن خط مورد تأیید و تأکید نظام است. اما تحلیل محتوای اخبار، خلاف آن را نشان میدهد و در برخی از موارد اصلی، خط خبری حتی در خط خلاف مواضع و سیاستهای مصرح نظام مشاهده میشود. در ارتباط با رسانههای جناح انقلابی باید گفت بنای اصلی بسیاری از این بنگاههای خبری، از ابتدا نادرست نهاده شده و مسیر اشتباهی پیموده شده است. بعد از انتخابات دوم خرداد 76 و سربرآوردن رسانههای تُند اصلاحطلب، جناح اصولگرا احساس کرد در صحنه رسانه دچار کاستی بزرگی است و شروع به خلق بنگاههای خبری بزرگ و قدرتمند کرد. این رسانهها از ابتدا، فعالیت حرفهای روزنامهنگاری، رعایت اصول علمی، توجه به حفظ اعتبار خود و جلب اعتماد مخاطبان عام نکردند و به تدریج شبیه نشریه ارگان حزبی شدند. به همین جهت، با وجود هزینه بسیار، سردمداران جناح متبوع از این همه هزینه گزاف حاصلی نگرفتند و در صحنه واقعی و جلب نظر افکار عمومی ناکام ماندند.
آنها در هر انتخاباتی که حداقلها رعایت میشد، بازنده شدند و اگر توان حذف استصوابی رقیبان نبود، امکان پیروزی در هیچ انتخاباتی را نداشتند. حتی آنها نتوانستند بدنه مردمی جناح خودشان را هم حفظ کنند و در همین انتخابات اخیر، با وجود عدم مشارکت بیشتر بدنه اصلاحطلبان، نامزدشان نتوانست پیروز شود و بخش مهمی از آرای اصولگرایان در سبد پزشکیان ریخته شد.
رسانههای موصوف بهجای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، تحت تأثیر اقلیت تندرو جناح انقلابی قرار گرفتند و علیرغم سیاستهای مصرح رهبری در حمایت از دولت و بیان آنکه موفقیت پزشکیان، موفقیت همه ماست، آشکارا خلاف این سیاست صریح و در جهت به شکست کشاندن دولت قدم برمیدارند و در قضیه فلسطین نیز مدام فضا را علیه سیاستهای رسمی شعام تند میکنند و بدنه را علیه مسئولان میشورانند.
نظام هزینه بزرگی کرده است و اکنون هم خرج این رسانهها غالبا از کیسه بیتالمال داده میشود، اما به جای بهرهمندی از نتیجه کارشان، باید متحمل جوسازیها، حاشیهسازیها و تحریک تندروها به تضعیف دولت باشد. تأثیرگذاری بر جامعه و تغییر و تحول فکری ایجادکردن، امری زمانبر است. نیاز به حوصله، استمرار و تدبیر دارد. مایکروفری وجود ندارد که بتوان ذهن و روح افراد را در آن گذاشت و ظرف چند دقیقه فرد یا جامعه مطلوب را تحویل داد. عملیات روانی پرحجم و زرد، مگر برای مقطعی کوتاه، جواب نمیدهد. یک ایراد بزرگ در کشور ما خصوصا در تربیت سیاسی-فرهنگی نیروهای حزباللهی وجود دارد که آنها به دنبال کارهای زودبازده هستند. حوصله برنامهریزی برای کارهای بلندمدت را ندارند. کار اثرگذار و ماندگار، زمانبر و نیازمند تدبیر است. توصیه کارشناسی به متولیان امر این است که ابتدا حاصل کار رسانههای جریان انقلابی در یک بازه زمانی 20ساله، به طریق علمی بررسی شود. اگر ثابت شد که این رسانهها نفع چندانی برای سیاستهای کلی و تحقق اهداف اصلی نظام در تقویت پشتوانه مردمی، اقناع افکار عمومی و جلب نظر مردم نداشتند و آن جریان را متضرر کردند، یک برنامه اصلاحی برای مدیریت حرفهای و منطبق با اصول علمی روزنامهنگاری تدوین و اجرا کنند تا شاهد بهبود شرایط و جلب اعتماد عمومی و بازگشت مرجعیت خبری به داخل کشور باشیم.