افت پوشش پیشدبستانی، فرصتی که کودکان برای همیشه از دست خواهند داد
در پژوهشهای متعدد انجامشده در نیمقرن اخیر، نقش آموزش پیشدبستان هر روز پررنگتر شده و این دوره در بسیاری از کشورها بهعنوان بخشی از سالهای آموزش عمومی رسمیت یافته است.
جلال کریمیان-دکترای فلسفه تعلیم و تربیت پژوهشگر سیاستگذاری آموزشی: در پژوهشهای متعدد انجامشده در نیمقرن اخیر، نقش آموزش پیشدبستان هر روز پررنگتر شده و این دوره در بسیاری از کشورها بهعنوان بخشی از سالهای آموزش عمومی رسمیت یافته است. در مطالعات مغز و شناخت، از این دوران سنی بهعنوان بازه حیاتی (critical period) در رشد ابعاد شناختی، هیجانی و حسی-حرکتی یاد میشود؛ چراکه چارچوب تواناییهای فرد تا حد زیادی در آن مشخص میشود. همچنین بر اساس گزارش یونیسف، آموزشهای پیشدبستانی تأثیر قطعی و چشمگیری در کاهش افت تحصیلی و نابرابریهای آموزشی دارد و یکی از مهمترین مسیرهای اصلاح کیفی نظامهای آموزشی است.
در کشورمان، سیاستگذاری در دوره پیشدبستانی نزدیک به صد سال سابقه دارد و در نیمقرن گذشته زمزمههای زیادی برای پیوستن آن به دوره رسمی آموزش عمومی رایگان وجود داشته است. در سال 1399، پس از عزم شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تأسیس سازمان تعلیم و تربیت کودک، این انتظار وجود داشت که فلسفه وجودی این نهاد نوظهور، همگانیسازی و رایگانشدن دوره پیشدبستانی باشد. درواقع این امید میرفت که اساسنامه این سازمان بهگونهای تنظیم شود که فرایندی تدریجی برای همگانیسازی آموزش پیشدبستانی تعیین کرده و با یک برنامهریزی پنج تا ۱۰ساله، آرزوی مهم نهاد آموزش عمومی کشور در این حوزه برآورده شود. اگر چنین میشد، تشکیل سازمان نیز که منتقدان زیادی داشت، موجه مینمود. اما چنین نشد و امروز پس از گذشت سه سال از تأسیس این سازمان، مهمترین مشغولیت آن ارائه مجوز و نظارت بر مهدها و پیشدبستانیها، ارائه برخی خدمات در حوزه آموزش پیشدبستانی، تدوین برنامه درسی پیشدبستانی و طراحی و تولید برخی محصولات مرتبط با دوره اوان کودکی است.
این نحوه سیاستگذاری دوباره به ما نشان داد که سیاستگذاران فرهنگی و آموزشی کشور به جای گامنهادن بر زمین سخت واقعیت، به رؤیابافی مشغول هستند و ضرورت ملی افزایش پوشش پیشدبستانی را هنوز درنیافتهاند. اگر بخواهیم به عمق عدم تدبیر پی ببریم، کافی است به یک مقایسه ساده دست بزنیم:
1- در حال حاضر پوشش دوره اول پیشدبستانی در ایران در بهترین برآوردها ۵۵ درصد تخمین زده میشود. این در حالی است که بر اساس گزارش یونسکو، میانگین پوشش پیشدبستانی (یک سال) در جهان ۷۳ درصد، در کشورهای توسعهیافته بیش از ۹۵ درصد، در آمریکای لاتین ۹۳ درصد، در خاورمیانه حدود ۶۵ درصد و در آفریقای شمالی و مرکزی حدود 60 درصد است. این آمار نشان میدهد ایران در پوشش پیشدبستانی در رده کشورهای غرب و شمال آفریقاست و حتی از میانگین خاورمیانه نیز عقبتر است.
2- اما آمار دیگری که بس هولناکتر است، سهم دولت در ارائه آموزشهای پیشدبستانی است. بر اساس آمار بینالمللی، کشورها از دو درصد (کشورهای با پایینترین درآمد) تا 8.7 درصد (کشورهای پردرآمد) کل بودجه آموزشی خود را به دوران پیش از دبستان (preprimary) اختصاص دادهاند. بر این اساس و اگر صرف بودجه وزارت آموزش و پرورش (معادل 260 همت) را در نظر بگیریم، ایران باید حداقل دو درصد از آن را به آموزش پیشدبستانی اختصاص دهد. این معادل حدودا 10 همت است. ولی کل بودجه سازمان تعلیم و تربیت کودک در ایران در سال 1403 حدود 214 میلیارد تومان بوده است. درواقع از منظر بودجه تنها 0.07 درصد از هزینههای آموزش و پرورش مستقیما در توسعه دوره پیشدبستانی هزینه میشود. این به آن معناست که حتی کشورهای کمدرآمد جهان نیز 28 برابر بیشتر از ایران در این حوزه سرمایهگذاری میکنند.
این ارقام حاکی از آن است که عملا بار هزینههای دوره پیشدبستانی بر عهده خانوادههاست و دولت این مقطع را از پوشش حمایتی خود خارج کرده است. بهطور خاص، سرباززدن از این مسئولیت، پس از تغییر نظام آموزشی در سال ۱۳۹۱ شدت یافته است. در این دوره، نیروی انسانی و امکانات دوره پیشدبستانی در بسیاری از مدارس، به نفع تأسیس پایه ششم ابتدایی مصادره شد. هرچند در میانه دهه ۱۳۹۰، آمار پوشش پیشدبستانی به 70 درصد هم رسید، اما به دلیل نبود قوانین و مقررات مستحکم، در شرایط فشار اقتصادی این آمار افتی درخور توجه داشته است. این به معنای آن است که بهجز تلاشهای مقطعی وزارت آموزش و پرورش، هیچ پشتوانهای در کشور برای آموزش و پرورش کودکان پیش از دبستان وجود ندارد.
ریشه این مشکل کجاست؟
هرچند این وضعیت حاصل سالها کمتوجهی به مسئله است، اما رخدادهای سیاستگذارانه چند سال اخیر نشان از یک سردرگمی مضاعف دارد. آمار گفتهشده نشان میدهد سازمان تعلیم و تربیت کودک، با گذشت سه سال هنوز به وظیفه اصلی خود در این حوزه آگاه نیست. عدم اعلام رسمی آمار پوشش پیشدبستانی در سالهای اخیر نیز ناشی از همین ناآگاهی است. در این زمینه باید گفت ایراد اصلی نه به عملکرد مدیران این سازمان بلکه به سیاستهای کلانتر در این حوزه وارد است:
۱- اساسنامه این سازمان، مهمترین بخش مسئله است. فلسفه اصلی تشکیل این سازمان، سازماندهی مهدکودکها بوده است. یعنی به جای تمرکز بر افزایش ظرفیت پوشش پیشدبستانی و طلب مشارکت از دولت و مجلس برای حمایت از همگانیسازی این دوره در آموزش عمومی کشور، مشکلات مدیریتی مهدها و مراکز پیشدبستانی به دغدغه اول این سازمان تبدیل شده است.
۲- منفککردن سازمان تعلیم و تربیت کودکی از دوره دبستان، عملا موجب شد امکان توسعه پیشدبستانی در مدارس کشور با مانع روبهرو شود. مدارس دوره دبستان سازوبرگ اصلی گسترش این دوره را در کشور فراهم میکنند و به همین خاطر، بهتر آن بود که تصدی این بخش (پیشدبستانی دوم) همچنان در اختیار ستاد وزارت آموزش و پرورش باقی میماند.
چه سیاستی باید در پیش گرفت؟
هرچند تأسیس این سازمان و مستقلکردن آن از وزارتخانه آموزش و پرورش همچون آب رهاشدهای است که به سختی به جوی بازخواهد گشت، اما دولت میتواند با ایجاد تغییراتی در اساسنامه این سازمان، بستری را برای ایجاد یک سیاست تدریجی در پوشش عمومی دوره پیشدبستانی ایجاد کند. این تغییر باید معطوف به تعریف یک مأموریت ویژه برای این سازمان باشد و آن زمینهسازی برای رایگانکردن دوره پیشدبستانی در یک بازه زمانی پنج تا 10 سال است. چنین تغییری نیازمند عزمی راسخ است و شاید نیاز باشد مشارکت مجلس شورای اسلامی نیز در این زمینه به کار گرفته شود.