|

ناترازی نسلی

امروزه مسئولان و کارشناسان، معضل اصلی کشور را ناترازی تشخیص داده و رفع ناترازی‌ها را اولین قدم اساسی برای بهبود وضعیت می‌دانند. کاملا طبیعی و منطقی است که با توجه به وضع موجود، ناترازی‌ها بر بستر اقتصاد تحلیل شوند؛

امید علی‌بابایی: امروزه مسئولان و کارشناسان، معضل اصلی کشور را ناترازی تشخیص داده و رفع ناترازی‌ها را اولین قدم اساسی برای بهبود وضعیت می‌دانند. کاملا طبیعی و منطقی است که با توجه به وضع موجود، ناترازی‌ها بر بستر اقتصاد تحلیل شوند؛ اما در این بین نوعی ناترازی ریشه‌ای وجود دارد که کمتر مسئولی به آن پرداخته است؛ ناترازی نسلی! ناترازی نسلی یعنی استفاده‌نکردن از جوانان در سطوح مختلف مدیریتی، تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری به بهانه نداشتن تجربه، علم و آگاهی! شاید تنها کسی از کارشناسان و صاحب‌نظران که این موضوع را در زمره موارد مهم قرار داده، دکتر مسعود نیلی باشد.

 ایشان در نشست هم‌اندیشی برای اقتصاد ایران گفته‌اند: «در غربالگری مسائل موجود، سه مسئله پیش‌روی نظام حکمرانی وجود دارد. این سه مسئله عبارت‌اند از «ناترازی‌های مالی و زیست‌محیطی»، «وضعیت خطیر روابط خارجی» و «شکاف‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی بین‌نسلی و درون‌نسلی». یکی از توجیهات صاحب‌منصبان در عدم استفاده از جوانان در جایگاه‌های مدیریتی این است که یک جوان باید سلسله‌مراتب را طی و تجربه کافی کسب کند تا بتواند مدیریت کند. 

در واقع در اینجا مدیریت یک تافته جدابافته قلمداد می‌شود که فقط سن و ادعای اینکه هر چه سن بالاتر باشد، تجربه بیشتر است، در مقابل سایر موارد و سنجه‌های شایسته‌سالاری و کارآمدی قرار می‌گیرد. با این توجیه هیچ ورزشکار، هنرمند، پزشک، مهندس و... جوانِ نخبه و کارآمد هم نباید وجود داشته باشد چون تجربه کافی را ندارد اما ورزشکاران، هنرمندان، پزشکان، مهندسان و... جوان فراوانی هم هستند که از قضا در زمینه کاری خود مدیر کارآمدی هستند و چون افراد باتجربه و پیش‌کسوت در کنارشان بوده و هدایتشان کرده‌اند، اتفاقا زودتر توانسته‌اند پله‌های ترقی را طی کنند.

مدیران همیشگی

بسیاری از مسئولان و صاحب‌نظران، جوانان را در دایره افراد نزدیک خود قرار نمی‌دهند چون معتقدند آنها تجربه و حتی دانش کافی را برای مدیریت‌های میانی نیز ندارند. بسیاری از این مسئولان همان جوانانی هستند که خودشان در 20 و 30 سالگی در مناصب مدیریتی مختلف مشغول به کار شده‌اند و تصمیمات کلانی برای سرنوشت ایران گرفته‌اند. شاید بد نباشد از این عزیزان پرسیده شود که جوانان امروز که فرزندان رشدیافته از دل عقاید و تفکراتی هستند که شما بزرگان مدیریت آن را بر عهده داشته‌اید، احتمالا به اندازه شما در سنین جوانی‌تان، قابل اعتماد، شجاع، باهوش و... نیستند؟ این مدیران پیش‌کسوت که کوله‌باری از سال‌ها تجربه و دانش را با خود حمل و البته هنوز هم کشور را با سعی و خطا اداره می‌کنند، دیگر توانایی تلاش بیشتر ندارند و خالی از خلاقیت سازنده هستند.

 اگر قرار است که مملکت با سعی و خطا اداره شود، پس بهتر است که کار را به جوانانی بسپارند که می‌توانند حداقل خلاقیت و تلاش بیشتری به خرج دهند و این پیش‌کسوتان، نقش استاد، مربی و پشتیبان را برای این جوانان ایفا کنند و تربیت مدیران جوان را نیز جزء وظایف خود بدانند.

وفاق نسلی

نسل جوان از کسانی که همیشه در مسند قدرت هستند، مسئولیت دارند، وعده می‌دهند، عمل نمی‌کنند، شاید حتی شرایط را بدتر کنند و از همه مهم‌تر به جوانان بها نمی‌دهند، دلگیر است. اگر دولت در نظر دارد به معنای واقعی کلمه به وفاق ملی دست پیدا کند، باید نقشی پدرانه برای مدیران و مسئولان تعیین کند و با اعتقاد به وفاق نسلی، نیروی جوان را در بدنه مدیریتی خود به‌ کار بگیرد. 

در این زمینه مقام معظم رهبری در سال 1400 فرموده‌اند: «جوان‌سازی خیلی مهم است. یکی از کارهای مهم در دولت، جوان‌سازی دولت است؛ در بدنه‌ دولت ‌و مدیریت میانی از جوان‌های زبده که الحمدلله کم نداریم». مسیری که مقام معظم رهبری توصیه کرده‌اند، بسیار کاربردی است. شما جوانان 20ساله یا کوچک‌تر ما را که در المپیک پاریس درخشیدند، به یاد بیاورید. مربی آنها شاید بسیار بهتر از این جوانان بتواند فنون را اجرا کند، تجربه‌اش قطعا بیشتر است ولی کنار زمین مسابقه می‌ایستد و از اعتبار، دانش و تجربیاتش استفاده می‌کند تا نیروی جوان، باهوش و کارآمدی را که در زمین مسابقه است، هدایت کند. در قدیم بازاریان و حجره‌داران از میانسالی به بعد به پسران خود می‌گفتند که امور دادوستد آنها را در دست بگیرند و آنها را در مقام تصمیم‌گیری قرار می‌دادند، خودشان هم در حجره حضور پیدا می‌کردند و وظیفه خود را راهنمایی، استفاده از اعتبار و اصلاح اشتباهات فرزندانشان می‌دانستند. 

امروزه افرادی وجود دارند که در دهه‌های 60، 70 ،80، 90 و قرن جدید (!) مدیر بوده و هستند و کسی از آنها نپرسیده که شما با این همه درایت، چند مدیر جوان تربیت و هدایت کرده‌اید و چرا خود کنار نمی‌کشید، تصمیم‌گیری یا حتی تصمیم‌سازی را به جوانان نمی‌سپارید و به هدایت و حمایت از آنها نمی‌پردازید؟ مسئله این است که جوان توانمند باید در جایگاهی باشد که حداقل شخصیت اجتماعی او حفظ شده و مجبور به انجام هر کاری نشود. برخی از این مدیران همیشگی، نمی‌دانند که اگر جوانان را در همان بخش‌های مدیریت میانی به ‌کار بگیرند، این جوانان قدرشناس در شرایط حساس آنها را یاری کرده و به افزایش دستاوردهای مادی و معنوی آنان نیز کمک خواهند کرد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها