|

نگاهی به فیلم «چیزهای کوچک‌ این‌چنینی»

روایتی عمیق از وجدان و سکوت

فیلم چیزهای کوچک‌ این‌چنینی (Small Things Like These)، یک اثر هنری و منحصربه‌فرد است که بخش فوق‌العاده دردناکی از تاریخ ایرلند را نشان می‌دهد که دوست‌داشتنی نیست اما واقعیت دارد.

روایتی عمیق از وجدان و سکوت

فرزانه متین

فیلم چیزهای کوچک‌ این‌چنینی (Small Things Like These)، یک اثر هنری و منحصربه‌فرد است که بخش فوق‌العاده دردناکی از تاریخ ایرلند را نشان می‌دهد که دوست‌داشتنی نیست اما واقعیت دارد. این فیلم با ساختار ایرلندی به کارگردانی تیم میلانتس بلژیکی، یک فیلم کوچک، آرام و بی‌ادعا اما قدرتمند است. پیش از آنکه این اثر را بررسی کنیم، بهتر است با جامعه فقیر و‌ مذهبی قرن بیستم ایرلند که کلیسا بر زندگی‌ها حاکم بود، آشنا شویم. در قرن بیستم، رختشورخانه‌هایی به نام مجدلیه وجود داشتند که مؤسسان آن کاتولیک‌های متعصب بودند. این رختشورخانه، پناهگاه‌هایی وحشتناک برای دختران به‌اصطلاح فریب‌خورده بودند که در آنجا به ‌عنوان نیروی کار ارزان از آنها کار می‌کشیدند و پس از زایمان، فرزندشان را به اجبار به سرپرستی دیگران می‌دادند. راهبه‌ها برای مطیع‌کردن دختران از خشونت‌های فیزیکی و روانی استفاده می‌کردند. تقریبا از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۹۴ این صومعه‌ها دایر بودند و ۵۶ هزار دختر بی‌گناه در این سال‌ها به این صومعه‌ها رفتند و‌ در رختشورخانه‌ها به کار گرفته می‌شدند.

حالا تیم میلانتس با تهیه‌کنندگی کیلین مورفی، یک فیلم با الهام از رمانی به همین نام که براساس واقعیت نوشته شده، ساخته است. رمان چیزهای کوچک این‌چنینی با نویسندگی خانم‌ کلر کیگان در سال ۲۰۲۱ به نگارش درآمد و جایزه اورول را از آن خود کرد.

این فیلم روایتی عمیق از وجدان، سکوت و قهرمانانی است که نام‌شان در تاریخ ثبت نمی‌شود. در «چیزهای کوچک‌ این‌چنینی» که در ژانر تاریخی و درام است، بازیگرانی همچون کیلین مورفی، امیلی واتسون، کیران هایندز، جوان کرافورد و مارک مک‌کنا به ایفای نقش پرداخته‌اند. نخستین اکران این اثر در جشنواره بین‌المللی برلین بود که برای بازیگر نقش مکمل زن با بازی امیلی واتسون در نقش خواهر مری، جایزه خرس نقره‌ای برلین را به ارمغان آورد.

در کریسمس سال ۱۹۸۵، بیل فرلونگ (با بازی کیلین مورفی)، یک زغال‌سنگ‌فروش در شهری کوچک به نام نیوراس و مردی خانواده‌دوست و شریف است، به یک صومعه محلی برای فروش زغال‌سنگ می‌رود و کشفی تکان‌دهنده انجام می‌دهد. او با حقیقت تلخی درباره شرایط نابهنجار زنان و دخترانی که در رختشورخانه‌های مجدلیه نگهداری می‌شوند، مواجهه می‌شود. این قضیه‌ ماجرای زندگی او را تغییر می‌دهد و ‌‌در مسیر انتخابی دشوار میان سکوت و کمک به این زنان 

قرار می‌گیرد.

چیزهای کوچک این‌چنینی فراتر از یک‌ درام ساده است؛ فیلم روی یکی از جنجالی‌ترین موضوعات اجتماعی ایرلند دست گذاشته که به‌شدت تلخ و دردناک است. فیلم‌نامه‌ای قوی به دور از جنجال و فریاد و اینکه ما دردسر داریم، درباره یک تراژدی بزرگ حرف می‌زند. شروع اثر به دلیل سوژه‌اش به‌شدت اتمسفری تاریک و سرد دارد.

از طریق همین تراژدی درون فیلم، روایت داستان ناگهان غیرخطی می‌شود و ما با خاطرات کودکی بیل آشنا می‌شویم. مادر بیل که شرایط بسیار سختی داشت و خودش یک‌تنه پسرش را بزرگ می‌کرد، تحت سرپرستی خانم ویلسون مهربان قرار می‌گیرد و به همراه پسرش یک زندگی خوب و بی‌دغدغه را سپری می‌کنند. با‌این‌حال بیل صحنه از دست دادن مادرش را فراموش نکرده و برای او تبدیل به یک ترومای بزرگ شده است. از این‌رو‌، ما با فردی ساکت و افسرده روبه‌رو هستیم. بیل با داشتن پنج دختر و دیدن آن صومعه وحشتناک، همیشه ترس از آینده دخترانش را به دوش می‌کشد. درگیری‌های ذهنی‌اش زمانی به اوج می‌رسد که یکی از دختران صومعه به نام سارا که هم‌نام مادرش است، درحال تمیزکردن زمین، به او التماس می‌کند تا نجاتش دهد. زمانی که بیل با همسرش در این مورد صحبت می‌کند، زنش از او می‌خواهد برای آینده دخترانش‌ سکوت کند. در‌واقع توده مردم ایرلند از این ظلم باخبر بودند، اما به دلیل ترسی که از سایه کلیسا بر زندگی‌شان داشتند، سکوت اختیار کرده بودند. این درحالی است که بیل فردی شرافتمند است و می‌داند باید در قبال افراد جامعه مسئول باشد. او خود را جدا از توده مردم می‌بیند و سرانجام پس از کشمکش‌های درونی‌اش، به سارا کمک‌ می‌کند و موفق هم‌ می‌شود. این اثر تاریخی به‌شدت به واقعیت وفادار است و با اینکه دیالوگ در آن بسیار کم رد‌و‌بدل می‌شود، اما به‌خوبی توانسته از پس یک‌ قصه بی‌ادعا برآید. ما با چند تصویر ساده، جامعه را مشاهده می‌کنیم. در‌واقع فیلم به زبان تصویر و برپایه سکوت صحبت می‌کند. کارگردان فضاسازی را به بهترین نحو انجام داده است. فیلم شخصیت‌های زیادی ندارد و ریتم کند است، اما ضربه‌ای به اثر نمی‌زند و به عمق داستان کمک می‌کند. این نوع فیلم‌نامه‌نویسی شاهکار است و باید در کارگاه‌های فیلم‌نامه‌ تدریس شود. فیلم اجتماعی درام و فلاکت‌بار همیشه با گریه، غصه و جنجال همراه نیست، بلکه می‌تواند با آرامش و سکون، حق مطلب را ادا کند.

کیلین مورفی، برنده جایزه اسکار، نیز نشان داد که در میان قاب‌های سینما، انتخاب‌های سخت‌گیرانه‌ای دارد. او می‌تواند در فیلم‌های گیشه بازی کند، اما شخصیت او جاه‌طلب نیست. او با هنرنمایی در سکوت، روح شخصیت بیل فرلونگ را به تصویر کشاند. تمام ریزه‌کاری‌های فیلم‌نامه بدون نقش‌آفرینی مورفی، درست درنمی‌آمد. ظرافت عجیب او در بازی عالی است. مورفی با هر نگاه، مکث و‌ حرکتش حامل وزن یک انتخاب بزرگ است؛ حتی وقتی در راهروهای باریک صومعه قدم می‌زند، احساس خفگی و فشاری را که بر دوشش است‌ می‌بینیم. بازی او در این فیلم، یکی از بهترین اجراهاست که ثابت می‌کند‌ قهرمان‌بودن نیاز به فریاد ندارد.

«چیزهای کوچک این‌چنینی» فقط داستان یک مرد ایرلندی نیست، بلکه بازتابی از وجدان جمعی‌ همه ما انسان‌هاست. آنچه‌ این فیلم را به اثری ماندگار تبدیل می‌کند، بیش از هرچیز درون‌مایه و مواجهه با وجدان و‌ تصمیم‌گیری در لحظه‌ای است که همه‌چیز علیه ما قرار دارد.