|

گفت‌و‌گو با همایون ارشادی درباره فیلم تحسین‌شده «درخت گلابی»

داریوش مهرجویی؛ فیلسوفی که کارگردان شد

نیمه‌های شب 22 مهر خبر هولناک قتل داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی‌فر، به گوش رسید. لحظات کشدار نیمه‌شب خوفناک، هر ثانیه عجیب‌تر و غیر قابل باورتر می‌شد. نمی‌خواستیم باور کنیم چنین ساده یکی از مشاهیر و هنرمندان کشورمان را از دست می‌دهیم. اینکه داریوش مهرجویی و همسرش چنین فجیح به قتل رسیده‌اند در باور هیچ‌کس نمی‌گنجید.

داریوش مهرجویی؛ فیلسوفی  که کارگردان شد

بهناز شیربانی:  نیمه‌های شب 22 مهر خبر هولناک قتل داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی‌فر، به گوش رسید. لحظات کشدار نیمه‌شب خوفناک، هر ثانیه عجیب‌تر و غیر قابل باورتر می‌شد. نمی‌خواستیم باور کنیم چنین ساده یکی از مشاهیر و هنرمندان کشورمان را از دست می‌دهیم. اینکه داریوش مهرجویی و همسرش چنین فجیح به قتل رسیده‌اند در باور هیچ‌کس نمی‌گنجید. گمان نمی‌کنم تجربه این لحظات تلخ از حافظه‌مان پاک شود. یک سال از نبود داریوش مهرجویی و همسرش گذشته و ما یکی از مؤلفان یگانه سینمای کشورمان را از دست داده‌ایم. داریوش مهرجویی از دیدگاه بسیاری از دوستداران آثارش و منتقدان یکی از فیلسوفان و کارگردانان منحصربه‌فردی بود که با آثارش تحولی در سینمای ایران پدید آورد. بعد از گذشت سال‌ها از ساخت «اجاره‌نشین‌ها» همچنان استانداردترین و پرمعناترین فیلم کمدی ساخته مهرجویی است. «دایره مینا» تحول اجتماعی عجیبی پدید آورد که سرمنشأ آن نگاه آسیب‌شناسانه او بود. «هامون»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «بانو»، «پستچی»، «مدرسه‌ای که می‌رفتم»، «سنتوری» و «مهمان مامان»، از جمله آثار درخشان و تأثیرگذار و بی‌همتای سینمای ماست که می‌توان همچنان ساعت‌ها درباره آنها صحبت کرد. اما در سالروز درگذشت این فیلم‌ساز فقید، با همایون ارشادی، بازیگری که در بسیاری از آثار داریوش مهرجویی از جمله فیلم باشکوه «درخت گلابی» ایفای نقش کرد، هم‌کلام شدیم. همایون ارشادی، بازیگری که تجربه حضور مقابل دوربین بسیاری از فیلم‌سازان مطرح ایرانی و بین‌المللی را در کارنامه دارد، با ما از تجربه همکاری با داریوش مهرجویی صحبت کرد و خاطرات «درخت گلابی» را با او مرور کردیم.

وقتی به کارنامه پربار و باشکوه داریوش مهرجویی نگاه می‌کنیم، نام برخی از آثار او جزئی جدایی‌ناپذیر از تاریخ سینمای ماست. فیلم‌هایی که هویت مستقل خودشان را دارند و جهان تازه‌ای را پیش‌روی مخاطبش می‌گذارند. بی‌تردید جهان‌بینی مهرجویی را در تک‌تک آثارش می‌بینیم. اما علاقه‌مندم ابتدا درباره «درخت گلابی»، یکی از آثار ستایش‌شده او با شما صحبت کنم. شما بعد از همکاری با عباس کیارستمی مقابل دوربین یکی دیگر از کارگردانان نامی ایران حاضر شدید. تا پیش از «درخت گلابی» چقدر مهرجویی را می‌شناختید و برخورد اول شما با پیشنهاد داریوش مهرجویی مبنی‌بر بازی در این فیلم چه بود؟

از زمان دانشجویی در ونیز (ایتالیا) که فیلم «گاو» در فستیوال فیلم ونیز نمایش داده شد، با داریوش مهرجویی آشنایی پیدا کردم. البته نه آشنایی با خود داریوش مهرجویی، بلکه آشنایی با کار ایشان که فیلم «گاو» بود و از دیدن این فیلم خیلی لذت بردم و از آن به بعد بود که بارها کارهای ایشان را دنبال کردم. پیشنهاد بازی در فیلم «درخت گلابی» افتخاری بود که نصیب من شده بود. مخصوصا برای من که تازه وارد حرفه بازیگری شده بودم.

البته این فیلم در جشنواره فیلم فجر قدر ندید و به مرور مثل بیشتر آثار مهرجویی در طول زمان جایگاه حقیقی خودش را پیدا کرد. البته از دیدگاه منتقدان، این فیلم همواره جایگاه ویژه‌ای دارد.

بله درست است. از فیلم «درخت گلابی» در جشنواره فجر طوری که باید استقبال نشد، ولی در طول زمان جایگاه خودش را پیدا کرد و یکی از مهم‌ترین آثار این کارگردان شناخته شد.

بسیاری از منتقدان معتقدند «درخت گلابی» هم‌زمان بخش روشنفکری و عاشقانه را در کنار هم پیش می‌برد و همین موضوع دلیل یگانگی این فیلم است. برایم جالب است از شخصیت محوری فیلم بپرسم. نگاه شما به این فیلم در قیاس با دیگر آثار مهرجویی چیست؟

من فکر می‌کنم تمام آثار آقای مهرجویی هرکدام نگاه مخصوص به جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کنیم داشته است. در بیشتر فیلم‌های مهرجویی نگاه منتقدانه و عشقی او را می‌بینیم. ولی در «درخت گلابی» علاوه‌بر نگاه منتقدانه و عاشقانه، یک نوع نگاه مخصوص به گذشته در مورد روابط خانوادگی و فامیلی وجود دارد که ما را به یاد روابط نزدیک خانواده‌ها می‌اندازد. تماشاگر را به دوران کودکی می‌برد که در آن تفریح خانواده‌ها و دوستان این بود که دسته‌جمعی روزهای تعطیل دور هم جمع می‌شدند و خارج از محل زندگی در باغ و پارک، روز خوشی را با هم سپری می‌کردند.

حضور در «درخت گلابی» به عنوان اولین تجربه بازی شما مقابل دوربین مهرجویی چه تأثیری در آینده کاری شما داشت؟ چرا‌که همکاری با عباس کیارستمی و درخشش فیلم و بازیگرش در فستیوال‌های دنیا اتفاقات خوبی را رقم زد. این موضوع درباره داریوش مهرجویی هم تکرار شد؟

ورود من به سینما با فیلم «طعم گیلاس» آقای کیارستمی بود و شاید خیلی خوش‌شانس بودم که اولین فیلمم موفقیت بزرگ جهانی داشت و هنوز هم ادامه دارد. حتما به ‌دلیل بازی در این فیلم بود که داریوش مهرجویی من را برای فیلم «درخت گلابی» انتخاب کرد. البته این فیلم بیشتر در ایران تأثیرگذار بود تا خارج از ایران.

شما در تمام این سال‌ها از سینمای مهرجویی و نوع نگاهش دفاع کرده‌اید و او را یکی از مفاخر سینمایی ایران می‌دانید که حقیقتا همین‌طور است.کدام اثر او برای شما جاودانه است؟

اگر سابقه مصاحبه‌های من را دنبال کرده باشید، اصولا آدمی نیستم که وقتی با کارگردانی کار می‌کنم به‌ دلیل تجربه همکاری با او تعریف و تمجیدش کنم. ولی درباره دو کارگردان ایرانی که یکی از آنها داریوش مهرجویی است این کار را بارها انجام داده‌ام. حتم دارم تمام دوستداران سینما از طرفداران کارهای داریوش مهرجویی هستند. البته باید این را گفت که من کارهای قدیمی ایشان را بیشتر دوست دارم تا فیلم‌های جدید که خود من هم در برخی از آنها شرکت کردم.

شما یکی از بازیگرانی هستید که در آثار داریوش مهرجویی حضور پرتکراری داشته‌اید. اساسا کارکردن با او چطور بود؟ ارتباطش با بازیگران چطور پیش می‌رفت و چه نکاتی را متذکر می‌شد؟ جهان ذهنی او برای شما چه معنا و مفهومی داشت؟

بله، من در چهار فیلم داریوش مهرجویی بازی کردم و هر بار سر صحنه همان داریوش مهرجویی همیشگی را دیدم. در هرکدام از آثارش تازگی‌های جدیدی می‌دیدم که در کارهای قبلی ندیده بودم. دقیقا یادم نمی‌آید که بتوانم در موردش توضیح بدهم؛ چون سال‌ها گذشته. ولی می‌دانم شما وقتی با یک کارگردان بزرگ شروع به کار می‌کنید، مخصوصا وقتی تازه وارد حرفه بازیگری شده‌اید، همواره یک نوع نگرانی هست که آیا می‌توانم به خواسته‌های کارگردان نزدیک شوم؟ ولی این نگرانی خیلی طول نکشید؛ چون داریوش مهرجویی محیط و فضای کاری را طوری رهبری می‌کرد که خیلی زود اعتمادبه‌نفس را به کسانی که برایش کار می‌کردند می‌داد. می‌توان گفت داریوش مهرجویی فیلسوفی بود که کارگردان شده بود و زندگی را آن‌قدر که بسیاری مشکل می‌گیرند خیلی راحت گرفته بود. او زندگی‌کردن را درک کرده بود. وقتی با او صحبت می‌کردی از نوع نگاه و بیانش به مسائل روز مقداری را زندگی می‌کردی. داریوش عزیز جایت بسیار خالی است. فقط حضور فیزیکی نداری ولی حضورت در ذهن من همیشه هست و خواهد ماند.