|

ما دوست داریم تکرار شویم، حتی به غلط!

تکرارپذیری و چرخه معیوب معضلات برای ما به یک واقعیت روزمره بدل شده است، به نوعی که نبود آن به‌عنوان یک کمبود تلقی می‌شود. ترافیک، آلودگی هوا، کمبود آب، انرژی، مشکلات زیست‌محیطی و... اگر از زندگی روزمره ما پاک شوند، انگار چیزی کم است.

علیرضا رضائی: تکرارپذیری و چرخه معیوب معضلات برای ما به یک واقعیت روزمره بدل شده است، به نوعی که نبود آن به‌عنوان یک کمبود تلقی می‌شود. ترافیک، آلودگی هوا، کمبود آب، انرژی، مشکلات زیست‌محیطی و... اگر از زندگی روزمره ما پاک شوند، انگار چیزی کم است. گویی این مشکلات ناآگاهانه به بخشی از هویت جمعی ما بدل شده‌اند؛ مشکلاتی که شاید رفع آنها نه‌تنها نویدبخش بهبود نباشد، بلکه خود موجب نگرانی‌های جدید شود. تصور کنید در یک روز سرد زمستانی در حال رفتن به سر کار هستید، آسمانی آبی و هوایی صاف با چشم‌انداز وسیعی از کوه‌های پر از برف شمال تهران. آیا می‌توان آن روز سر کار رفت؟ یا حتی تصور کنید که روزی از خانه بیرون می‌آیید و خیابان خلوت است، فکر می‌کنید که آن روز تعطیل است یا اینکه دیگر نمی‌توانیم از بهانه ترافیک برای دیر رسیدن‌های‌مان استفاده کنیم یا اصلا دیگر حرفی برای گفتن با همدیگر داریم؟ در چنین شرایطی، پرسشی اساسی مطرح می‌شود: اگر روزی چنین مشکلاتی رفع شوند، آیا دیگر مسئولی وعده‌ حل مشکلی برای ما خواهد داشت؟ از چه دغدغه‌ای سخن خواهند گفت؟ به نظر می‌رسد گاه حل معضلات، ما را از وضعیت فعلی جدا کرده و خود به ایجاد مشکلاتی دیگر می‌انجامد.

این مسائل اغلب با گذشت زمان نیز عمیق‌تر می‌شوند، به نوعی که با برداشت از آثار آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس شهیر انگلستان، چالش‌های اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و به‌همین‌دلیل ما باید به ریشه‌های مشکلات توجه کنیم. این نکته اهمیت شناخت الگوهای تکراری را نشان می‌دهد و اینکه چرا بسیاری از مشکلات همچنان پابرجا هستند. با این حال، برخی مسائل با گذشت زمان کم‌رنگ می‌شوند، در‌حالی‌که برخی دیگر به حیات خود ادامه می‌دهند. و این چرخه معیوب، نه‌تنها به تکرارپذیری مشکلات می‌انجامد، بلکه از منظر اقتصادی نیز پیامدهای درخور‌توجهی خواهد داشت که در علم اقتصاد تحت عنوان نظریه چرخه معیوب شناخته می‌شود. از یک طرف رفع این مشکلات به منابع مالی و زمانی زیادی نیاز دارد که در شرایط کنونی اقتصادی کشور، اغلب در دسترس نیست. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های حمل‌ونقل عمومی، بهبود کیفیت سوخت و تکنولوژی‌های پاک، و مدیریت منابع آب و انرژی و... همه نیازمند بودجه‌ای هستند که ممکن است برای دیگر اولویت‌ها صرف شود. از طرف دیگر، در جامعه‌ای که با معضلات اقتصادی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند، افرادی که درگیر این مشکلات هستند، غالبا خود را در وضعیت بقا می‌بینند و از‌دست‌دادن آنها را به منزله از‌دست‌دادن یک جزء از هویت اقتصادی‌شان تلقی می‌کنند. این وابستگی به مشکلات، به نوعی بر قضاوت‌های اجتماعی و اقتصادی ما تأثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر، حل مشکلات معیشتی و زیست‌محیطی می‌تواند به نوسازی و بهبود کیفیت زندگی منجر شود، در‌عین‌حال ممکن است ما را با هویت جدیدی مواجه کند که در آن، رقابت و فشارهای اجتماعی برای حفظ وضعیت موجود افزایش می‌یابد. در‌واقع چالش اصلی نه‌تنها در رفع مشکلات، بلکه در مواجهه با تبعات آنها و تبدیل جامعه به فضایی پایدارتر نهفته است.