|

درمان فلسفی

«تحلیل و متافیزیک: درآمدی به فلسفه» نوشته پیتر فردریک استراوسون، فیلسوف بریتانیایی، درآمدی به فلسفه تحلیلی است که در آن به مهم‌ترین مباحث مربوط به فلسفه مدرن پرداخته است. چنان‌که در مقدمه آمده استراوسون این کتاب را در سال 1992 یعنی در هفتادوسه سالگی منتشر کرده است؛ زمانی که فیلسوف فرازونشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است و می‌کوشد در کتابی به پرسش‌های بنیادین یک عمر زندگی فکری‌اش بپردازد.

درمان فلسفی

«تحلیل و متافیزیک: درآمدی به فلسفه» نوشته پیتر فردریک استراوسون، فیلسوف بریتانیایی، درآمدی به فلسفه تحلیلی است که در آن به مهم‌ترین مباحث مربوط به فلسفه مدرن پرداخته است. چنان‌که در مقدمه آمده استراوسون این کتاب را در سال 1992 یعنی در هفتادوسه سالگی منتشر کرده است؛ زمانی که فیلسوف فرازونشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است و می‌کوشد در کتابی به پرسش‌های بنیادین یک عمر زندگی فکری‌اش بپردازد.

 

استراوسون می‌گوید این کتاب را به شیوه‌ای نوشته که برای هر خواننده‌ای بدون اندوخته فلسفی قابل فهم باشد. او این کتاب را مقدمه‌ای بر فلسفه می‌داند؛ چراکه در نوشتن آن فرض را بر آن گذاشته که بخشی از خوانندگانش درباره این موضوع آشنایی قبلی ندارند، بنابراین این کتاب باید بدون نیاز به اندوخته قبلی، فهمیدنی باشد. در‌عین‌حال این کتاب با شرح ماهیت عمومی فلسفه آغاز می‌کند که نزد بسیاری از فلاسفه مشترک است و «این شرح عمومی در مجموع رفته‌رفته با کوششی درمی‌آمیزد برای نشان‌دادن اینکه چگونه می‌توان و باید برخی از مسائل عمده‌ را حل کرد که در پیوند با حوزه‌های متافیزیک، شناخت‌شناسی و فلسفه زبان پدید می‌آیند. اگرچه فلسفه در همه زمان‌ها به یک معنا و همسان نبوده است، اما استراوسون می‌کوشد تا در کتابش به طرحی کلی از تقسیماتِ اصلی فلسفه و مسائل مهمی بپردازد که از درون آن سر برمی‌آورد.

 

او برای شرح تلقی خود از فلسفه به ویتگنشتاین ارجاع می‌دهد که معتقد بود «رویارویی فیلسوف با پرسش به درمان بیماری می‌ماند». استراوسون معتقد است با اینکه اینک این تلقی ناممکن می‌نماید، اما شایسته ملاحظه بیشتر است، چراکه از دیدِ او «این آشفتگی‌ها، زمانی که مفهوم‌ها و ایده‌ها در واقعیت و بالفعل کار می‌کنند، هرگز رخ نمی‌دهند، بلکه تنها زمانی رخ می‌دهند که آنها بیهوده و عاطل‌اند. البته زمانی که واژه‌ها را به کار می‌گیریم تا ایده‌های‌مان را برای انجام کاری بیان کنیم که درخور آنها است، شاید به گونه‌های دیگری از گرفتاری‌ها دچار شویم و با دشواری‌هایی از گونه‌ای دیگر رو‌در‌رو شویم، با‌این‌همه هیچ‌گاه به گرفتاری‌های فلسفی دچار نمی‌آییم و با دشواری‌های فلسفی رو‌در‌رو نمی‌شویم».

 

استراوسون معتقد است، ما تنها زمانی به این گرفتاری‌ها دچار می‌شویم که مفهوم و واژه‌ها از کاربرد بالفعل و واقعی‌شان و از پیوندهای عملی و نظری‌ که آنها را معنا می‌بخشند، جدا شوند؛ «زمانی که به آنها پروانه می‌دهیم، در ذهن‌مان شناور شوند یا عاطلانه از هم پیشی بگیرند». از نظر استراوسون نکته اصلی شعار ویتگنشتاین این است که «به دنبال معنی نگردید، کاربرد را بجویید». به همین دلیل است که اعتقاد دارد کار فیلسوف سرهم‌کردن یادآورهای هدفی ویژه است و می‌گوید: «کار ما بازگرداندن واژه‌ها از خاستگاه متافیزیکی‌شان به کاربرد روزمره‌شان است».

 

پیتر فردریک استراوسون (23 نوامبر 1919- 13 فوریه 2006)، متولد لندن و استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد بود. استراوسون به فلسفه زبان، متافیزیک، معرفت‌شناسی و تاریخ فلسفه توجهی خاص داشت، اما نظریات مشهورش در فلسفه منطق و فلسفه تحلیل زبانی بود. از نظر او متافیزیک توصیفی به مرزهای مفهومی زبان طبیعی می‌پردازد و متافیزیک تجدیدنظرکننده بر اصلاح این مرزها تأکید دارد. او همچنین معتقد بود از طریق کندوکاوهای زبانی می‌توان به حقایقی درباره عالم دست یافت.