گفتوگو با معصومه محمدی، کارآفرین ایرانی که آموزش خیاطی در ایران را متحول کرد
شکستها برای رشد میآیند
روایت فرازونشیبهای یک کسبوکار بزرگ زنانه
معصومه محمدی، زنی است که مسیر پرپیچوخم زندگی را پشت سر گذاشته و توانسته کسبوکاری را پایهریزی کند که اکنون ۲۵۰ نفر در آن به طور مستقیم فعالیت میکنند و بیش از صد هزار نفر را در هنر خیاطی آموزش داده است. او که روزگاری به گوشیهای هوشمند و فضای مجازی علاقهای نداشت، امروز پیج اینستاگرامش نزدیک به یکمیلیونو 300 هزار دنبالکننده دارد
معصومه محمدی، زنی است که مسیر پرپیچوخم زندگی را پشت سر گذاشته و توانسته کسبوکاری را پایهریزی کند که اکنون ۲۵۰ نفر در آن به طور مستقیم فعالیت میکنند و بیش از صد هزار نفر را در هنر خیاطی آموزش داده است. او که روزگاری به گوشیهای هوشمند و فضای مجازی علاقهای نداشت، امروز پیج اینستاگرامش نزدیک به یکمیلیونو 300 هزار دنبالکننده دارد. محمدی، مؤسس مجموعه «دوخت برتر»، با الهام از رنجها و دغدغههای زندگی خود، اعتقاد دارد که همین سختیها هستند که ما را به رشد و پیشرفت میرسانند.
او از رؤیاهای بزرگی میگوید که در جامعهای با سقف شیشهای برای زنان، دستیابی به آنها چندان آسان نیست. اما این داستان تنها یک روایت از مسیر زنان کارآفرین ایرانی است که با چالشهای بیشماری دستوپنجه نرم کردهاند تا بتوانند در دنیای مردسالار کسبوکار جایگاهی برای خود پیدا کنند. در ایران، مانند بسیاری از نقاط جهان، زنان برای دستیابی به موفقیتهای حرفهای با موانع ساختاری و فرهنگی متعددی مواجه هستند. از برخورد با کلیشههای جنسیتی گرفته تا محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی، مسیر کارآفرینی برای زنان همیشه هموار نبوده است.
در همین حال، زنان کارآفرین در سراسر دنیا نیز با مفاهیمی مانند «سقف شیشهای» (Glass Ceiling) روبهرو هستند؛ سقفی نامرئی که مانع از پیشرفت و ارتقای زنان به سطوح بالای مدیریتی و تصمیمگیری میشود. اما دراینمیان زنانی مانند معصومه محمدی به ما نشان میدهند که با پشتکار، خلاقیت و باور به توانمندیهای خود، میتوان به رؤیایی دست یافت که در ابتدا دستنیافتنی به نظر میرسد. همانند او، زنان بسیاری در سراسر جهان در حوزههای مختلف، از فناوری و صنایع تا هنر و تجارت، توانستهاند این موانع را بشکنند و الگویی برای نسلهای بعدی باشند.
زنان کارآفرین در ایران و جهان، با استفاده از دانش، خلاقیت و اراده قوی خود، نهتنها در جهت ارتقای وضعیت اقتصادی خود و خانوادهشان گام برداشتهاند، بلکه توانستهاند بهعنوان الگوهای توانمندی و موفقیت، الهامبخش هزاران زن دیگر باشند که مسیر مشابهی را در پیش دارند. اینترنت و اینستاگرام هم برای او مانند ابزاری مهم برای ارائه دانش و تخصصش تبدیل شد تا بتواند کسبوکارش را به صدها هزار نفر معرفی کند و هزاران زن دیگر را برای ورود به بازار کار آماده کند. او در دورهای که برخی، از این زمینه برای رؤیافروشی استفاده کردند، تخصصش را در اختیار دیگران قرار داد. در نهایت، تجربه زنانی مانند معصومه محمدی و زنان دیگر در سراسر جهان نشان میدهد که راه پیشرفت برای زنان کارآفرین هرچند پرفرازونشیب باشد، اما با اراده و تلاش مداوم، میتوان به موفقیتهای چشمگیری دست یافت و سقفهای شیشهای را شکست. با او درباره تمام فرازونشیبهای دوخت برتر گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.
بیشتر از ۲۵ سال است که وارد حوزه خیاطی و آموزش آن به هنرجویان شدهاید، چه اتفاقی افتاد که خیاطی را انتخاب کردید؟
از کودکی به کار هنری علاقه داشتم. مادرم هم برایمان خیاطی میکرد و من همیشه تماشا میکردم. بعد از ورود به رشته خیاطی، ابتدا برای خودم و اطرافیان لباس میدوختم و از اینکه با تغییرات کوچک و ترکیب چند رنگ لباسها اینقدر زیبا میشد، لذت میبردم. الان هم وقتی فیلمی تماشا میکنیم مهمترین نکتهای که به آن دقت میکنم ترکیب لباس و رنگ لباس بازیگران است.
در طول این سالها شما شیوههای مختلف آموزش خیاطی را تجربه کردهاید، از آموزش حضوری و تدریس در مدرسه تا چاپ کتاب و مجله و حضور در شبکههای اجتماعی و آموزش آنلاین. چطور شد که همه این روشها را امتحان کردید؟
ابتدا که دانشجوی این رشته بودم و تعهد دبیری داشتم، باید معلم میشدم. فکر نمیکردم معلمی اینقدر لذتبخش، جذاب و دلنشین باشد. انگار ارتباط با بچهها در این سن، آدم را همیشه جوان نگه میدارد. این تجربه و امتحان خوبی بود و معلمی در وجودم تهنشین شد. بعد از مدتی که آموزش حضوری در مدارس و دانشگاه داشتم، وارد حوزه تألیف کتاب شدم. تألیف کتاب آموزشی درواقع آموزش به دانشجوهایی است که روبهرویمان نیستند و این تجربه جدیدی بود. وقتی هنرجو روبهروی معلم نیست کمی سخت میشود و باید طوری درس بدهیم که متوجه شود؛ چون نمیتوان اشکالات کار را پوشاند و اگر هنرجو سؤالی داشت، نمیشود جواب داد. بنابراین باید پاسخ همه سؤالات احتمالی هنرجو را در کتاب داد. همچنین کلام باید روان، سلیس و ساده باشد و هنرجو بهدرستی مهارتها را یاد بگیرد؛ بهویژه اینکه کتابهای ما الگوسازی دارد و الگوسازی خیلی سخت است. اما تألیف کتاب حتی از تدریس برای من جذابتر بود؛ چون نیاز به تمرکزی داشت که برای من زیبا و جذاب بود. با انتشار چند کتاب، روانی کلام به مرور بهتر شد و کتابهای بعدی پرفروشتر شدند و در این عرصه هم قدمی برداشتیم. همزمان با کتاب، ژورنال هم نوشتم و مجله منتشر کردیم. حتی سایزبندی الگوها را در مجلات کار میکردیم و به فروش میرساندیم.
بعد از چاپ ۱۰۳ عنوان کتاب، به ناچار وارد فضای مجازی شدم و این کرونا بود که باعث شد در مسیر کار، تغییر ایجاد کنم. کتابی خوانده بودم که در آن نوشته بود یک کسبوکار رشد میکند و سربالایی میرود، اما جایی که فکر کند همهچیز روبهراه است و بخواهد همان مسیر صاف همیشگی را ادامه بدهد، دیگر رو به افول میرود. همیشه باید به فکر خلاقیت و نوآوری و تغییر مسیر بود؛ در غیر این صورت از گردونه خارج میشویم. من این را آویزه گوشم کرده بودم و میدانستم که همیشه باید با توجه به شرایط جامعه به فکر تغییر بود.
کرونا این شرایط را ایجاد کرد و فرصت اینستاگرام و فضای مجازی برای من به وجود آمده بود و از آنجایی که آموزش بدون حضور هنرجو را با تألیف کتابها یاد گرفته بودم، آنقدر در انتقال درست و آموزش پخته شده بودم که بدانم چه جاهایی ممکن است برای هنرجو سؤال پیش بیاید و چه جاهایی را ممکن است اشتباه کند. به این ترتیب خیلی سریع هنرجو پیدا کردم و فالوئر گرفتم و سریعتر از آنچه پیشبینی میکردیم مسیر رشد را طی کردیم. درواقع فضای مجازی همه حسابوکتابها را جابهجا کرد.
شاید صدها نفر در ایران از طریق آموزشگاههای خیاطی یا روشهای دیگر به هنرجویان خیاطی یاد میدهند. چه شد که دوخت برتر، دوخت برتر شد؟ ایده آن از کجا و چگونه شکل گرفت؟
دوخت برتر را حالا خیلیها میشناسند. معتقدم دستان پنهانی برای دوخت برتر کار میکرد و همیشه حمایتش کرده و کنارش بوده و خدا که حامی همه آدمهاست، در کار من موج میزد و هر راهی را که میخواستم بروم، بهترین مسیر را پیشروی من میگذاشت. تلاش خیلی زیادی کردم. اگر در چیزهایی کمتجربگی و دانش کمی داشتم، با تلاش زیاد جبران کردم. عوامل زیادی هم مؤثر بود؛ از خانواده تا همراهی و همکاری و همدلی همه اطرافیان. آدمها وقتی اهداف بزرگی دارند و پای اهدافشان میایستند، همه را با خودشان همسو میکنند و اطرافیان من هم وقتی تلاش من را دیدند با من همسو شدند. تلاش پشت این رؤیاهاست. برخی میگفتند رؤیاپردازم؛ اما بعد از این رؤیابافیها تلاش کردم. باید کنار آرزوها تلاش کرد و دوخت برتر به این دلیل دوخت برتر شد.
الان بعد از ۳۰ سال آموزش خیاطی آنطور که در گزارشهایتان اعلام کردهاید بیشتر از ۲۵۰ نفر در دوخت برتر کار میکنند و به بیش از صد هزار نفر آموزش خیاطی دادهاید. از طرفی پیج اینستاگرام دوخت برتر هم بیشتر از یکمیلیونو 200 هزار نفر دنبالکننده دارد. وقتی کارتان را شروع کردید فکر میکردید به این نقطه برسید؟
راستش را بخواهید فکرش را نمیکردم و نمیدانستم قرار است مجموعه دوخت برتر این اتفاقات را رقم بزند. اهدافی را مشخص کرده بودم و روی آنها پافشاری داشتم. حالم را آن اهداف خوب میکرد و اهرمی بود برای اینکه تلاش کنم و هرجایی که خسته میشدم من را به سمت جلو سوق بدهد. اینکه راهحل چیست و چگونه باید کاری انجام بشود، در درجه اول مهم نیست؛ مهم این است که هدفگذاری درست باشد و مهارت و آمادگی داشته باشیم. راهحل خودش پیشروی آدم قرار میگیرد و من هم میدانستم یک راهحل پیش پایم قرار خواهد گرفت. همین الان هم اهداف بزرگی در ذهنم دارم؛ از اینرو باید به هدفم بچسبم و تلاش کنم. معتقدم چیزی که به ذهن بیاید و مکتوب شود، به فعل هم درمیآید.
آیا در مسیر کاریتان با شکست هم مواجه شدید؟ از تجربه شکستها یا فرازونشیبهایی که با آنها درگیر بودید بگویید و اینکه چطور به این سختیها غلبه کردید؟
مگر میشود در مسیر کسبوکار شکست نداشته باشیم؟ فراوان شکست خوردم. معتقدم رنجها و دغدغهها میآیند که ما را رشد بدهند، وگرنه مسیر یکنواخت که زیبایی ندارد. اگر میخواستم به این فکر کنم که چرا زندگی آرامی ندارم، یک کارمند ساده بودم، اما وقتی میخواهیم کارهای بزرگی انجام دهیم، اثرگذاری بالایی داشته باشیم و مزه درآمدهای بالا را بچشیم، باید بدانیم که در مسیر، خیلی بالا و پایین خواهیم داشت. این شکستها دو موردش خیلی سنگین بود: یک بار فضای مجازی به من خیلی ضربه زد و یک بار خیلی بالا برد. حدود سال ۹۰ و ۹۱ که چندین شبکه اجتماعی به وجود آمد، ما ژورنال تندیس و دوخت برتر میفروختیم و خیلی فروش داشتیم و هر فصل 20 تا 30 هزار ژورنال به فروش میرساندیم. این فضا و حجم و این همه ژورنال که روی کاغذ گلاسه چاپ میشد، با آمدن شبکههای اجتماعی که هنرجوها الگوسازی را از جاهای مختلف میتوانستند بگیرند، خیلی به ما ضربه زد و ناگهان همهچیز خوابید.
این ضربه وحشتناک به من زده شد و مجلهها یک سال روی دستمان ماند. چهار نیسان مجله را در سال ۹۲ به قیمت چهار میلیون تومان فروختیم، درحالیکه چهار میلیارد تومان ارزش داشتند. این شکست شدیدی بود و شرایط سختی برای ما ایجاد شد. بعد از آن تصمیم گرفتم در مسیر کتابهای درسی و آموزشی که طبق استاندارد هستند و کارشان سختتر از ژورنال است، قرار بگیرم. من طی پنج سال ۳۰ کتاب درسی نوشتم. شبانهروز مینوشتم و موازی کار میکردم، یعنی وقتی مشغول نگارش یک کتاب بودم، همزمان روی کتاب بعدی هم کار میکردم. به این شکل آن زیانها جبران شد و چون کتابهای آموزشی دبیرستانی و دانشگاهی و آموزشگاهی بودند، فروش داشتند. برای سازمان فنی و حرفهای هم کتاب تست نوشتم و این هم اعتبار خوبی برای کتابهای آموزشی من بود.
شکست بزرگ دوم چه بود؟
اواخر سال ۹۸ کرونا شد و من هم که معلم بودم، تعطیل شده بودم. میگفتند قرار است مدارس آنلاین شوند و از طرفی هم معلوم نیست چقدر این تعطیلی و آنلاینبودن مدارس طول بکشد. کتابها دیگر فروش نرفت، مدارس و آموزشگاهها و دانشگاهها کتاب نگرفتند و ما هیچ کتابی نمیفروختیم. به خاطر کرونا در خانه حبس شده بودیم و از طرفی درگیر وام بودیم و فکر میکردیم اگر درآمد نداشته باشیم، چه کنیم؟ باز هم با توجه به اینکه من میدانستم در کسبوکار بالا و پایین وجود دارد و میدانستم هر وقت سختیای داده شود، بعدش یک نعمت هم وجود خواهد داشت، یک باور برای خودم ساختم که هر اتفاقی که در زندگیات میافتد، بدان که به مصلحت است. من اینها را در کتابهایی که میخواندم، دیده بودم و میدانستم این هم بخشی از مسیر رشد است.
اینها را میدانستم و باور داشتم و گوشم شنوا بود که حالا چه تغییری در کسبوکار باید ایجاد شود. اصلا اهل گوشی و فضای مجازی نبودم، اما میدانستم باید تغییری ایجاد کرد. پسرم آرمین برای من اینستاگرام نصب کرد. وقتی اینستاگرام را وصل کرد، اصلا نمیدانستم اکسپلور چیست. در اکسپلور میدیدم که میگفتند الان وقتش رسیده که اگر تخصص دارید، در اینستاگرام آموزش بدهید یا کسبوکارتان را بیاورید در اینستاگرام، چون کرونا قرار است دو سال باقی بماند. اینکه کرونا قرار است دو سال بماند، رعشه به تنم میانداخت، چون با این شرایط کتابها فروش نمیرفت. اما مگر میشد کتابها دو سال فروخته نشوند؟ بهاینترتیب با ترس و لرز به اینستاگرام ورود کردم.
این ورود به فضای مجازی برایتان سخت نبود؟
من آدمی بودم که حتی اگر از صداوسیما درخواستی برای مصاحبه میشد، قبول نمیکردم و دوست نداشتم. البته شاید هم یک دلیلش این بود که کمی درونگرا بودم. بهناچار به اینستاگرام آمدم و پیش خودم گفتم دستم قرار است نشان داده شود، خودم که نمیخواهم بیایم جلوی دوربین. تا دو، سه ماه اول نیز فقط دستانم جلوی دوربین بود. یک دوره آموزشی خریدم و فهمیدم اینستاگرام چطور کار میکند و چه الگوریتمهایی دارد. پسرم آن زمان ساختوساز میکرد و دورادور هوای کار را داشت و راهنماییام میکرد. قبلا هم گفته بود وارد فیسبوک شوم اما نشده بودم.
بعد از انتشار چند ویدئو دیدیم چقدر از ویدئوهای آموزشی من در اینستاگرام استقبال میشود. من به این نیت وارد شدم که آموزش رایگان بگذارم و بگویم مثلا به مناسبت ۱۰کا شدنمان بیایید کتاب بخرید. یادم است در سه ماه نخست سال ۹۹ ماهی پنج میلیون تومان درآمد داشتم. در ماه چهارم راهاندازی اینستاگرام ۶۰کا شده بودیم. ۱۰ اردیبهشت ۹۹ شروع کردم و ۱۰ شهریور اعلام کردیم که دورههای آموزش مجازی خیاطی خواهیم داشت. در واقع مدارس غیرحضوری شدند و باید دورهها را برای بچهها ضبط میکردم. با خودم گفتم حالا که ضبط میکنم، برای هنرجوهای دیگر هم ضبط کنم و دوره را بفروشم. در ابتدا من و خواهرم بودیم، خواهرم دایرکت را جواب میداد و من پست و استوری میگذاشتم و ضبط میکردم؛ استوریها هم همه تایپی بودند و فقط یک بار لایو گذاشتم.
با آغاز اعلام فروش دورههای آموزشی، شماره کارت دادیم تا کسانی که قصد خرید دورهها را دارند، هزینه دوره را واریز کنند. ۱۵۰ نفر همان هفته نخست ثبتنام کردند و آرمین وقتی دید کار خوب پیش میرود، کار خودش را به پدرش سپرد و به کمکمان آمد، دفتر کار گرفت و از اینجا بود که تولید و فروش دورههای جدید آغاز شد. در این مسیر دردسر و بالا و پایین و شکست داشتیم، اما من اسم این چالشها را شکست نمیگذارم، اینها دانههای رشد هستند که باید بکاریم و همه بیزینسها و آدمهای موفق این بالا و پایینها را دارند.
فکر میکنید مهمترین دلیلی که باعث شد کسبوکار دوخت برتر تا این حد توسعه پیدا کند، چه بوده؟
یکی از دلایلش تیمسازی و سیستمسازی بود که آرمین بهدرستی و زیبایی انجام داد. همان اوایل آرمین یک دفتر اجاره کرد و چند پرسنل و حسابدار گرفت و خودش همزمان آموزش فروش میداد. من میگفتم اینها در خانههایشان هم میتوانند مشتری بگیرند، اما آرمین گفت باید سیستمسازی کنیم و این را بهدرستی انجام داد.
دلیل دیگر رشد دوخت برتر این بود که من یاد گرفتم و در کتابها خواندم که هر چیزی را که بلدم، به دیگران یاد بدهم و هرکسی هر سؤالی بپرسد، اگر موقعیت و زمانش را داشته باشم، یاد میدهم. هرچه من ذهنم را خالی کنم، با چیزهای بهتر پر میشود، یعنی هر چیزی بلدم، به دیگران یاد میدهم و چیزهای بهتر یاد میگیرم. خیلی از هنرجوها وقتی کامنت میگذارند و میگویند درآمد نیت و دل پاکت را داری، این برای من خیلی خوشحالکننده است. من در دورهها خیلی چیزها را میگویم که بعضیها شاید نگویند. سرسری آموزش نمیدهم، انگار معلم خصوصی هستم و هر چیزی را بلد هستم، میگویم. همزمان هم آموزش میبینم و همیشه خودم را بهروز میکنم که همواره حرفی برای گفتن داشته باشم و این باعث شده مهارتهایم بیشتر بشود. آن ۱۵ سالی که من خواستهای را برای خودم تعیین کردم و نشد و بعد چندین برابرش به دست آمد، دلیلش این بود که باید آماده میشدم و این آمادگی را با کتابهایی که نوشتم، به دست آوردم. دوره اول آموزشی را منتشر کردیم و دوره بعدی آخر آبان بود که دوره ضخیمدوزی را فیلمبرداری کردیم و هفتهای یک جلسه از دوره را باید آماده میکردیم و این همزمان با ضبط نازکدوزی بود. قدم اول را برداشتیم و بعد از آن همین هنرجوها دورههای بعدی را هم میخواستند و ما تهیه کردیم. اینگونه شد که دورهها مدام بیشتر شد و با توجه به تجربه چاپ کتاب، میدانستم فهرست چیست، با چه ترتیبی باید باشد و خیلی سریع میتوانستم دورهها را جمع کنم.
چشماندازتان برای آینده خودتان و دوخت برتر چیست؟
من در کتابها کار مهمی انجام دادم و دایرهالمعارف کتابهای آموزش خیاطی را نوشتم، یعنی هر فردی از هر جایی، هر کتابی درباره دوختودوز و خیاطی بخواهد، من دارم. چشماندازم برای آینده این است که در دورههای آموزشی هم همین کار را انجام بدهم. میخواهم هر چیزی مرتبط با خیاطی است، دوخت برتر داشته باشد و نیاز هنرجو را چه در زمینه دوره و چه درباره محصول فیزیکی الگو برطرف کند. همینطور ما تعداد زیادی هنرجوی خارج از کشور داریم که بعضی از آنها وقتی به ایران میآیند، به دیدن من میآیند و وقتی از دنیای خارج از ایران میگویند، حس میکنم که باید به این بخش یعنی آموزش برای هنرجویان خارجی هم ورود کنم.
در برنامههای پیشرو چه دورهها و محصولاتی را ارائه خواهید داد؟
برنامههای بسیار زیادی برای آینده دارم؛ چه از نظر دوره، چه از نظر محصول فیزیکی که الگو باشد. همین الان هفت الگوی دوخت متفاوت داریم و انبارمان پر از الگو است و فروش داریم، چهار الگوی دیگر هم آماده کردهایم.
از نظر دورهای هم خیلی چیزها در ذهنم هست و مثل کتابها باید به وقتش دانهدانه اجرا شوند. همین الان هم روی دورههای خارج از کشور کار میکنم و برای دورههای ایران هم کارهایی در دست اجراست. دورههای آموزشی زیادی میتوانم اجرا کنم و بیشترشان را هم باید خودم آموزش بدهم تا خریده شوند و این زمانبر است. کارهای متفاوتی هم برای سایت و اپلیکیشن داریم که در زمانش اجرا میشود.
چه برنامههایی برای صنعت دوخت ایران دارید و افق صنعت دوخت در ایران را چطور میبینید؟
برای صنعت دوخت ایران شخصیدوزهای ما وارد کار تولید شدهاند، اما همه آنها در حال رشد هستند و فضای مجازی سرعت رشد افراد را در آموزش بالا برده و تأثیرگذاری خیلی مثبتی دارد. این فوقالعاده است، چون ما قبلا برای شرکت در یک دوره آموزشی باید میآمدیم تهران، چند روز میماندیم و برمیگشتیم که هزینه مالی و زمانی و دردسر داشت، اما فضای مجازی این صنعت را دارد به نحو احسن رشد میدهد.
خیاطی مانند بسیاری از کسبوکارها و صنایع دیگر در حال بهروزشدن و تحول است؛ چطور خودتان را با این تحولات همراه و بهروزرسانی میکنید؟
در هر شغل و مهارتی اگر خودمان را بهروز نکنیم، از گردونه عقب میافتیم؛ آنهم با علم و تکنولوژی که راحت در اختیار همه است. از اینرو مجبوریم خودمان را بهروز کنیم، وگرنه حذف میشویم. باید آموزش دید و دورههای افراد دیگر را دید که در ذهن آنها چه میگذرد. حتی اگر یک نکته به من بگوید و یاد بدهد، برایم ارزش دارد و مهم است. هر روز ساعتی را برای آموزش خودم و و بهروزکردن دانشم صرف میکنم و این نکتهای است که در هر کسبوکاری باید رعایت کرد.