|

گزارش میدانی «شرق» از کارکنان عملیاتی منطقه نفتی چشمه‌خوش و دهلران که در شرایط سخت و با دستمزد ناکافی کار می‌کنند

روزگار غریب نفتی‌ها

دشت‌عباس هنوز می‌نالد، هنوز خرابی و ویرانی و آوار است که می‌آید. نفت آمده و جنگ رفته، اما آبادانی نیامده، حال خوب نیامده و زنان دهلران و عین‌خوش و چشمه‌خوش، تاروپود زندگی را با دلهره و دلخوری و دلواپسی و دل‌نگرانی گره می‌زنند. سؤال می‌کنند، سؤال می‌کنیم، شما هم سؤال کنید چرا جنگ رفت و نفت آمد، آبادانی و دل‌خوشی به دشت‌عباس، به دهلران به شوش به سوسنگرد به هویزه به آبادان به خرمشهر نیامد؟ اینان مگر مردمان نیستند؟ سؤال کنیم، سؤال کنید چرا دشت عباس هنوز می‌نالد، هنوز ویران است.

روزگار غریب نفتی‌ها

مهدی افشارنیک:  دشت‌عباس هنوز می‌نالد، هنوز خرابی و ویرانی و آوار است که می‌آید. نفت آمده و جنگ رفته، اما آبادانی نیامده، حال خوب نیامده و زنان دهلران و عین‌خوش و چشمه‌خوش، تاروپود زندگی را با دلهره و دلخوری و دلواپسی و دل‌نگرانی گره می‌زنند. سؤال می‌کنند، سؤال می‌کنیم، شما هم سؤال کنید چرا جنگ رفت و نفت آمد، آبادانی و دل‌خوشی به دشت‌عباس، به دهلران به شوش به سوسنگرد به هویزه به آبادان به خرمشهر نیامد؟ اینان مگر مردمان نیستند؟ سؤال کنیم، سؤال کنید چرا دشت عباس هنوز می‌نالد، هنوز ویران است.

مرخصی‌های عجیب و نگران‌کننده

احسان رشیدی، دکترای مکانیک، مرخصی بدون حقوق گرفته و رفته اروپا. این یعنی رفته دنبال کار و یک نیروی متخصص دیگر را شرکت نفت از دست داده است. اینها را محمود نصیری می‌گوید، مدیرعامل شرکت نفت غرب. ما می‌خواستیم از نصیری و نفتی‌ها بپرسیم که چرا نداری و فقر سختی و معیشت در منطقه بیداد می‌کند و تولید 160 هزار بشکه‌ای نفت از چشمه‌خوش، برای مردم رونق و روغن نداشته است، که با روایتی عجیب‌تر مواجه شدیم، نفتی‌ها خود از وضع زندگی و معیشتشان نالان و شدیدا دلخورند. نمونه‌اش مهاجرت احسان رشیدی است که گویا در حال اپیدمی‌شدن است. نه مردم از نفت راضی هستند و نه نفتی‌ها از نفت. چه بن‌بست عجیبی!

عقربه‌های ساعت اینجا قفل شده‌اند

اگر یک ساعت از دزفول به سمت دهلران برانید و بعد هم به سمت دشت‌عباس... به منطقه نفتی چشمه‌خوش و ماله‌کوه می‌رسید که روزانه 160 هزار بشکه در مجموع، نفت تولید می‌کند. از چندین میدان نفتی. میادینی مثل آبان و دالپری و پایدار شرق و پایدار غرب. و اما پایدار غرب که جاده‌اش از چشمه‌خوش تا پایدار، درس پایداری است. نواری موازی نوار مرزی و خاکی که میان دو کشور ایران و عراق قسمت شده است. خاکی که زیر آن امروز نفت است و چهار دهه پیش‌روی آن جنگ بود، نفتی‌ها آمدند اسم‌های جنگی را نفتی کردند. اسمی از فکه و دشت‌عباس و فتح‌المبین و نفت‌شهر نیست. پایدار غرب و شرق، چشمه‌خوش و عین‌خوش اسم‌های نفتی است. اسم عوض کردند اما حال نه. 40 سال است می‌گذرد و جاده چشمه‌خوش به پایدار هنوز غریب است و تردد تک و توک است و گویی عقربه‌های ساعت در اینجا قفل شده‌اند و زمان ایستاده منتظر «شیر صحراست». حسن آبشناسان کجایی؟ کجایی برای صدام کری بخوانی که اگر مرد جنگی بیا در دشت‌عباس. کجایی که با ژنرال عبدالحمید عراقی شاخ به شاخ شوی و زمینش بزنی... دشت‌عباس به تو گفت «شیر صحرا» و هنوز چشم‌به‌راه توست، ژنرال.

 

پل‌ها هنوز اینجا خراب می‌شوند

محمود نصیری می‌گوید «منطقه نفتی ما جایی است که 90 درصدش جابه‌جا با خون شهدا متبرک شده است». از خدماتی می‌گوید که مواقع عاشورا و اربعین به زائران حسینی می‌دهند. مرزهای خسروی و مهران در محدوده آنهاست، بی‌تکلف است و از ماجرای ابتلایش به سرطان می‌گوید. 26 سال سابقه دارد و عمری در عسلویه بوده است و حاصل تنفس گوگرد، برایش شده بود سرطان که بهبود یافته است ولی به شدت از وضع خودش و همکارانش با ماجرای سقف حقوق می‌نالد. اینان خود سربازان توسعه کشورند و از وضع خود شدیدا ناراضی هستند. تولید 160 هزار بشکه نفت اول برای مردم دشت‌عباس و دهلران بی‌معنی بود الان برای خود نفتی‌ها هم بی‌معنی شده است. توسعه که نباشد هر چیزی از معنای خود خارج و قلب ماهیت می‌شود. فقر خرابی است، ویرانی است. تعارف نداریم. آمدیم تعارف کنیم که در مسیر چشمه‌خوش به پایدار رودخانه‌ای بود با آبی باریک و ضعیف که بر رویش پلی سنگی_ آهنی برقرار بود، اما خراب شده بود. آب پل را برده بود، برگشتم نگاه کردم انگاری موشکی پل را خراب کرده بود. پل‌ها هنوز خراب می‌شوند. دیروز با موشک، امروز با سیل. بی‌معناشدن تولید 160 هزار بشکه نفت را در همین خرابی پل می‌توان دید که کسی فکر تعمیر و مرمت و سرپاکردنش نبود. نفتی‌ها با ماشین‌هایشان از وسط رودخانه عبور می‌کردند و می‌رفتند.

درگیری با سقف حقوق، احوال امروز نفتی‌ها

نفتی‌ها امروز همه درگیر «سقف حقوق» هستند. این یعنی بر اساس قراردادشان و جدول‌های شایستگی باید مبلغی را ماهانه دریافت کنند. اما از یک سقف اگر عبور کند هرچه باید دریافت کنند حذف می‌شود. یعنی حق قانونی‌شان سلب می‌شود، با قانون و مثلا مصوبه. شاکی‌اند. بیشتر هم نیروهای عملیاتی از سکوها تا مناطق خشکی عملیاتی، از عسلویه تا غرب کارون تا چشمه‌خوش. نصیری یک مدیرعامل دولتی نفت است. تولید نفت غرب کشور مثل همین چشمه‌خوش دست اوست، اما از بی‌انگیزگی نیروهایش می‌گوید. از رفتن احسان رشیدی‌ها می‌گوید و سؤالی می‌پرسد: «نیروهای ما در این منطقه تقریبا سه هزار نفر هستند (رسمی و غیررسمی) دوستانی که در مجلس و شورای حقوق و دستمزد برای ما نفتی‌ها سقف گذاشتند می‌دانند بی‌انگیزه‌شدن این سه هزار نیرو یعنی چه؟ بی‌انگیزه‌شدن نیروی عملیاتی در سکوهای گازی می‌دانند یعنی چه؟ یعنی تولید ثروت و امنیت کشور دست کسی است که خودش از ما به دلیل تضییع حقوقش با مصوبه‌های عجیب و غریب، شاکی است.

او در ادامه می‌گوید: «دخترم از من می‌پرسد بابا سقف حقوق یعنی چه؟ وقتی کسورات فیش حقوق من را می‌بیند که دوبرابر دریافتی‌ام حذفی دارم، می‌گوید سقف برای چه؟ راست می‌گوید دست‌کم اگر حقوق عملیاتی‌ها را درست نمی‌کنند، اسمش را درست کنند».

مسئله سقف حقوق حاصل پخت و پز برخی سیاسیون اصولگراست که از شرایط پیش‌آمده پس از حقوق‌های نجومی بهترین بهره را بردند و برای همه، به‌ویژه نفتی‌ها سقفی برای دریافتی ماهانه تعیین کردند، در صورتی که این نفتی‌ها نبودند که حقوق نجومی می‌گرفتند، آنها که می‌گرفتند کماکان می‌گیرند، این مصوبه فقط بدنه نفت را به‌شدت ناراضی کرد و از انگیزه و تاب و توان انداخت. کسانی چون مالک شریعتی و حاجی‌بابایی این جریان را علیه نفتی‌ها پیش بردند. ناخواسته یاد حرف‌های وزیر هامانه در 28 مرداد سال 86 افتادم که گفت: «شرایط امروز نفت مانند ارتش در سال 57 است که خیلی‌ها می‌خواستند منحلش کنند. نفت هم امروز همان حال را دارد». هامانه این حرف‌ها را 17 سال پیش زده بود. اتفاقا همان‌جا هم از این سخن می‌گوید که برای احمدی‌نژاد از حقوق بالای نفتی‌ها گفته است و از شرایط سخت کاری‌شان گفته و آن را با کشورهای عربی منطقه و دریافتی نیروهای عملیاتی آنها مقایسه کرده است. امروز که گزارش نصیری از وضعیت نیروها و رفتن احسان رشیدی‌ها را می‌شنویم از حرف‌های آینده‌گوی هامانه چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟

هنوز شیرصحرا را می‌خواند

کمی آن سوتر از دشت‌عباس، تنگه ابوقریب است که همیشه در زمان جنگ محل برخورد و درگیری بود و یکی از آخرین هجوم‌های دشمن در واپسین روزهای جنگ از همین‌جا به کشور رخ داد که پس زده شد و دفع شد. لوله‌های نفتی در تنگه خوابیده بودند و نفت جابه‌جا می‌کردند، نفتی که مردم از آن شاکی هستند، نفتی‌ها هم خود دلخورند، چه کرده‌ای ای نفت؟ یا با تو چه کرده‌اند که همه‌جا ثروت و مکنت آوردی اینجا حریف نکبت نشدی؟

هنوز دشت‌عباس می‌نالد. هنوز شیر صحرا را می‌خواند. آبشناسان را می‌خواهد. نصیری دیگر هیچ نمی‌گوید و بغضش را فرومی‌دهد و موبایل چک می‌کند که خبرهای افزایش قیمت دلار است و احتمال حمله اسرائیل به ایران.